سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست

سینما و سبک های زندگی

پیش از این به بررسی برخی از فیلم های شرکت کننده در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر که همسو با سبک زندگی اسلامی برای خانواده های ایرانی تهیه شده بودند پرداخته شد . فیلم هایی را که به آنها اشاره شد اگر نتوان به عنوان یک الگوی تمام عیار برای سبک زندگی دانست حداقل می توان اذعان داشت فضای حاکم بر آنها متناسب با فرهنگ ارزشی و سبک زندگی مطلوب برای خانواده ها طراحی شده است . اما در همین جشنواره فیلم هایی هم به نمایش درآمدند که که نه تنها مناسب با ارزشهای خانوادگی نبودند بلکه برخی از آنها به وضوح به نفی و سلب آن می پرداختند. عجیب اینکه حتی تعدادی از این فیلم ها توانستند جوایز قابل توجهی هم از هیئت داوران این دوره از جشنواره دریافت کنند.
در این یادداشت به بررسی فیلم هایی پرداخته می شود که تلاش می کنند با تعریف یک مدل جدید از سبک زندگی ذائقه مخاطب را تغییر دهند و خانواده را به سمتی متمایل کنند که هیج وجه اشتراک فرهنگی با آن ندارد .




* قاعده تصادف
یک گروه تئاتری که از چند جوان دختر و پسر تشکیل شده در یک خانه متروک نمایشنامه ای را تمرین می کنند . آنها بنا دارند برای اجرای نمایششان به یک کشور خارجی سفر کنند. دخترها برای کسب اجازه از خانواده اشان برای خروج از کشور به آنها دروغ بافته اند و تنها دختری که راستش را گفته است با مخالفت پدر روبرو شده این باعث درگیری و کشمش میان دختر و اعضای گروه تئاتر با پدر می شود.

در این فیلم جوان های گروه تئاتر همچون ساکنین یک جزیره نشان داده می شوند که هیچ ارتباطی با دنیا و آدم های پیرامونشان نمی توانند برقرار کنند. شکل زندگی که این آدم ها برای خود ساخته اند کاملا متفاوت و مغایر با مدل ها و نمونه های متداول جامعه است . دخترها و پسرها دو به دو با هم ارتباط دارند و در برخورد میان آنها هیچ حد و مرزی عرفی و اخلاقی تعریف نشده است . شوخی های به شدت جلف و زننده در روابط میان آنها کاملا عادی و جاافتاده است . وقاحت تا آنجا پیش می رود که پسرهای فیلم پدری را که مانع همراهی دخترش با آنها در سفر خارجی است کتک می زنند.
اما کار به همین موارد ختم نمی شود بلکه  عجیب این است که فضای فیلم طوری طراحی شده است که مخاطب ،خصوصا مخاطب جوان با شخصیت های آشفته این دختران و پسران احساس هم ذات پنداری می کند. فرار دختر از دست پدرش به نظر بیننده مذموم نمی آید بلکه با او به خاطر داشتن چنین پدر سنگدلی همدردی می کند.
همانطور که فیلم گهواره ای برای مادر را باید فیلمی در تجلیل از شخصیت مادر بدانیم ، قاعده تصادف هم فیلمی در تخریب شخصیت پدر است . این فیلم به واقع تلاش می کند مدلی از یک زندگی یاغیانه در برابر سنت ها و اخلاقیات را به جوانان ارائه دهد. در زندگی آدم های این فیلم  لذت اصالت دارد و لاغیر طوری که برای رسیدن به خواسته هایشان از زیر پا گذاشتن دیگران خودداری نمی کنند .
* چه خوبه که برگشتی   
مهرجویی از معدود فیلمسازان سینمای روشنفکری پیش از انقلاب است که هنوز فیلم می سازد. سینماگری که توانسته است در مقاطع مختلف تاریخ سینمای ایران  موجی همسو با جریان های روشنفکری ایجاد کند . هرچند فیلم امسال مهرجویی را می توان از لحاظ ساختار و محتوا بدترین اثر او  در طول حیات سینمایی اش دانست . اما با این حال نکات حائز اهمیتی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. مهرجویی سال گذشته فیلمی را با عنوان "نارنجی پوش" روانه سینماها کرد این فیلم به تبلیغ یک سبک زندگی همراه با بن مایه های اعتقادی، آن هم از نوع خرافی می پرداخت که مدتی است از آسیای شرقی همراه با هجوم کالاهای چینی وارد کشور ما شده است .

"چه خوبه که برگشتی" هم که امسال توسط مهرجویی راهی جشنواره شد در جهت فیلم قبلی اوست . این فیلم هم با اشاراتی به فنگ شوئی ، سنگ درمانی   و از این دست دلخوشی های طبقه مرفه، نوعی از سبک زندگی را به نمایش می گذارد که چندان مناسب ذائقه ایرانی نیست . دوستانی که در شمال کشور در خانه ایی در مجاورت یکدیگر زندگی می کنند  به شکل بچگانه ای با هم قهر می کنند و می جنگند و بعد آشتی می کنند . روابط میان این آدم ها به درستی تعریف نشده است . افرادی از طبقه متمول جامعه که رفتاری مبتذل و ابلهانه با هم دارند . اما مهرجویی تلاش می کند آن ها را به عنوان آدم های عادی جامعه جا بزند.
نسخه ای که در این فیلم برای مخاطب پیچیده می شود همان ابن الوقتی است که حتی اگر دست دهد و با الکل هم حاصل شود مانعی ندارد  چرا که  عنصر مهمی که در این زندگی ترسیم شده، سرخوشی و بی خیالی است .  شخصیت و زندگی آدم ها در این فیلم سطحی  و تک بعدی است و دردها مشکلاتشان در شوخی های کودکانه و توهمات سفینه ای و آدم فضایی محدود می شود. یکی اهل دود و دم و مخدر است و آن دیگری دکتر میخواره ای ست که بعد از چند روز همدمی با یک زن به خاطر او خودکشی می کند .
تمام اینها فیلمی را می سازدکه هیچ ارتباطی به یک خانواده ایرانی مسلمان ندارد . یک زندگی فانتزی و تخیلی که کارگردان تلاش می کند آن را واقعی و جدی جلوه دهد.
* آسمان زرد کم عمق
مردی خودرواش را به همکارش می دهد تا از آن برای شب عروسی اش استفاده کند . تازه داماد تصادف می کند و باعث قتل می شود . از محل حادثه می گریزد و صاحب خودرو به جای او به مخمصه می افتد.
تقریبا تمام سکانس های این فیلم در یک خانه متروک می گذرد . این خانه در فیلم دارای شخصیت و روح است شخصیتی پلید و روحی آشفته . چنان که در ابتدای فیلم وقتی زن و مرد وارد خانه می شوند گفته می شود که پس از در این خانه اتفاقات عجیبی برایمان افتاد و زندگی مان به هم ریخت .

خانه در فرهنگ ما محل آسایش است و دارای فضای صمیمی و گرمی است که ساکنین آن را به آرامش می رساند . اما دراین فیلم نه تنها  این وجه و خاصیت خانه نادیده گرفته شده بلکه تصویری معکوس از آن ارائه می شود . تصویری از یک خانه سرد و بی رونق که نیرویی اهریمنی در آن باعث بدبختی آدم ها می شود .
نکته دیگری که در این فیلم مورد توجه قرارگرفته است به یک نگاه پوچ گرایانه به زندگی باز می گردد . در این نگاه، زندگی تا وقتی زیباست، باید ادامه پیدا کند . و این زیبایی و لذت بخشی است که به زندگی هویت می دهد . زندگی وقتی به اوج می رسد نباید گذاشت تا فرود آید و باید تمامش کرد چه برای خود و چه برای دیگرانی که این معنا را در نیافته اند.
"آسمان زرد کم عمق"  مخاطبانش را به هیچ کجا می رساند و این آفت روشنفکرانه ای ست که به جان سینما افتاده است. سرگردانی انسان در میان اوهامی که زاییده تخیل و تفکر مغشوش اوست و بسط و تعمیم دادن این آشفتگی به جامعه آن هم به عنوان یک نسخه درمانگر باعث شده این دست فیلم ها شمایل خوفناکی به خود بگیرند .

علی رضویان - منتقد سینما

 



نوشته شده در تاریخ شنبه 91/12/12 توسط منیره غلامی توکلی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک