سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست

یادداشت / نقدی بر برنامه های طنز سینما و تلویزیون

لبخند تمسخر در قاب طنز به واقعیت های زندگی / طنز؛ رسالت نقد را بر دوش نمی کشد!

به گزارش قلمدون به نقل از پایگاه اطلاع رسانی طنین یاس , علیرضا مالمیر کارشناس مسائل فرهنگی در یادداشت خود نوشت : طنز ابزاری در دست طنزپرداز زیرک است. وی می بایست به موضوعات رسمی به سبب داشتن حالتی غیر منعطف در قالب خنده و از دریچه ای غیر رسمی نگاه کند. از این طریق می تواند مخاطب خود را به تفکر و تعقل در متن اثر وا دارد.

علیرضا مالمیر  
گاهى اوقات یک لطیفه یا یک تعبیرِ بجا مخاطب را شاد و خوشحال مى‌کند؛ گاهى هم ممکن است یک آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آن‌طور شادى را ایجاد کند. شادى کردن و شادى دادن به مردم، به‌معناى لودگى نیست.  حضرت امام خامنه ای(حفظه الله)
شناسایی،کشف،ترمیم و بازیابی مشکلات و موانع موجود درسطح جامعه درجهت پیشرفت و توسعه در عرصه های مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی.. از مهمترین خواسته های یک ملت است.
در این بین توجه و بررسی چگونگی پرداختن به این مهم با بکارگیری زبان هنر به وسیله ابزارهای مختلف سمعی و بصری نه تنها امری اجتناب ناپذیر ، بلکه لازم است.
 موانع و مشکلات یک جامعه به علت داشتن ماهیتی بعضا تلخ می بایست با تمسک به ابزارها و روش هایی بیان شود تا رنجش خاطر مخاطب را فراهم نکند.یکی از این شیوه ها بهره گیری از زبان طنز است.
زبان طنز فصیح و بلیغ است اما زمانی می تواند اثرات مثبتی بر جای بگذارد که ارزش گذاری مطلوب بر آن مدت های مدیدی در جامعه باقی بماند و به بوته فراموشی سپرده نشود.

برای مثال می توان به  نشریه طنز گل اقا متعلق به مرحوم کیومرث صابری اشاره کرد.نامی که  کوچک و بزرگ کمابیش با آن اشنا هستند و با نوستالوژی آن روزگار گل اقا تجدید خاطره می کنند. وجود کاراکترهایی مانند شاغلام و غضنفر در زبان طنز سیاسی و اجتماعی این مجله در ذهن ها تا ابد باقی خواهد ماند.
نگاه نقادانه و فاقد زبانی گزنده ولی پر محتوا و شیرین گل اقا و شعار همیشگی آن یک دهان دارم دو تا دندان لق  میزنم تا زنده هستم؛  حرف حق بود که گاهی بر دل همان نقد شونده هم می نشست.
طنز «اثری ادبی که با استفاده از بذله، وارونه سازی، خشم و نقیضه، ضعف‌ها و تعلیمات اجتماعی جوامع بشری را به نقد می‌کشد.»
با گذشت زمان و پیشرفت های رسانه ای  در کشورمان طنزهای مطبوعاتی به مرور جای خود را به طنزهای شنیداری و دیداری؛ دادند. از این رو ساخت مجموعه های طنز و کمدی به سمت و سوی جدیدی در عرصه تلویزیون پیش رفت.
برای مثال مجموعه ساعت خوش، پرواز57، خنده بازارو...را می توان اشاره کرد. هر کدام از این مجموعه ها فارغ از ماهیت اصلی طنز صرفا به سرگرم کردن مردم پرداخته اند و آنطور که باید و شاید به رسالت اصلی طنز یعنی "نگاه نقادانه به موضوع اصلی در قالب مبتنی بر خنده و شادی بر اساس تغییر و تحول خواهی نپرداخته اند!"
طنز ابزاری در دست طنزپرداز زیرک است. وی می بایست به موضوعات رسمی به سبب داشتن حالتی غیر منعطف در قالب خنده و از دریچه ای  غیر رسمی نگاه کند. از این طریق می تواند مخاطب خود را به تفکر و تعقل در متن اثر وا دارد.
این موضوع کار طنزپرداز را سخت و رسالت ذاتی وی را سنگین تر می کند. چرا که تولید کننده اثر می بایست با رعایت تمامی ارزش های حاکم بر جامعه و احترام به حقوق اسلامی واقعیت ها و ناکامی ها  را با بیانی شیرین به تصویر بکشد.
طنز یا لودگی
پر واضح است طنز با لودگی،تمسخر و تحقیر کاملا متفاوت است.زیرا رمز ماندگاری  این گونه تولیدات زمانی میسرمی شود که نه تنها تألم خاطر مخاطبان را به همراه نداشته باشد ؛ بلکه میزان نفوذ و تاثیر  مثبت آن برجامعه کاملا مشخص باشد.
تجربه ثابت کرده است هنگامی که تولیدات هنری و فرهنگی درکشور ما ساخته می شود  اثر وضعی آن ماه ها و حتی سالها در اذهان باقی خواهد ماند. دیالوگ ها،تکه کلام ها و...همگی ملکه ذهان می شوند. این امر در دراز مدت تبدیل به یک فرهنگ عامه و فولکوریک خواهد شد. این امر اهمیت و ضرورت پرداختن به موضوع طنز را دو چندان می کند.
تاثیر این موضوع نه تنها در بیان،بلکه در سبک و نوع زندگی افراد جامعه نیز خود را نشان می دهد. متاسفانه در تولید بسیاری از اثار تلویزیونی، لوکس گرایی یک اصل شده است. گویی بدون پرداختن به تجملات اثر بخشی مجموعه های تولیدی نیز کمرنگ می شود!اثاری که علاوه بر تحمیل هزینه های سنگین ناشی از ساخت و تولید،بازدهی بسیار پایینی در بیان حقیقت و هدف ذاتی هنر و ادبیات طنز  به همراه دارد.
 دو سه سالی است که تهیه کنندگان سلسله مجموعه های طنز از ساخت  این قبیل اثار برای رسانه ملی اجتناب کرده اند. این درحالی است که شبکه های "نمایش خانگی"محلی مطمئن برای سرمایه گذاری در عرصه طنزپردازی شده است.در واقع این شبکه های خانگی حیاط خلوت تولید آثار بی هویت  شده اند!
راحتی و سهولت در اکران برخی  سکانس ها ،صحنه آرایی،دیالوگ های رد و بدل شده و منولوگ ها، میکاپ های تند و نامتعارف بازیگران زن و حتی انتخاب لوکیشن برای ساخت اثر همه و همه نشان از سبکی متفاوت از موضوع طنز دارد.تصاویری که بیشتر به معرفی مد و لباس و ترویج لمپنیسم  و اشرافی گری می پردازد.
سبکی که هیچ سنخیتی با رسالت طنز که می بایست با استحصال مشکلات جامعه آنهاراز طریق لنز دوربین با زبانی شیرین و خنده نشان دهد؛ ندارد.
عدم اقبال عمومی این قبیل اثار خود گویای میزان موفقیت یا شکست این تولیدات است. برای مثال  در نظر گرفتن  بسته های تشویقی مانند جوایز جهت خرید لوح فشرده این دست مجموعه ها خود گواه موضوع است.
موفقیت یک مجموعه طنز  جدای از بحث سرگرمی و فراهم کردن اوقات خوش  برای مخاطبش؛ زمانی معلوم می شود که بستر جامعه را خوب بشناسد.موانع و مشکلات را ببیند.نقاط قوت و ضعف هارا شناسایی کند .بر اساس یک  جامعه شناسی مطلوب و نگاهی عمیق  مبتنی بر ارزش هاو فرهنگ ملی و دینی جامعه آثار طنز خود را بسازد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب که در جمع کارکنان سازمان صدا و سیما در سال 83 فرمودند: (مراقب باشید شادى در مردم با لودگى و ابتذال و بى‌بندوبارى همراه نشود؛ از این طریق به مردم شادى داده نشود. همه‌ جور مى‌شود به مردم شادى داد؛ از نوع صحیح آن شادى داده شود.)
 در ادبیات طنز مجاز نیستیم به جهت فراهم کردن اسباب خنده مردم از حرکات و سخنان که مروج اباحی گری و ساختارشکنی هستند بهره ببریم. برای مثال  اگر بیانات شیرین و طنازانه عبید زاکانی یا تلخندهای مرحوم صابری را با اثار هجو صادق هدایت یا اشعار ایرج میزرا مقایسه کنیم؛ می توان به میزان نفوذ و اثر بخشی  و ماندگاری آنها پی برد.
داشتن قدرت تجزیه و تحلیل بجا و صحیح افکار عمومی در میزان اثر بخشی موضوعات مبتنی برادبیات  طنز دخیل است. قریب یکص دسال از ساخت مجموعه صامت چارلی چاپلین می گذرد.با گذشت این سال ها باز پخش این مجموعه همواره با اقبال عمومی مواجه بوده است. بیننده کاملا با موضوع اثر ارتباط برقرار و تلخکامی های موجود در فیلم را باتمام پیچیدگی هایش لمس می کند. درحالی که مخاطب لبخند بر لب دارد!
این درواقع رسالت طنز است.در اثار طنز خندیدن و خنداندن هدف نیست بلکه وسیله ای است برای رسیدن به باورهایی که یک ملت به اندازه یک تاریخ تاوان ان را داده است.اگر ما میبینیم که اثار چون کلیات عبید زاکانی در ذهن ها باقی مانده  به جهت همین شناخت دقیق و جامع بوده است که توانسته تاثیر شگرفی را در لایه های اجتماع بگذارد. تاثیری که متاسفانه باید اذعان داشت اثار طنز امروزما از آن تا حدود زیادی بی بهره اند.




نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91/12/27 توسط منیره غلامی توکلی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک