سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست

علیرضا مالمیر  در مقاله خود آورده است:

صحرای طبس

همه چیز مطابق با برنامه پیش می رفت.برای چندمین بار تمرینات تاکتیکی عملیات درصحرای «آریزونای» امریکا موفقیت آمیز برگزارشده بود. پاکستان و عمان و مصر و عربستان و ترکیه همه امکانات منطقه ای خود را در اختیارشان گذاشته بودند. همه چیز از اجرای موفقیت امیز عملیات «دلتافورس» حکایت داشت. کماندوهای زبده، تجهیزات مدرن، برنامه ریزی اموزشی مناسب و آمادگی رزم بالا همه و همه برای چندمین بار مرور شده بود. گزارش های لحظه به لحظه  هواشناسی هم نوید  آسمانی صاف را می داد.

لحظه موعود فرارسید. فرماندهان عملیات در تاریخ 24 اوریل 1980 (5 اردیبهشت 1359) با رمز "کاسه برنج" آماده اجرای مأموریت بودند. ناگهان دود و اتش همه جا را فراگرفت و تلاش 5 ماهه ایالات متحده آمریکا در یک چشم برهم زدنی نقش بر آب شد.

ضرورت پرداختن به تاریخ و ادبیات انقلاب اسلامی برای نسل جدید و مرور خاطرات برای نسل قدیم امری اجتناب ناپذیر است. غنای مفهومی تاریخ انقلاب اسلامی آنطور که باید و شاید به جایگاه اصلی خویش دست نیافته است. شاید مرور تاریخ سی و اندی ساله انقلاب کمی تکراری به نظر رسد! ولی فحوای تاریخ انقلاب کنج عزلت اختیار کرده است.

برای کشاندن تاریخ انقلاب از حاشیه به متن راه طولانی باید طی کرد. یکی از همین حواشی پرداختن به چرایی و چیستی حمله نظامی امریکا در طبس است. در 13 آبان 1358 دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره)جاسوسخانه آمریکا در تهران را به اشغال خود در آوردند. در این حرکت که به انقلاب دوم شهرت یافت تعداد 53 نفر از کارکنان سفارت به اسارت دانشجویان در آمدند.

حرکتی که به زعم جریانات غیر همسوی آن زمان تهدید قلمداد شده بود؛ با تدبیر حضرت امام خمینی(ره) به فرصت مبدل شد. این موضوع برای آمریکایی که خود را کدخدای جهان می دانست؛ بسیار گران می آمد. بنابراین باید برای بازگرداندن آبروی از دست رفته چاره ای می اندیشید.

از این رو با طراحی عملیاتی نظامی، قصد جبران مافات کرد. «برژینسکی» که در آن زمان مشاور امنیت ملی «جیمی کارتر» رئیس جمهور وقت امریکا بود در این باره گفته است:

(اگر چه از ابتدای گروگان گیری افرادمان تا اتخاذ تصمیم نهایی برای نجات آنها، حدود پنج ماه به طول انجامید اما برنامه ریزی جهت انجام یک عملیات نجات به زودی پس از ماجرا آغاز شد. درست 2 روز بعد از واقعه، مرحله اول عملیات با تلفنی که من به «هارولد براون» وزیر دفاع کردم؛ شروع شد. من از او خواستم که به رییس ستاد مشترک ارتش دستور دهد تا یک برنامه جهت عملیات نجات طرح ریزی کند. )

برای انجام این ماموریت تعداد 90 نفر از زبده ترین تکاوران ارتش امریکا انتخاب شدند. این افراد برای مدت 5 ماه در صحرای «اریزونا» که منطقه ای از نظر جغرافیایی شبیه دشت کویر ایران است؛ آموزش های فنی و تخصصی را سپری کردند.

طبق نقشه هواپیماهای جنگی می بایست پس از ورود به ایران در نقطه ای به نام «رباط خان» در نزدیکی طبس فرود آیند. سپس از آنجا به ورزشگاه "امجدیه" (شهید شیرودی) در نزدیکی سفارت امریکا برسند. به محض رسیدن به ورزشگاه با خودروهای از قبل آماده شده گروگان هارا از ساختمان سفارت خارج و از همان مسیری که آمده بودند؛ بازگردند.

ابتدای امر از تعداد هشت بالگرد، دو دستگاه به علت نقص فنی از چرخه عملیات خارج شد. ولی در نهایت 6 دستگاه بالگرد و 6 دستگاه هواپیمای c-130 در فرودگاه متروکه طبس بر زمین نشستند.

همه آماده اجرای مأموریت بودند. در این هنگام یکی از هواپیماهای c-130 در حال سوختگیری به دلیل ایجاد نقص در سیستم سوخت رسانی دچار سانحه و موضوع به کاخ سفید گزارش شد. با توجه به نقص فنی در دو دستگاه بالگرد و یک دستگاه هواپیما، دستور لغو مأموریت از طرف کارتر رئیس جمهور وقت ایالات متحده صادر شد.

در حالی که هواپیمای مذبور در حال سوختن بود؛ طوفان شن شروع به وزیدن گرفت و تمام دشت کویر را در نوردید. جنگنده هایی که در حال بلند شدن از فرودگاه طبس بودند؛ در اثر شدت طوفان با یکدیگر برخورد کردند. صدای انفجار های پی درپی و مهیب تمام فضا را در بر گرفته بود. در این جریان 8 نفر از کماندوهای امریکایی در آتش خود افروخته شان سوختند!

تمامی این اتفاقات درکمترین زمان ممکن به وقوع پیوست . در واقع این شوک ناگهانی توان تصمیم گیری و انجام هرعکس العملی را از نیروهای امریکایی سلب کرده بود.

آری، عملیات با شکست مواجه شده بود! مابقی کماندوها با برجای گذاردن تجهیزات و اسناد مهم و سری این عملیات فرار کردند. با شنیدن این خبر شهید «محمد منتظر القائم »فرمانده وقت سپاه یزد به همراه  گروهی از پاسداران منطقه  به محل مورد نظر اعزام می شوند. این گروه مسئولیت حفاظت از بقایای جنگنده ها را بر عهده می گیرند. صبح روز بعد به دستور فرمانده کل قوای وقت «بنی صدر » بالگردها و جنگنده های برجای مانده از این شکست مفتضحانه بمباران می شود.

اینگونه بود که نه تنها اسناد بسیار مهم در آتش سوخت بلکه سردار محمد منتظر القائم در این بمباران به شهادت رسید. بنی صدر در توجیه این عمل خود، ندادن فرصت به سربازان آمریکایی جهت اجرای مجدد مأموریت را عنوان کرد! توجیهی که  به فرض بازگشت محال آنها با از کار انداختن قطعات کلیدی هواپیما می توانست کارساز شود!

اما نکته ای که برای آمریکایی قابل درک نبود، اینکه براستی چه اتفاقی برایشان رخ داد؟! کدام قسمت برنامه ریزیشان نقص داشت؟ کجای محاسباتشان غلط فرض شده بود؟ ...

پر واضح است آنها در برنامه ریزی این عملیات ذره ای دچار اشتباه نشده بودند. قدر مسلم تمام محاسبات به دقت طراحی شده بود. نکته اصلی در این جریان همان تقابل و تضاد اندیشه ای است که همیشه کفه سنگین تر یعنی نصرت الهی به سمت انقلاب اسلامی بوده است. در واقع همان "و ما رمیت و اذ رمیت" است که شن های روان را روانه سپاه ابرهه زمان می کند.

صحرای طبس در هنگام نزول «سجیل» و «ابابیل» الهی  مکه دیگری بود که "فجعلهم کعصف ماکول" را یکبار دیگر رقم زد تا بار دیگر تکرار تاریخ را به رخ انسان ها بکشد.

این اولین و آخرین عنایت الهی بر انقلاب اسلامی نخواهد بود. امدادهای الهی در تنگه "مرصاد "باشد یا دشت تفتیده طبس فرقی نمی کند. مهم نفس عمل در نزد خداوند است. امداد های غیبی در تمامی مراحل رشد و تکوین همواره نصرت بخش این انقلاب بوده است. هر چند که توفیق و هدایت الهی شامل حال همه موجودات می شود ولی این مهم در بعد انسانی و در اصالتی بالذات الهی نصیب افرادی می شود که سر تسلیم و رضا در محضر خداوند فرود آورند.

آن هنگام که مردم انقلابی ایران در خواب بودند؛ شن های روان به اذن الله به استمداد انقلاب شتافتند و خواب شیرین پیروزی را از چشمان دجالان کاخ سفید نشین ربودند. چنین بود که شن‏هاى کوچک بیابان بر نشانه‏ هاى بزرگ قدرت مادى مستکبران فائق آمد و مسلمانان مشاهده کردند که خداوند با هواپیماهاى غول پیکر جنایت کاران چه کرد و چگونه کیدشان را تباه و مزدورانشان را روسیاه ساخت. 

 این واقعه نشان داد؛ چشمان الهی همواره نظاره گر و نگهبان بنده هایی است که قلبشان چون پاره های آهن است.بنده هایی که در موعود پای در رکاب عشق به میعادگاه الهی قدم نهاده و سر و جان در راه او می بازند. این وعده الهی است ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم...



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 92/2/5 توسط منیره غلامی توکلی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک