سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست

دفاع مقدس

م
ن، قبیله ای را دیده ام که قابله هاشان اخلاص بوده است و قبله هاشان گل سرخ شش پر، پر از بوی تجلی و ایثار. مردانی که باغ ایمان، در چشمهاشان گل کرده است، دستانشان هماره بر شانه خورشید بوده است.

دفاع مقدس
به قلم جواد نعیمی

به قلم جواد نعیمی

آئین آئینه، میزبانی و مهربانی است. آیینه فاب تصاویر روشن است. و من هم اینک سالی چند است که نور را می بویم، عطر دل های عاشق را می بینم، تلاقی عطف ها و عاطفه ها  را مزه می کنم. کاروانی از وجودهای مقدس را می شنوم و تنفس های پاک پوپکان را لمس می کنم! چه سال ها که آواز پر جبرئیل در فضای ما به میهمانی ما آمده است.

و من، قبیله ای را دیده ام که قابله هاشان اخلاص بوده است و قبله هاشان گل سرخ شش پر، پر از بوی تجلی و ایثار. مردانی که باغ ایمان، در چشمهاشان گل کرده است، دستانشان هماره بر شانه خورشید بوده، بوی بی قرار هل و زعفران و پونه از گام هاشان می روییده، روح شعر بوده اند و قافیه ایمان. نمایش عظیم ترین اسطوره های تاریخ، در جغرافیای همه هستی و موسیقی ایثار، در کرانه دریایی که موج های آن، آنان را به او جهاد برده است......

و من ناله های فراوانی از بال های سپید سرخ جامگان سبزاندیش را دیده ام و مردانی از صلابت را ملاقات کرده ام که درخت نور از حنجره هاشان می تراویده!....

آه! ای آیینه های تمام قد استقامت، ای پروانگان بی پروا که هشت شمع هفت شهر عشق را طواف کرده اید و بال های رنگینتان را تا شعاع رهایی گسترانیده اید؛ بلبلکان سینه های ما، آواز خوش ظفر را به هماوایی با شما ترانه کرده اند و گل ها دیده بر گام هایتان سپرده اند.

و شما، ای ساقه های شقایق نشان، ای همه لیلاهای تاریخ، ای برومندان، که پاره هایی از خویشتن را به صبحگاه خرم روزان آفتابی سپردید و در صمیمیت سیال چشمه ساران ثار به تن شویه نشستید. ای شما که در قرن خسوف در در شب کسوف، خورشیدها و ماه هایتان را به مدار زمین فرستادید و زمان را به بهت واداشتید؛ اینک آسمان نگاهتان پر از نرگس رادی، محبوبه آزادی و بنفشه شادی است. اینک مهاجران مونس شما، دلدادگان سفر کرده تان، یار خلوت شمایند و یادآور دلاوری های شهیدان رشید، رهروان راه رشد و رشادت. اینک در طلوع سپیده، خورشیدهای ایمان و آرمان شمایان، جهان را به روشنایی فرا می خواند. اینک حماسه های پویش آهوان زنده، در متن زندگی، همه دشتسنانهای انسانیت را ، به مزارع سرسبز نسترن خیز و شقایق رنگ و مریم پرور بدل می سازد.

اینک بال های ققنوسی این قوم، شاپرک های اندیشه مان را تا دورترین نقطه گیتی منتشر می کند.

اینک در جلگه های تاریخ، باران استوائی استقامت می بارد. اینک رایحه ریحان هایی، ذائقه خاک را سرشار می کند. اینک نسیم و شبنم، در آذین شکوفه ها شرکت می کنند.

اینک در حوالی هراس دشمنان، هوای خزانی جاری است. اینک گلبرگ های غنچه های ما، در کشتزاری از آئینه ها شکوفا می شوند و اینک خورشید در متن و حواشی تقویم ما قدم می زند!

بیایید کاسه های نگاهمان را از عطر بال های پروانه ها، از رنگ زیبای ایثار و از ترنم ترانه مقدس دفاع از شقایق ها، پر می کنیم.

آه! ای خاتون آفتاب، حیاط احساس من پر از شکوفه شادی شده و اتاقم ذهنم از تصاویر هشت ساله سرشار است!

انتهای پیام /



نوشته شده در تاریخ شنبه 92/7/6 توسط منیره غلامی توکلی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک