سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست

مریم شیردل: دایه آروز داشت از مهمانان سالگرد شهادت فوزیه پذیرایی کند

  " مریم شیردل" خواهر شهید " فوزیه شیردل" شهید شاخص زنان در سال 1393 در محل کار مهمان ما بود.

چهره ای مهربان داشت و با لهجه شیرین کردی کرمانشاهی صحبت می کرد. هر بار که یکی از  ما را مخاطب قرار می داد با جملات مهربانی مثل "قربانت برم" و " عزیز دلم" به سؤالاتمان پاسخ می داد.

فوزیه شیردل دختر 20 ساله ای که بعد از گذراندن دوره های آموزشی بهیاری در بیمارستان 200 تختخوابه کرمانشاه استخدام شد و با اصرار خود به " پاوه " رفت تا به مردم محروم آن دیار کمک کند.

 

خواهر شهید شیر دل

 


مریم شیردل از روزی تعریف کرد که:« مربی بهیاری از آنها خواسته بود تا تمرین آماده سازی تخت بیمار را چنان انجام دهند که برای آزمون دچار اشکال نشوند و  فوزیه به خاطر نداشتن تخت بسیار ناراحت بود زیرا اگر در آزمون رد می شد، نمی توانست به شغل مورد علاقه خود یعنی پرستاری برسد.» اگر کمک همسایه نبود و تختی برای تمرین در اختیار فوزیه قرار نمی گرفت قطعا مسیر زندگی اش تغییر می کرد.

وی از خوشحال فوزیه هنگام خبردادن قبولی اش گفت و این که پدر گفته بود: « پرستاری و خدمت به مردم در خون توست» ... و چند صباحی بعد اصرار فوزیه دل پدر مؤمن را نرم کرد تا برای کمک به مردم " پاوه" به آن شهر کوچ کند.

خواهر شهید شیردل، اشک به چشمان می آورد از تجدید خاطرات روزهایی که وقت بیماری؛ آباجی – شهید  فوزیه شیردل – از آنها پذیرایی می کرد و هر وقت هم از پاوه به خانه می آمد برایشان سوغات می آورد.

مریم شیردل راحتی و آسایش خانواده در خرید خانه را مدیون فداکاری و مهربانی فوزیه می دانست که با حقوق اندک خود (2000 تومان) برای خانواده خانه ای خرید و اسباب آسایش آنها را فراهم می کرد.

وی توجه به فرایض دینی، عفاف و حجاب، مردمداری، تعهد به کار، ایمان قلبی، ایثار، شجاعت (شیردل بودن) و ایستادگی پای آرمان را از ویژگی های شهید فوزیه برشمرد و گفت‌:« خواهرم به راستی " شیردل" بود.

خواهر شهید شیردل، در خصوص توجه شهید فوزیه به حجاب و عفاف تعریف کرد: « پدرم در تربیت دینی ما نقش بسزایی داشت، ایشان حافظ قرآن بودند و ما را دور خود می نشاند و برایمان قرآن می خواند و معنی می کرد؛ به یاد دارم روزی فوزیه که کلاس پنجم دبستان بود و در مدرسه راهنمایی «شیرین» درس می خواند، زمانی که به خانه امد به پدرم گفت مدیر مدرسه گفته اگر از فردا با روسری بیایی مدرسه اجازه نمی دهم سرکلاس حاضر بشی، پدرم رو به فوزیه کرد و گفت: اگر قرار باشد برای درس خواندن از دینت منحرف بشی، این درس خواندن فایده ای ندارد، بمان خانه و خودم به شما قرآن آموزش می دهم.»

مریم شیردل

وی در مورد عشق به امام خمینی (ره)‌ گفت‌:‌ »‌در پاوه رئیس بیمارستانی که فوزیه در آن مشغول به کار بود، از دمکرات ها بود و وقتی متوجه شد فوزیه در اتاق کوچک پرستاری عکس امام خمینی را نصب کرده است، او را توبیخ کرد. فوزیه در جوابش گفته بود: اتاق متعلق به من است و هر عکسی را که بخواهم در آن آویزان می‌کنم. رئیس بیمارستان هم فوزیه را تهدید به کسر یک ماه از حقوقش کرده بود. اما فوزیه حرفش یک کلام بود اگر اخراج هم بشوم عکس را از روی دیوار پایین نمی‌آوم.»  رئیس بیمارستان در اون دوره بد اقتصادی حقوق ناچیز فوزیه را برای یک ماه قطع کرد اما خواهرم اصلا کوتاه نیامد و با عذخواهی از ما که نتوانسته است آن ماه برایمان سوغاتی بیاورد! دست از آرمان های خود برنداشت.

 

مریم شیردل با بیان اینکه خواهر با زبان روزه به شهادت رسیده است گفت: 25 مرداد سال 58 دکتر چمران تعدادی از برادران پاسدار به همراه پرستاران در منطقه اورامانات محاصره شده بودند که هلی کوپتری برای کمک آمد، فوزیه با تکان دادن دست ، خلبان را در وضعیتی که اگر دیده می شد به شهادت می رسید به سمت نیروهای خودی راهنمایی کرد و همین باعث شد که نیروهای کوموله علاوه بر زخمی که بر پهلو داشت،‌قلب مهربانش را هم هدف قرار دهند و  بعد از 18 ساعت از مجروحیت به شهادت برسد.

 اما به هنگام انتقال اجساد و نفرات به شهر کرمانشاه مجددا  همان هلی کوپتر نیز مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و فوزیه بنابر نوشته دکتر چمران در حالیکه پایش داخل هلی کوپتر و بدنش با روپوش سفید خونین از هلی کوپتر آویزان شده بود به زمین برخورد کرد.)

اشک امان مریم شیردل را برده بود آن زمان که گفت: « اجساد قابل شناسایی نبود و مادر با شناسایی فوزیه دچار بیماری و افسردگی شد.

اما انجایی که بیشتر از هر چیز دل هر شنونده را به درد می آورد خاطرات مادر شهید فوزیه شیردل بود. مادری که دختر نوعروس ( در گویش کردی به دختر جوان دم به بخت، نوعروس می گویند)  و جوانش را کشته دیده بود اما جامعه آن شهید را به یاد نمی آورد و او را نمی شناخت

خواهر شهید شیر دل با بیان اینکه 35 سال خواهر شهیدش در گمنامی بود، افزود: هر زمان که به همراه مادرم به مزار فوزیه میرفتیم آنقدر می نشست تا کسی سر مزار فوزیه بیایید، وقتی علت این کارش را سوال می کردیم می گفت میخواهم ببینم کسی سر خاک فوزیه می آید، این شهید است پس چرا کسی سرخاکش نمی آید و آخر هم  به این آرزو نرسید.

 

مریم شیردل


مریم شیردل بیان کرد: هر سال روز 25 مرداد مادرم رادیو را روشن می کرد که ببینند اسمی از فوزیه می برند که در این روز شهید شده است! همیشه از اینکه سراغی از فوزیه گرفته نمی شود، گلایه می کرد و می گفت پس چرا اسم خیابان یا مدرسه ای را به نام فوزیه نامگذاری نمی کنند مگر فوزیه شهید نیست؟!

و چقدر برای کم توقع هستند خانواده شهدا که حفظ یاد و خاطره شهیدشان، حفظ آرمان های آنها بیشترین خواسته هاشان است و چه بی معرفت و ناتوانیم م ما که به خوبی از عهده همین وظیفه هم بر نمی آییم.

خواهر شهید شیر دل در پایان گفت : خواهر پرستار شهیدم ، زینب گونه در شغل مورد علاقه اش کار کرد و به شهادت رسید امیدوارم تمام هم شغلان خواهرم زینب وار مسیر او را ادامه دهند.

انتهای پیام/ت

پ. ن : عکس های دیگری نیز بود که به دلیل حضور سایر همکاران از گذاشتن آن معذورم :)

 



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 93/7/15 توسط منیره غلامی توکلی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک