سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست

جنگ امروز، جنگی سخت علیه خانواده/ خانواده در خط مقدم جبهه مقاومت

 

جنگ علیه خانواده / منیره توکلی

منیره غلامی توکلی

 خانواده، مفهومی به قدمت تاریخ زندگی بشر بر کره خاکی، خانواده هویت یک فرد در دنیای واقعی، خانواده کانون اولیه تشکیل جامعه و بالاخره خانواده اصل همدلی و همزبانی است.

جامعه شناسان برای مفهوم "خانواده" تعریف یکسانی ارائه داده‌اند که این خود یکی از ویژگی‌های برجسته این کانون کوچک اما پُر کار و کاربردی است. عدم اختلاف سلیقه و اختلاف نظر در تعریف بنیان خانواده آن را از سایر ابعاد زندگی بشر متمایز کرده است.

تغییر در ساختار و تشکل خانواده

در جمع بندی کلی تعریف خانواده و کارکردهای آن می‌توان گفت: « خانواده کوچکترین و در عین حال مهمتربن واحد اجتماعی  است  که باعث تولید نسل و تکثیر انسان‌ها و نگهداری و تربیت آنها می‌شود، ثبات جامعه وابسته به ثبات و استحکام آن است و ارتباطات سالم و مناسب در جامعه بر اساس مناسبات متعادل و متوازن در خانواده به وجود می آید.»

نخستین تصویری که بعد از شنیدن کلمه "خانواده" در اذهان شکل می‌گیرد مردی در نقش شوهر – پدر و زنی در نقش همسر – مادر و کودکانی در نقش فرزندان آن دو است، تصویری که در چند دهه گذشته کامل‌تر بوده و پدربزرگ و مادربزرگ  را نیز شامل می‌شده است.

به نظر می رسد که امروزه تحولات ودگرگونی های پی در پی سیاست‌های اقتصادی، فرهنگی واجتماعی کشورهای صنعتی و فرا‌صنعتی که دراغلب موارد با هدف ونیت های سوداگرانه وتجاری و یکسان سازی بی سابقه الگوهای فرهنگی به کشورهای جهان سوم نفوذ می کنند اثرات عمیقی بر جو فرهنگی جامعه وفرهنگ خانواده ها گذاشته است که کم شدن وسعت خانواده یکی از این آسیب‌هایی است که به صورت خاموش در جامعه ما خود را نمایانی می‌سازد.

کارکردهای خانواده در جامعه ایرانی - سلامای

برای تصویر مشخص از خانواده ( مرد – زن – فرزندان) کارکردهای مختلفی در نظر گرفته شده است که هر چه خروجی و عملکرد یک خانواده به این کارکردها نزدیک‌تر باشد آن خانواده سالم و هر چه کارکردها و خروجی‌ها دورتر یا در مسیر خلاف آن چه ترسیم شده باشد، آن خانواده را بیمار و متزلزل می‌نامند.

کارکردهای خانواده بر اساس نوع فرهنگ و ایدئولوژی افراد یک جامعه با یکدگیر متفاوت است و در کشور ما بر اساس فرهنگ دینی کارکرد خانواده شامل:

  1. ارضاء و اقناع سائقه جنسی به صورت مشروع و براساس ضوابط مورد تأیید.
  2. تولید نسل و ابقای آن از طریق تولید مثل.
  3. پرورش نسل و مراقبت از آن به خاطر حفظش از خطرات گوناگون.
  4. صمیمیت و نزدیکی شدید با اعضا و همرنگی و همدلی و تعاون و تعاضد.
  5. تکمیل و تکامل و ایجاد زمینه امن و آسایش در یکدیگر به گونه ای که امکان  عبادت خدا  و موجبات رشد از هر حیث فراهم گرد.

جامعه منحط، تشکلی از خانواده های متزلزل و منحط

از آنجایی که خانواده، اتاق فکر اندام‌های مخلتف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و مذهبی یک جامعه است، در نوک پیکان حملات مختلف نیروهای مهاجم برای از بین بردن ثبات یک جامعه قرار دارد، چرا که بدون شک خانواده به عنوان یک نماد یا نشان اجتماعی، برآیند یا انعکاسی از کل جامعه است از این رو  برای به انحطاط کشاندن یک جامعه باید خانواده آن را منحط کرد و در یک رابطه مستقیم در یک جامعه منحط، خانواده‌ها خود به خود منحط خواهد بود.

خانواده این ویژگی را دارد که مطابق با تحولات امروزی ارتباط، مناسبات و ابعاد خود را متحول کرده و تشکل و ساختار دیگری  پیدا کند این ویژگی مانند تیغ دو لبه‌ای است که هم برای این کانون ارزشمند مفید هم می‌تواند مضر باشد.

تیر خلاص بر خانواده با تغییر در سبک زندگی

  امروز تهاجم فرهنگی یا جنگ نرم، کانون خانواده را از ابعاد مختلفی مورد هجمه قرار داده است به طوری که در یک معنای کلی " سبک زندگی" افراد جامعه که بایدها و نبایدهایی بر پایه ارزش‌های ملی – مذهبی بنا نهاده شده است مورد خدشه قرار گرفته است.

رسانه‌ها به عنوان بازوان قدرتمند دشمنان یک نظام با رویکردی مخرب و صدالبته کارشناسی شده و تأثیرگذار در پی انحطاط و متزلزل کردن این بنیان الهی هستند.

( "سروه بی خانی" از مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س) شهرستان سقز معتقد است که « سست شدن بنیان خانواده» از مهم‌ترین تبعات حضور بدون کنترل و حتی با کنترل ماهواره بر خانواده است. ورود ماهواره به خانه را می توان به منزله ورود یک فرد نامحرم ولاابالی دانست که 1. دوست ناباب برای فرزندان است، 2.درصد د اختلاف افکنی بین زن‌ها وشوهرهاست،3. به ناموس افراد چشم طمع دارد، 4. دین افراد را می گیرد،5. مرزها و حریم‌های خانواده را می‌شکند،6.به آسانی حقیقت‌های سیاسی و اجتماعی را وارونه جلوه می‌دهد، 7. دزد وقت افراد است و اگر بتواند حتماً سـرک هــم به کیف پول افراد خواهد زد، 8. مجاز شمردن خیانت زن به شوهر و زشتی زدایی از روابط قبل از ازدواج، 9.حتی حاملگی بدون روابط قانونی،10 اهانت به والدین وبی ‌توجهی به آنها، .10 نفوذ جادو و طلسم در زندگی روزمره بازیگران ... همه و همه باعث شده فیلم‌ها و سریال‌های ماهواره به طور هدفمند عفت و اخلاق اجتماعی را نشانه‌گیری کنند.

پیامدهای شوم سست شدن بنیان خانواده

در این صورت است که متأسفانه با افزایش آمار طلاق در بین زوج‌های جوان رو به رو هستیم و در آخرین آمارها از پایین آمدن سن بیوه شدن زنان در 16 سالگی خبر می‌دهند. از طرف دیگر با افزایش رو به رشد طلاق غیررسمی یا طلاق عاطفی بر درصد دوستی‌ها و مراودات و حتی خیانت‌های زن و شوهر نسبت به هم افزوده شده است به طوری که بنابر گفته (پروانه صفایی مقدم، روانشناس و کارشناس مسائل خانواده،  آمار و شواهد نشان‌دهنده سیر صعودی پرونده‌هایی است که به دلیل خیانت در زنان شوهردار به سوی دادگاه‌ها و مراکز مشاوره ارجاع داده می‌شوند، که این نشان می‌دهد نظام خانواده بیش از دهه‌های گذشته در حال تزلزل یا فروپاشی است.)

وقتی این حقیقت تلخ جامعه امروزی را با آمارها و ارقام ارائه شده از سوی مسئولین در پایین آمدن نرخ ازدواج و بالا رفتن نرخ طلاق حتی در روستاها مقایسه می‌کنیم متوجه می‌شویم که به راستی امروز جنگ ( جنگ علیه خانواده) است، جنگی که در آن مغلوب شدن یعنی از دست رفتن تمام آنچه از هویت داریم و با آن ایرانی شناخته می‌شویم.

زمانی کانون خانواده به بدترین شکل ممکن می‌لرزد و فرومی‌پاشد که " ازدواج‌های سفید" که رسماً نوعی روسپیگری پنهان در قالب خانواده‌ای کذایی و دروغین است چنان رواج می‌یابد که زنگ خطر از سوی روانشناسان و جامعه‌شناسان به صدا در آمده و از آن به عنوان یک " بحران یا سونامی" یاد می‌کنند، شرکای جنسی که خالی هر گونه مسئولیت‌پذیری در خانه‌ای که از پای‌ بست ویران است! زیر یک سقف تا زمانی که دلشان از هم زده نشود!! زندگی می‌کنند.

در این گونه زندگی‌ها زن و مرد به عنوان شریک جنسی و هم‌خانه بدون اینکه آرام جان یکدیگر باشند زندگی سراسر وهم و خیال را پشت سر می‌گذارند، زندگی که در آن خانوادده مفهوم نمی‌یابد.

ارزش خانواده بر پایه های مودت و دوستی است / حلقه گم شده خانواده های کاذب امروزی

بنابر گفته خانم "دکتر فاطمه صدرطباطبایی"« ارزش خانواده پیش از هر چیز بر پایه مودّت و دوستى بین اعضاى آن استوار است; اعضایى که انجام حقوق متقابل, آنان را در کنار یکدیگر نگاه داشته است و اگر این جریان بر اساس دوستى و تفاهم و برکنار از منیّت‌ها ادامه یابد به کمال انسانى مورد انتظار خواهد انجامید. از نگاه قرآن؛ خانواده, مدرسه‌ی محبت و دوستى است; در آیه 21 سوره مبارکه روم آمده است: (و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّة و رحمة إنّ فى ذلک لآیات لقوم یتفکّرون)

یکی دیگر از چیزهایی که به رویارویی با خانواده قد علم کرده است مسئله فمنیسم است، فمنیسمی که زنان را به بهانه آزادی و برابری با مردان رویاروی خانواده قرار می‌دهد. در بخشی از اعلامیه فمنیسم، نوامبر سال 1971 آمده است « پایان دادن به سنت ازدواج، شرط ضرور برای آزادی زنان است، از این رو لازم است که زنان را ترغیب کنیم تا شوهران خود را ترک کنند»

قلب خانواده از فمنیسم جریحدار است

فمنیسم این جنبش شکست خورده بعد از ده‌ها هنوز  رمقی برای کوبیدن طبل علیه خانواده دارد و زخم‌های سختی بر پیکره وارده می‌کند، زخم‌هایی که با عنوان " برابری حقوق زن و مرد، زن را از یک عنصر زاینده، تربیت کننده، هدایت کننده به عنصری قاتل جنین، هدایت شده به سوی خدمتگزاری و کارگری با حقوق و دستمزد کم و یکی دیگر از چیزهایی که به رویارویی با خانواده قد علم کرده است مسئله فمنیسم است سوق می‌دهد.

متأسفانه مسئولین حوزه زنان و خانواده کشور با نگاهی از ملاحظه‌کاری با مسئله بزرگ فمنیسم برخورد کرده و هر از گاهی با رو کردن یکی از قوانین آن جان تازه‌ای بر رخنه‌گری این تفکر می‌زنند.!

خانواده در جبهه مقاومت!

باید گفت خانواده گر چه از شدت حمله‌هایی که به آن می‌شود، زخمی و لرزان است، سرسختانه به بقای خود ادامه می دهد. علت این امر نیز مخدوش بودن مواضع نظری و عملی دشمنان آن است اما فقط بقای خانواده با این وضعیت، برای حفظ جامعه‌ای زنده و پویا کافی نیست، کسانی که برای دفاع از کیان خانواده اهمیت قائل هستند باید دشمنان را به خوبی بشناسند و با شور و شوق از ارزش‌های مستحکم خانواده حمایت کنند، نمی‌توان بدون شناخت دقیق از یک مسئله آن را حل کرد.

 انتهای پیام / ت

 



نوشته شده در تاریخ شنبه 94/7/18 توسط منیره غلامی توکلی

 

گاهی وقت‌ها در پس اتفاقاتی که فکر می‌کنیم برایمان چیزی جز زحمت و دردسر نیست، حکمتی نهفته است که برای باز کردن سِر آن زمان کمی نیازمندی، زمانی به اندازه یک تنفس بعد از انجام شدن آن کار...

امروز مجبور شدم که یکی از مصاحبات خبرنگارانمان را که نتوانسته بود آن را به درستی تنظیم کند، یک بار دیگر بخوانم و ویرایش کنم و بنویسم... از لحظه شروع کار دلخوری‌ام را با زبان و حرکات نشان دادم!

خانم امجد مادر شهیدان محمدی

گفت وگو از مادر شهیدان حمید، ناصر و علی محمدی بود. بانوی مقاومی که با اهدا سه دسته گلش به باغ شهدای ایران، هنوز پروانه وار به دور دو فرزند دیگر جانبازش می چرخد. جانبازان رشید اسلام " محمود و شهریار محمدی"که یکی از آنها جانباز اعصاب و روان است و مانند برخی دیگر از بیناد شهید و امور ایثارگران هم حقوق نمی گیرند!.

خانم امجد حتی اجازه داده بود خبرنگار ما از تصاویر شهادت فرزندانش هم عکس بگیرد و خود آنها را تک به تک به مهمان خبرنگارش نشان داده بود و چه دلی دارند این مادران شهدا که من آنها را شهیدوار می‌نامم.

داغ فرزند برای مادر همیشه تازه است و فقط این رضایت قلبی مادران شهدا از فدا کردن فرزندانشان در راه خداست که دل‌هایشان را آرامش می‌بخشد.

وقتی صحبت از فرزندان شهیدش می‌کند، آهنگ بغضی مادرانه صدایش را تغییر می‌دهد هنوز نگاه عاشقانه‌اش به عکس‌هایحمید و علی و ناصر که همگی در 18 سالگی به فیض شهادت نائل آمده‌اند چشمانش را بهاری می‌کند.

فرصت نکردم به آقا بگویم خانه ندارم

خانه ساده اما دلنواز این مادر زمستان امسال مهمان عزیزی داشت و او آن روز را اینگونه توصیف می‌کند: «حضرت آقا زمستان 93 به منزلم تشریف آوردند و 15دقیقه حضور داشتند؛ جمعیت زیاد بود و مهلت نداشتم به حضرت آقا بگویم خانه ندارم؛ با دیدن چهره نورانی رهبر معظم انقلاب گریه امانم نمی‌داد که حرف بزنم، زبانم بند آمده بود، باورم نمی شد آقا منزلم را به قدوم مبارکشان منور کرده باشند.« وقتی درباره همسرم با آقا صحبت کردم و گفتم:همسرم در گرمای 50 درجه آبادان روزه می‌گرفت و از هوش می‌رفت با آب شیلنگ او را به هوش می‌آوردم، حضرت آقا فرمودند: از همچین پدری باید فرزندان شهید پرورش یابند.»

همزمان با تنظیم کردن این گزارش از درون  حال این مادر اشک می‌ریختم، سه پسر 18 ساله‌اش را در کمتر از 4 سال از دست داده بود."حمید"در عملیات‌های فتح المبین (سال 61 ) نادر در عملیات خیبر( جزیره مجنون، فروردین 61) و  علی فرزند کوچک‌ترش در عملیات مهران (سال 65) از هر کدام خاطره‌ای داشت و برای هر یک می‌توانست روضه‌ای سوزناک بخواند.

در بخشی از صحبت‌هایش می‌گفت: علی بسیار زیبا بود و من برای سلامتی‌اش اسفند دود می‌کردم و در جایی دیگر با توصیف کودکی مظلومانه فرزندانش می‌گفت:« بچه‌های من کودکی شیطنت‌امیزی نداشتند اهل نماز بودند و از 7 سالگی نماز می‌خواندند در دوران طاغوت به من سفارش می‌کردند که به مدرسه نگویم نماز می‌خوانند! آن دوران مسخره‌شان می‌کردند ! با پیروزی انقلاب به مبارزه با منافقان و سلطنت‌طلب‌ها مشغول شدند، حمید و نادر پاسدار و آماده شهادت بودند و سفارش زیادی در خصوص نمازه، روزه و دوری از غیبت و تهمت می‌کردند، علی هم بسیجی بود و هنوز وقتی به خوابم می‌آید لباس بسیجی به تن دارد.»

به راستی هیچ جمله‌‌ای به اندازه این جمله زیبا از مقام معظم رهبری در مورد شهدا در ذهنم پاسخ‌گوی ابهامات و سوالات ذهنی‌ام نیست آنجا که ایشان فرمودند: « شهدا امامزادگان عشقند» اینگونه کرامت شهدا را برای خود هموار می‌کنم.

نحوه شهادت هر کدام از این عزیزان گلگون کفن همراه با کرامتی است، مادر چه صبورانه تمام این‌ها را قصه‌وار می‌گوید و من فقط تنظیم کننده آنم...

    

قبر و لحد از قبل برای حمید آماده شده بود!

می‌گوید: حمید فرزند ارشدم بود یادم هست که یکبار مادرانه به او گفتم که اینقدر به جبهه نرو، کمی استراحت کن! جوابم را اینگونه داد( نمی‌خواهم در خانه و رختخواب بمیرم) او شهادت خود را پیش‌بینی کرده بود: « حمید! گفت من این دفعه که بروم جبهه دیگر بر نمی‌گردم! گفت کنار مزار شهید بهشتی خاکم کنید، برایم مراسم نگیرید و مشکی نبوپشید وقتی پیکرش را برای دفن به قطعه 24 آوردند و زمین را کندند، قبر آماده و لحد نیز گذاشته شده بود! همه پرسیدند که قبر  پیش خرید کرده‌ای و من پاسخ دادم نه!».


اهمیت لباس پاسداری برای شهید نادر

نادر پاسدار و هدفش  شهادت بود، برای انقلاب و لباس پاسداری از آن بسیار اهمیت قائل بود  یادم هست که یکبار نادر به خوابم آمد و گفت: « چرا لباس من را به دوستم دادی؟ از لباسم سوء استفاده می کنند، گفت : باید لباس‌هایم را به سپاه بدهی..»


شهید علی: « هر کسی امام را دید جای من ایشان را ببوسید!»

علی هم به فاصله کمی از برادرانش به شهادت رسید علی از دو برادر دیگرش کوچک‌تر بود او هم با اصابت ترکش به جمجمه‌اش در آمبولانس با زبان روزه به شهادت رسید، دوستش می‌گوید که جمجمه‌اش چنان آسیب دیده بود که روی دست من افتاده بود!    

 علی آرزو داشت که امام را ببیند اما موفق نشد و همیشه می‌گفت: « من که موفق نشدم امام را ببینم هر کس امام را دید جای من امام را ببوسد.»  علی را چند بار خواب دیدم لباس بسیجی پوشیده بود در را که به رویش باز کردم، دستش را روی دستم، گذاشت و گفت: « من آمدم که در را باز کنم آمدم تا تنها نباشی.»

پسرانم دوست ندارند بگویند جانبازند

در انتهای گفت وگو است که صحبت را به فرزندان جانبازش می‌کشاند چندان از آنها سخن نمی‌گوید نه اینکه دوستشان نداشته باشد بکله به نظر وظیفه‌ای دارد، آنها دوست ندارند بگویند جانبازند! مختصر توضحیی می‌دهد که "محمود" در عملیات مرصاد از ناحیه دو گوش مجروح شد و یک گوشش نمی شنود او بازنشسته نیروی انتظامی است و "شهریار" در عملیات خیبر جانباز اعصاب و روان شده است ولکن پسرانم دوست ندارند بگویند جانبازند و هیچ حقوقی از بنیاد شهید نمی گیرند.

از متن گفت وگو متوجه‌ شده‌ام که حال خوشی ندارد، مادران شهدا گنجینه‌هایی هستند که تا زمان حیات باید آنها را دریابیم و از زندگی‌شان درس بگیریم همین امر مرا نگران کرده است با حزنی می‌گوید که چند صباحی است که از پا افتاده‌ام و توان بهشت زهرا (س) رفتن ندارم از خانه با ذکر صلوات  و فاتحه از خانه فرزندانم را یاد می‌کنم اما با تمام این مرارتها از این که فرزندانم شهید شده اند افتخار می کنم و پشیمان نیستم.


فقط یک خانه 45 متری!

در پایان صحبت‌هایش برای جوانان دعا می‌کند و می‌گوید: «خدا کند جوانان به راه راست هدایت شوند بی‌حجابی نباشد و خدا فرج امام زمان را برساند.» با اصرار خبرنگار که مادر آرزویت چیست؟ زبان باز می‌کند و رفتن به کربلا و مکه را از  بزرگترین آروزهای خود عنوان می‌کند اینکه یک خانه 45 متری داشته باشد تا از مصیبت اسباب کشی رهایی یابد خانه‌ای که به اسم خودش نباشد فقط تا زمانی که زنده است از آن استفاده کند و جور بداخلاقی‌ها وبی‌معرفتی‌های ما را در کشیدن اسابش از این خانه به خانه متحمل نشود!

وقتی سِرّ حکمت این کار برایم باز می‌شود:

دقایقی قبل از تمام شد کارم با خود بلند بلند فکر می‌کردم این  گفت وگو را به اسم چه کسی بر خروجی سایت بگذاریم؟ و برای اینکه به اصطلاح زحمتم به هدر نرود ! نامی هم از من باشد! یا شاید خبرنگار برای تنظیم درست آن تأدیب شود! هزاران راه به فکرم رسید تا نامم در زیر مصاحبه قرار بگیرد و مصاحبه با مادری که اینگونه از جگرگوشه هایش ایثار کرده است.

در نهایت مصاحبه را به اسم هیچ کس نزدم، نام بلند این مادر بر بالای این گفت وگو خوش می‌درخشد...

انتهای پیام/ ت  

 



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 94/7/12 توسط منیره غلامی توکلی

 

فاطمه توکلی، همسرسردار شهید منصور عابدی، ضمن تأکید بر عذرخواهی ظریف از رهبر معظم انقلاب و ملت ایران، به خاطر دست دادن به اوباما، گفت: دست دادن به چنین شخصی نه تنها خطایی ذلت بار بلکه پایمال کردن خون شهدا است.

 

شهید عابدی

 

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 94/7/8 توسط منیره غلامی توکلی

 

دیروز خبرگزاری فارس خبری را با این عنوان  « شهیدی که پدرش و مادرش را از حادثه منا نجات داد» بر روی خروجی خود قرار داد. این خبر به سرعت در فضای مجازی مانند تمامی اخباری که از کرامات شهدا گفته می‌شود پیچید. اما به راستی باید توجه داشت که آنچه مربوط به شهیدان است را درست باید نوشت نه درشت.

 

سردار شهید عباس فخارنیا

 

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاریخ شنبه 94/7/4 توسط منیره غلامی توکلی

نامه یک دانش آموز دبستانی به رزمنده زمان جنگ:

 

هروقت که تشنه شدید با این قوطی آب بخورید 


هفته دفاع مقدس بهترین فرصت برای مرور خاطراتی است که خواندنش تا مدت ها کام انسان را شیرین می کند. خاطراتی از گذشت و ایثار مردم برای کمک به جبهه ها حتی با دست های خالی.

خاطره ای از شهید حسین خرازی نیز از این دست خاطرات است.

«وقتی تو جبهه هدایای مردمی را باز می کردیم در نایلون رو بازکردم دیدم که واقعا یک قوطی خالیه کمپوته که داخلش یک نامه است، نوشته بود:
برادر رزمنده سلام، من یک دانش آموز دبستانی هستم.
خانم معلم گفته بود که برای کمک به رزمندگان جبهه های حق علیه باطل نفری یک کمپوت هدیه بفرستیم.
با مادرم رفتم از مغازه بقالی کمپوت بخرم.
قیمت هر کدام از کمپوت ها رو پرسیدم، اما قیمت آنها خیلی گران بود، حتی کمپوت گلابی که قیمتش 25 تومان بود و از همه ارزان تر بود را نمی توانستم بخرم.
آر پول ما به اندازه سیرکردن شکم خانواده هم نیست.
در راه برگشت کنارخیابان این قوطی خالی کمپوت را دیدم برداشتم و چند بار با دقت ان را شستم تا تمیزتمیزشد.
حالا یک خواهش از شما برادر رزمنده دارم، هروقت که تشنه شدید با این قوطی آب بخورید تامن هم خوشحال بشوم و فکر کنم که توانستم به جبهه ها کمک کنم.
بچه ها تو سنگر برای خوردن آب توی این قوطی نوبت میگرفتند، آب خوردنیکه همراهش ریختن چند قطره اشک بود...»



 انتهای پیام/  ت



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 94/7/1 توسط منیره غلامی توکلی
<      1   2   3      >
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک