پس از ورود و اتمام تشريفات دولتي هويدا به خانم ليلا مي گويد تو در منزل لقاء الدوله بمان چون من بايد با مقامات محلي ملاقات کنم و شام را نزد آنها باشم موقع خوابيدن نزد شما خواهم آمد.
پاسي از شب گذشته از آمدن آقاي هويدا خبري نميشود و خانم هويدا به بهانه گردش در شهر از خانه لقاء الدوله خارج و به خانه فرماندار شاهرود مي رود. چون مامورين گارد او را مي شناخته اند طبعاً مانع نمي شوند و خانم هويدا سر زده وارد اطاقي که نخست وزير در آنجا استراحت مي کرده است ميشود ولي با کمال تعجب مشاهده مي کند که هويدا با يک پسر بچه که از قرار معلوم بوسيله فرماندار براي او آورده شده مشغول لواط مي باشد. مشاهده اين منظره باعث ناراحتي شديدي براي خانم هويدا ميشود و بلافاصله منزل را ترک و در تهران از هويدا تقاصاي طلاق مي کند.»