شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

mp3 player شوکر

قلمدون

قلمدون
هر روز جلوي پايگاه غلغه مي شد از مردمي که بسته هاي کوچک و بزرگ منتظر صف مي کشيدند، تا هديه شان را بفرستند جبهه ، هدايا را که مي گرفتم، چشمم افتاد به خانمي که چادرش را دور کمرش گره زده بود قد خميده اي داشت و حدود 80 ساله بود با عصا از ميان جمعيت آمد جلو .
قلمدون
وقتي نزديکم رسيد،بقچه کوچکي دستم داد.مقداري نان خشک و دو تا تن ماهي تويش بود. تشکر کردم و گفتم: مادر چرا زحمت کشيدي،راضي نبوديم خودتان را به زحمت بيندازيد.با دستهاي پُر چين و چروکش موهايش را زير چادرش پنهان کرد. لبخند زد و گفت:نه!چه زحمتي؟من هم در حد توانم کمک کردم.
786 سلام.در باره زيبايي اين پيام فقط بايد سکوت کرد.واقعا تبريک به اين همه ذوق.
قلمدون
{a h=puke}عليرضا عبدي{/a} ممنون از لطف و حسن نظر شما@};-
آموزش پیرایش مردانه اورجینال
قلمدون
رتبه 32
81 برگزیده
1283 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top