شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
قلمدون
در همين هنگام زن چشمش به من افتاد و من در حالي که از شدت درد زخم، رمقي در بدن نداشتم به اين فکر بودم که آيا مرا ياري خواهد داد؟ و در حالي که به خود مي گفتم: « نه نبايد در چنين موقعيتي، آن هم از زني که فرزند کوچک خود را در دست داد انتظار عملي را داشت.» به ناگاه و در عين ناباوري و شگفت ديدم که آن زن باايمان به سويم شتافت و به دنبال وسيله اي گشت تا زخم را ببندد،
قلمدون
اما بعد از مدتي گشتن، متوجه شد که چيزي در دست ندارد! به ناگاه متوجه قنداق فرزندش شد و بدون تأمل آن را باز کرده و زخم مرا بست و من از اين همه ايثار و رشادت نتوانستم چيزي بر زبان آورم و به خود از اين همه شجاعت و فداکاري باليدم.
قلمدون
*در آن لحظه که او قنداق فرزندش را باز مي کرد ، حس مي کردم من و بچه اي او هيچ فرقي نداشتيم!*
قلمدون
@};-
ساعت ویکتوریا
قلمدون
رتبه 32
81 برگزیده
1283 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top