سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست

 

انا راح بالایران! / مرحوم مرضیه دباغ برای دیدار چه کسی با امام خمینی، پا در میانی کرد؟ 

در روزهای اوج گیری انقلاب در بهمن 57، مدرسه علوی تهران، محل تردد عناصر و چهره‌های گوناگون بود. برخی از این افراد از خارج از کشور برای عرض تبریک پیروزی انقلاب به ایران می آمدند، سفر یاسرعرفات به ایران و اصرار او برای عرض تبریک به امام خمینی از زبان مرحومه مرضیه حدیدچی دباغ که با پادرمیانی او عرفات به دیدار امام نائل شد، خواندنی است.

 

همان شب پیروزی، یکی از برادرها مرا صدا زد : « خواهر طاهره! لطفا بیایید با تلفن صحبت کنید، یک نفر به عربی حرف می زند، ما نمی  فهمیم که چه می گوید، بیا ببین حرفش چیست؟ رفتم و گوشی را گرفتم آقایی به عربی گفت: « ابوعمار - یاسرعرفات- می خواهد با شما صحبت کند.» چند لحظه بعد، عرفات گوشی را برداشت و پس از سلام و احوال پرسی، بدون مقدمه گفت که می خواهد به ایران برود و مثل بچه ها التماس می کرد: « یا اختی انا مضطر انا راح بالایران و .. »؛ « ای خواهر من برای رفتن به ایران بی قرارم.. »  هر چه به او توضیح دادم که در این وضعیت نمی شود، امکان ندارد، فرودگاه ها بسته است و خطر دارد، گوشش بدهکار نبود و اصرار می کرد که اجازه اش را بگیرم که به ایران برود.

فایده ای نداشت، حرف مرا نمی پذیرفت. آخرالامر از او خواستم که تماس را قطع کند تا من بتوانم به ایران تماس گرفته و موضوع را بپرسم، پذیرفت. با سختی با مدرسه رفاه تماس گرفته و گفتم: « یاسر عرفات، دارد خودش را می کُشد تا به ایران بیاید و هر چه می گویم که فرودگاه ها را بسته اند حرفم را گوش نمی دهد.» برادرها گفتند که باید از امام کسب تکلیف کنند. بعد تماس می گیرند و نتیجه را اعلام می کنند. ساعتی طول کشید تا با ما تماس گرفتند و گفتند حضرت امام فرموده که به هیچ وجه نباید به هیچ پروازی اجازه ورود به آسمان تهران داده شود، فرودگاه به روی همه بسته است. پس از این تلفن ما خود با دفتر یاسرعرفات تماس گرفتیم و نظر امام را به او انتقال دادیم، عرفات گفت که من این حرف ها سرم نمی شود، من می خواهم به ایران بروم، من باید اولین کسی باشم که به امام تبریک می گویم و ...

آنقدر صحبت کردن که باز من متقاعد شدم دوباره به تهران زنگ بزنم، این بار گفتم این دست بردار نیست. برای ما مشکل ایجاد کرده است و هدفش از آمدن به ایران این است و این . آنها گفتند که به او بگویید فردا به شما زنگ بزند و جواب را بگیرد ما نیز به او اطلاع دادیم که چنین کند.

ساعت حدود 4 صبح بود که صدای زنگ تلفن بلند شد، برادران مان از تهران گفتند که به عرفات بگویید اگر می تواند از راه زمین و از طریق عراق و خرمشهر بیاید. بعد یاسر عرفات زنگ زد و من عین جملات را برای او بازگفتم، خیلی خوشحال شد و تشکر کرد.

یاسر عرفات سرانجام به ایران آمد و جزو السابقون در تبریک گویی به انقلاب ایران شد. بعدها شنیدم که آقای جلال الدین فارسی نیز به همراه او بوده است. او آمد و به دیدار امام رفت.

 

--------------------------------------------------------------------

یاسر عرفات در روز 28 بهمن 1357 به همراه 59 نفر از یارانش با یک هواپیمای اختصاصی از فرودگاه بیروت به سمت ایران حرکت کردند و در ساعت 5 بعدازظهر به فرودگاه مهرآباد تهران رسیدند. 



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 95/11/14 توسط منیره غلامی توکلی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک