به مناسبت بزرگداشت حافظ شیرازی
انقلاب حافظ در غزل
در تاریخ شعر فارسی غزل برای خود سیری دارد. در قرنهای چهارم و پنجم هنوز کاملا از قصیده جدا نشده و افتتاحیه یا تغزل و تشبیب قصیده را تشکیل میدهد که بیشتر در وصف طبیعت و کمتر در وصف معشوق است. سپس رفته رفته مستقلتر و عاشقانهتر میشود، چنانکه نزد منوچهری و فرخی و سنائی و انوری مییابیم. این غزل یکپارچه و هماهنگ و عاشقانه تا عصر حافظ ادامه دارد- و به بعد هم- و اوجش را در هنر مولوی و سعدی طی میکند. غزل فارسی تا زمان حافظ تک مضمون بوده است و آن مضمون سراسری عشق است. در مولانا این تک مضمونی به نحو شدیدتر و مفرطنری وجود دارد.
حافظ، به تعبیری که مرحوم دشتی کرده است، غزل عارفانه مولانا و غزل عاشقانه سعدی را پیوند میزند ولی میبیند که امور غزل با همین یک دو مضمون نمیگذرد و بهترست فکر دیگری بکند. و آن این است که به ابیات غزل استقلال میدهد. منظور از انقلاب حافظ در غزل همین است که به میزان بسیاری تحت تاثیر ساختمان سورههای قرآن مجید بوده است. او اولین شاعری است که به نحو فراوانی، نسبت به حجم شعرش (در حدود پنج هزار بیت) تک بیت درخشان و خوش مضمون دارد. یعنی ابیات غزلش مستقل و بر مضمونند. فیالمثل از غزل سعدی بیشتر از سی چهل مورد تک بیت سراغ نداریم. البته گاه ضربالمثل هست ولی بیتالغزل نیست.
منظور از انقلاب حافظ در غزل همین است که به میزان بسیاری تحت تاثیر ساختمان سورههای قرآن مجید بوده است. او اولین شاعری است که به نحو فراوانی، نسبت به حجم شعرش (در حدود پنج هزار بیت) تک بیت درخشان و خوش مضمون دارد. حافظ ناچار از این انقلاب بوده است. برای اینکه سعدی و مولانا کار را به جایی رسانیده بودند که کار دیگری نمیشد کرد- یا باید قلم و دفتر را ببوسد و کنار بگذارد، یا یک پرده فراتر برود. ابداع حافظ که سبک مشخص او میشود و بعدها تحت تأثیر خود سبک هندی را پدید میآورد.در تکبیت سرایی است، در استقلال دادن به ابیات غزل است. در این است که به قول فارسی زبانان پاکستان «پاشان» بگوید (پاشان، همانند افشان ساخته شده، از ریشه پاشیدن). همین است که غزل او حال ثابت و انسجام منطقی و توالی معنائی ندارد.