سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست



در جایی خوانده بودم نوشتن شرح زندگی افراد، علی الخصوص افرادی که دستی درآتش سیاست داشته اند بسیار مشکل است . زیرا فراموشی واشتباه، خدای نکرده ضعف های اخلاقی در به عرش رساندن یا به فرش کشیدن افراد ، شخص را از راه حقیقت دور می کند . این را گفتم تا عذر تقصیری باشد بر مطلب کوتاهم درباره "میرزا تقی خان فراهانی "امیر کبیری که یکی از نامدارترین مردان تاریخ ایران است . مردی که درباره زندگیش گفتنی فراوان است ولی علل وعوامل بسیاری از زندگی این مرد بزرگ هنوز مکتوم مانده است ! مردی  به بزرگی تاریخ که شهرتی جهانی درکمرهمت بستن به آبادانی وترقی ایران یافته، ودرفعالیت های سیاسی اش بویژه بعد از فوت محمد شاه قاجار در برپایی حکومت ناصرالدین شاه ونصب ناصرالدین میرزا ولیهد زمان به پادشاهی وحرکت از آذربایجان به سوی تهران ، پایتخت ایران که با وجود رقبای زیاد کاری بسیار سخت می نمود، شهامت ذاتی وتجربه سالیان دراز شاگردی کنار میرزا بزرگ قائم مقام ومیرزا ابوالقاسم قائم مقام فرا هانی – که هردووزیر عباس میرزا ، ولیعهد اصلاح طلب ایرانی بودند گذراند . عباس میرزا ، میرزا بزرگ قائم مقام ومیرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی ، درحقیقت ازپیشتازان اندیشه ترقی خواهی واصلاح طلبی دراوایل دوران قاجاریه بودند . آنان بودند که برای نخستین بار در تاریخ ایران ، اولین دسته محصلین ایرانی را به فرنگ گسیل داشتند تا علم وصنعت بیا موزند وازآموخته هایشان درراه استقلال ایران فایده برند. سخن از روزنامه وکتابهای فرنگی به میان آوردند وبه سپاه نظم و سامان دادند وبه فکر مدرن کردن سلاح افتادند . -  را به رخ بد گویان و منکرانش کشاند .
اگر به مطالعه تاریخ زندگی بزرگان علاقه داشته باشیم می دانیم که نکته مشترک در زندگانی همه آنها دردسترس نبودن تاریخ تولد تحقیقی وحقیقیشان است تولدی که غالبا مرگی شهادت گونه درپی داشته است . به هرحال آنچه می دانیم این است که محمد تقی ، پسر محمد باقر فراهانی ، ملقب به اتابک اعظم وامیر نظام وامیرکبیر از بزرگ ترین وزرای ایران دردوره اسلامی است .که درحدود سال 1223یا 1225 در"هزاوه" یکی از محلات فراهان متولد شد .از دوره کودکی ونوجوانی او اطلاعات درستی دردست نیست همین قدرمعلوم است که دردستگاه "میرزاابوالقاسم قائم مقام فراهانی" بزرگ شده وهمانجا خواندن ونوشتن را فرا گرفته است به این گونه که ، دردوران کودکی ، ناهار بچه های قائم مقام را می آورده ، پشت دراتاق به انتظار تمام شده صرف نهار ، برای بردن ظرف ها  می ایستاده ودرهمین مدت کوتاه ، گوش به کلمات معلم که به بچه ها درس می آموخته می داده وهر چه می شنیده را فرا می گرفته است. یک روز قائم مقام برای امتحان بچه هایش هر چه می پرسد آنها از عهده جواب بر نمی آیند .


میرزا تقی خان به آن سوالات جواب صحیح می دهد ، قائم مقام می پرسد : اینها را از کجا آموخته ایی؟ می گوید از پشت درب اتاق ، درآن مدت کوتاه به گفته های معلم گوش می دادم . قائم مقام خواست به او جایزه دهد . میرزا تقی خان به گریه می افتاد و می گوید :عوض جایزه به معلم دستوردهید آن درس ها را به من هم بدهد . قائم مقام خیلی خوشش می آید و دستورمی دهد که معلم او را هم درس بدهد .با این اطلاعات متوجه می شویم که میرزا تقی خان درخانواده ای از طبقات پایین ملت ایران بدنیا آمده است وبا حفظ این امتیاز درداشتن روحیه مردم دوستی وظلم ستیزی در دامان یکی از بهترین واصیل ترین خاندان های آن روز ایران تربیت یافته ورشد می کند. به طوری که"  حسین مکی " نویسنده کتاب امیرکبیر نقل می کند : روزی قائم مقام نگاهی به سیمای  میرزا تقی کرد ه ومی گوید :( فرزند ، درآتیه تو مشاغل بزرگی را اشتغال خواهی کرد وروزی خواهد رسید که در باریک ترین  مواقع اگر خائنین و مغرضین مزاحم نشوند کشتی طوفانی مملکت را از گرداب هلاکت وپریشانی نجات خواهی داد .) یا وقتی میرزا ابوالقاسم قائم مقام به صدارت محمد شاه منصوب شد ؛ میرزا تقی خان را به برادرزاده خود" میرزا اسحاق" سپرد ودرباره او گفت :( الحق یکادزیتها یضی ؛ درباره قوه مدرکه اش صادق است ،فالله خیر حافظ وهوارحم الرحمین . این پسر ترقیات بسیاردارد وقوانین بزرگ به روزگار می گذارد) وهمین قائم مقام در نامه ای به فاضل خان گروسی درباره هوش وادب و شخصیت روحی میرزا تقی خان می نویسد :( گوی سبقت از همزه استفهام می رباید .
پای تفوق بر فرق لام ابتدا می گذارد ؛ فرقدین را شسع نعلین خود نمی شمارد ، سخن در اوج فلک افلا ک دارد .) با این اوصاف میرزا تقی خان با این استعداد فطری که داشت در سنین نوجوانی علوم و فنون لازم را فراگرفت ؛ به طوری که در عنفوان جوانی مردی قوی اراده بارآمده ودر دستگاه محمد خان زنگنه که در آن موقع مقام امیر نظامی عباس میرزای ولیعهد را در آذربایجان داشت وارد گردید ومشغول خدمت دولت شد و در سلک مستوفیان وی درآمد . میرزا تقی در دستگاه امیر نظام خدمات برجسته وقابل تقدیری انجام داد و بر اثر حسن تدبیر و نشاط طبیعی وحافظه قوی واراده خستگی ناپذیری که درانجام دادن کارها ووظایف، از خود نشان میداد امیر نظام را برآن داشت روزبه روز بر حسن نظر وتوجه مخصوص درباره از بیفزاید وبه قدری اورا محرم و نزدیک خود بداند که درکلیه امور جزئی وکلی با اومشورت نماید . این دوران درست مصادف بود با امضای عهد نامه ترکمانچای توسط رژیم شکست خورده قاجار با روسیه ودسیسه های انگلیس درخراسان و ماوراالنهر وتلاش بریتانیا برای بهره برداری از پیمان ترکمانچای به عنوان پایه روابط خارجی .
درمجموع درآن زمان روح استعمار دردوران صدرات حاج میرزا آقاسی درکالبد یک حکومت ایرانی الشکل حلول کرده بود . امیرنظام که از راه ارتباط با طبقه عالی زمامداران وتماس مستقیم با فعل وانفعالات دست بالا که مستقیما زیر نظر استعمارگران وبه نفع آنها وعمالشان، وبه زیان مملکت وملت انجام می گرفت ، جنایات وخیانات دستگاه حاکمه، دزدی ها وغارت های بیگانگان وخود فروشی هاو نوکری های زمامداران وقت را می دید واز راه تماس واتصال با طبقه زحمت کش وعقب مانده از سیاست واجتماع ، محرومیت ها ، دردها، رنج ها ، گرفتاری ها وخلاصه تمام آثاری راکه این سیا ست غلط روی آنها می گذاشت را خوب احساس می کرد به دنبال منجی غیر از فرزندان طبقات اشراف ونور چشمی ها بود. زیرا آنها به مناسب وضع مخصوص خود وعدم لمس افکار و روحیات واحساسات وعواطف طبقات پایین درچشم اندازاهداف محدود خویش ، غیر از منافع شخصی وحفظ و حمایت طبقه هزار فامیل چیزدیگری را چون، افق وسیع امیر نظام برای رسیدن به هدف عالی نمی دید ند . به همین علت وی تقی خان را که در شرایط خاصی ازنظرخانوادگی ومحیط رشد وتربیتی ومحیط سیاسی واجتماعی واقع شد ه بود وحسن سلوک و آشنایی کامل با آداب معاشرت با ماموران خارجی را داشت انتخاب کرد. زیرا موارد ذکر شد ه در بحران ها و کوران های محیط سیاست بین الملل آن روز برای تربیت یک رهبر فداکار ومصمم لازم بود ،. این حسن توجه ، مراتب توجه عباس میرزا ولیعهد را به تقی خان جلب کرد .
به طوری که وقتی خسرومیرزا فرزند فتحعلی شاه را در شوال 1244 برای پوزش خواهی از قتل گری بایدوف به پایتخت روسیه نزد امپراتور نیکلای اول مامور کردند میرزا تقی خان به همراهی وی اعزام شد . میرزا تقی خان پس از بازگشت از ماموریت بر اثر لیاقتی که از خود نشان داده بود به مقام وزارت نظام آذربایجان رسید وملقب به" وزیر نظام" گردید .  در سال 1245 هنگامی که نیکلای اول امپراتور روسیه به قصد سرکشی ، شهرهای گرجستان وقفقازرا دیدن می کرد به وسیله نامه ای از محمد شاه قاجاردعوت نمود که به ایروان برود و یکدیگر را ملاقات کنند ولی محمد شاه چون قصد لشکرکشی به افغانستان وتسخیر هرات داشت بجای خود ولیعهد  ناصرالدین میرزا را که درآن موقع بیش ازهفت سال نداشت ودرآذربایجان بسرمی برد به همراهی چند تن از افراد کاردیده روانه ایروان کرد . میرزا تقی خان در این سفر به همراهی محمد خان زنگنه وچند تن دیگر به ایروان رفت ومورد توجه امپراتور روسیه قرار گرفت . همچنین در اختلافات دولت ایران وعثمانی میرزا تقی خان به نمایندگی از طرف دولت ایران با دویست تن از افراد کاردیده ورجال آزموده به ارزروم رفت ومدت چهار سال در این شهر بانمایندگان دودولت روس وانگلیس درمذاکره بود تا اینکه توانست در روز شانزدهم جمادی الثانی سال 1262 موضوع اختلافات دو دولت را در طی عهد نامه ای شامل نه فقره فیصله دهد و حقوق دولت ایران را در محمره واراضی جانب شرقی ولایت زهاب پایدار سازد .
میرزا تقی خان پس از مراجعت به ایران دوباره به پیشکاری ولیعهد منصوب گردید . اما پس از آنکه محمد شاه در ششم شوال 1264 در تهران وفات یافت، به سلطنت رسیدن ولیعهد ودور بودن از پایتخت خالی از اشکال نبود ، لیکن میرزا تقی خان با تدبیر و تمهید مقدماتی نخست در چهاردهم شوال ناصرالدین میرزا را با تشریفات خاصی در حضور قنسولهای خارجی مقیم تبریز به تخت نشانید وسپس در صدد تهیه مقدمات سفر شاه به بهران بر آمد وشخصا به احضار ومرتب ساختن قشون پرداخت به طوری که درظرف مدت چند روز دوازده ارابه توپ و هشت هنگ سرباز ومقداری تجهیزات آماده و شاه را از تبریز به سوی تهران حرکت داد . ناصرالدین شاه در باسمنج تبریزمنشورولقب ومقام "امارت نظامی" را که سابقا با محمد خان زنگنه بود به میرزاتقی خان وزیرنظام ملقب ساخت ودرچمن توپچی به لقب "امیرکبیر اتابک اعظم" سرافرازش کرد . ناصرالدین شاه در هجدهم ذی القعده سال 1264 به تهران رسید ودرشب 22 ذیقعده مقام صدارت اعظمی را با اختیارات تمام وبا یک توپ جامه فاخر ومطرز به مروارید به امیرکبیر داد .
میرزا تقی خان وقتی به صدارت ایران رسید که امورکشوری بکلی خراب وسازمان داخلی کشور بکلی از هم گسیخته وخزانه دولت براثر بی کفایتی حاجی میرزاآقاسی وعدم توازن هزینه ودرآمد بکلی تهی گردید ه بود زیرا بواسطه اغتشاشات ووجود ملوک الطوایفی، بیشتر مالیات نقاط مختلف کشور به سهولت وصول نمی شد ومقداری هم که عاید دولت می گرید بجیب حکام شهرستانی می رفت ومبلغ بسیار کمی از آنها به مرکز می رسید وآن مقداررا هم حاجی میرزاآقاسی صرف حفر قنوات وساختن توپهای بی مصرف وحقوق گزاف درباریان وشاعران ومصارف بیهود وحقوق زیاده از حد شاهزادگان می کرد ، فرمانداران در شهرستان ها درنتیجه ضعف حکومت مرکزی هریک خود را شاهی می دانستند وبرخی از ایلات وعشایر خودسری اختیار کرده بودند واز اطاعت حکومت مرکزی سرپیچی می کردند . عبور ومرور کاروانها و مسافران در راهها براثر نا امنی بحدی رسیده بود که هیچکس نمی توانست با خیال آسوده از شهری به شهری برود وحتی عبورو مرور درکوچه های تنگ وتاریک پایتخت درشب وگاهی در روز خالی از مخاطره نبود . وضع قضایی مملکت بسیا ر نامرتب و نابسامان بود.
ارتشا در کلیه امور بحد اعلی رواج داشت . علاوه بر اینها فتنه محمد حسن خان سالار پسراللهیار خان آصف الدوله صدر اعظم سابق فتحعلی شاه در خراسان که در اواخر ایام سلطنت محمد شاه شروع شده بود برنابسامانی و هرج ومرج اوضاع کشور افزوده و پریشانی خاطراولیای دولت را فراهم آورده بود .  امیر کبیر که وضع خراب ودرهم برهم وتشکیلات ویران وازهم پاشیده داخل کشور را بخوبی میدانست دردرجه اول شروع  به تصفیه دستگاهای دولتی وعزل ونصب ماموران کشوری ولشکری نمود وبرای تصدی هر شغلی شایسته ترین وصدیق ترین افراد را انتخاب کرد ورشته هر کاری را به اهلش سپرد . بعد ازتقسیم کارها باصلاح مالیه کشور پرداخت ووقتی که دفترخرج ودخل مملکتی را ببرسی کرد جمع مخارج را دوکرور (یک میلیون ) تومان بیشتر از درآمد کشور یافت . برای توازن دخل وخرج به اصلاحات زیر دست زد
1-طرز وصول درآمد را تغییر داد ووصول درآمد را از روی ممیزی بطور عادلانه مقررداشت ، برخی ازمالیاتهای بی موضوع را ملغی ساخت ودر بعضی موارد مالیات جدیدی وضع کرد .
2-ازهزینه های بی موضوع وحقوق گزاف درباریان و شعرا وشاهزادگان وحتی شاه تا حدی که ممکن بود کاست . این امریعنی کم کردن حقوق درباریان وشاهزادگان ودیگر اشخاص موجب خشم وغضب  درونی آنان گردید ودلها را از کینه امیر کبیر پر کرد .
3-ازبخشش ها وهزینه های بی مورد جلوگیری کرد ونگذاشت مشتی متملق اخاذ که دور شاه را گرفته بودند به عناوین مختلف اخاذی و جیب خود راپر کنند .
4-ازدست اندازی شاه به خزانه وجواهرات سلطنتی ممانعت به عمل آورد .
5-هزینه ودرآمد کل کشور را طوری حساب کر دکه در سال مجموع کل در آمد دوکرور تومان بیش از کل مخارج کشور باشد و این دو کرور توکان برای احتیاط درخزانه دولت ذخیره شود تااگر موقعی دولت بخواهد لشکرکشی ویا مخارج اساسی نماید سیم وزر مسکوک در خزانه بحد کافی موجود باشد .
6-درجهت سیاست دینی ، ...باکهنه پرستی به پیکار برخاست ودستور داد بهجای مدیحه ومرثیه های سست وسخیف مذهبی – که اززمان                   صفریه مرسوم گشته بود – اشعار نغز ودلکشی بسرایند که خواتص بپسندند و عوام نیز ، بهرمند شوند .
7- شکیبایی دینی وحمایت ازحقوق اقلیتها ینز اصول سیاستش بود وحتی آنان را به خدمات دولتی گماشت وتلاش کرد تا معتقدات مذاهب گوناگون ، تحت حمایت دولت ایران با آسودگی خیال زندگی کنند .   
امیرکبیر به زودی درسراسر ایران امنیتی که نظیر آن کمتر دیده شده بود برقرار ساخت . مسافران وکاروان ها با خیال راحت درتمام کشور گردش می کردند . دزدی و راهزنی بکلی منسوخ شده بود . امیر کبیرپس از اصلاح مالیه به اصلاح قشمون پرداخت . خود امیر اغلب روزها صبح زود به سربازخانه می رفت واسلحه ومحمات را بازدید می کرد . افواج موظف بودند همه روزه به مشق وتعلیمات نظامی بپردازند . همچنین برای هرهنگ پزشک معسن کرد . امیرکبیر به وضع اقتصادی و مساله صادرات وواردات رسیدگی کرد و حق المقدور ازواردات جلوگیری کرد زیرا درآن زمان احتیاج به مصنوعات خارجی مثل امروز نیود پس به تاسیس کارخانه های دستی برای رفع احتیاجات کشور همت گماشت ودر اندک مدتی مال التجاره های خارجی را در بازارهای ایرانی بی مشتری گذاشت . شالهای امیری شالهای کشمیری را به کلی از رونق انداخت . قلمکارها وابره وقدک ها واطلس ها وزری ها ومخمل های امیری اصفها ن ویزد وکاشان بکلی بازار پارچه های البسه خارجی راکساد کرد . همچنین ظروف کاشی وچینی قم وبلور ایران رواج داد . امیرکبیر زراعت نیشکرخوزستان ومازندران را توسعه داد وکشاورزان را با معاف از دادن مالیات تشویق کرد . به این ترتیب دراندک مدتی مقادیر کل شکر سرخ مازندران وشکر خوزستان برای فروش دربازارهای داخلی فراهم وبه تجارت شکر خارجی نقصان کلی وارد آمد ، زراعت زعفران وبرخی از ادویه خارجی را از خراسان توسعه داد . از نظر ایجاد رقابت درمقابل صنایع خارجی کارگران وصنعتگران ایرانی را به انواع ممکن تشویق کرد وآنان  را وادار نمود که با صنایع خارجی رقابت کنند . محمد حسن خان اعتماد السلطنه در کتاب منتظم ناصری وقایع سال 1267 و1268 می نویسد : درتهران واصفهان کالاسکه هایی ساختند که بخوبی کالسکه های ممتاز فرنگ بود . کارهای معدن قراچه داغ نظم گرفت .شال کرمانی به طوری  ترقی کرد که مشتبه به شال کشمیر گردید . شکر مازندران را به طوری تصفیه نمود که مثل شکر هندوستان شد . قطران را که برای مصرف توپ خانه ازسوریه وارد می شد دررحمت آباد گیلان بخوبی وبه اندازه کفایت ساخته شد . زراعت پنبه را درارومیه توسعه داده شد . دربلوک نایج مازندران تصفیه آهن را بدرجه کمال رسانیدند. درمورد امور قضائی با اینکه به علت مساعد بودن محیط ومقتضیات زمان نمی توانست تغییرات کلی در اساس قضائی کشور بدهد با وجود این اصلاح برخی از محاضر شرع پرداخت وکسانی را که احکام ناسخ ومنسوخ یا احکام برخلاف حقیقت صادر می کردند برکنارساخت . اشخاص متقی وفقیهان پرهیزکار را متصدی امور قضائی کرد . امیرکبیر برای آنکه از روابط درباریان و روحانیان ودیگران با بیگانگان مقیم تهران آگاهی حاصل کند و نیز ماموران وظیفه شناس را از خائنان تشخیص دهد اداره سری مخصوص که هویت ومشخصات کارکنان آن کاملا مخفی بود درتهران دایر کرد . این اداره درکارماموران دولتی وامنیت کشور وتسلط دولت بر امور تاثیر شگرفی داشت ،برای ساختن سدهای خوزستان اوامرموکدی صادرکرد ماموران مخصوص را بدان منطقه اعزام داشت .
ازاقدامات مهم امیرکبیرتاسیس دارالفنون تهران بود ، ولی متاسفانه این مرد بزرگ نتوانست افتتاح مدرسه ای را که خود آن را پایه گذاری کرده بود به چشم ببیند ، هنگامی که در5 ربیع الاول سال 1268 دارالفنون می شد امیرکبیر درکاشان بسر می برد وزمانی که استادان فرنگی به تهران رسیدند که شاه بی تجربه براثردسایس وتحرکات دریاریان میرزا آقاخان نوری به صدارت رسید ه بود. دیگر ازاقدامات امیرکبیر تاسیس" روزنامه وقایع اتفاقیه" است که به عقیده برخی از مورخان نخستین روزنامه ای است که در ایران انتشاریافته است. اولین شماره شماره این روزنامه روز جمعه پنجم ربیع الثانی 1268 ه ق. هفتم فوریه 1851 انتشار یافت ، این روزنامه تا 10 سال به همین نام انتشار می یافت . امیرکبیر درامور سیاسی وروابط ایران با دول همسایه وخارج نیز اقدامات اساسی شروع کرد ، به وضع سفارتخانه های ایران در خارج سرو صورتی داد ، افرادلایق و کاردان را برای سفارت انتخاب کرد ، رفتارش با سفارتخانه های دول بزرگ درتهران طوری بود که از صدراعظم یک دولت مستقل ومتکی به خود انتظار می رفت  ورود کشتیهای جنگی وتجاری روسیه را به مرداب انزلی قدغن کرد ، سفارتخانه های خارجی را از پناه دادن به افراد ماجرا جو وخطا کار قبل از آن سابقه داشت باز داشت ودرمورد هرات وخلیج فارس ومرزهای غربی ایران اقداماتی شروع کرد وتدابیری اتخاذ نمود که مسلما اگردستگاه سلطنتی تباه وفاسد نبود وعرض عزل وقتل ، اورا تایید می کرد اوضاع مملکت ما امروزه غیراز این ومرزها ی سیاسی ما بجز حدود فعلی بود . باید گفت که محیط اجتماعی ایران درآن عصر بواسطه ارتباطی که بین ایران وروسیه وفرانسه وانگلیس دردوره پادشاهی فتحعلی شاه ومحمد شاه حاصل شده بود تاحدی برای اصلاحات مساعد بود وناصرالدین شاه نیز به تمدن غرب علاقه داشت وکشور تا اندازه ای برپذیرش یک تحول ورفوم بزرگ سیاسی واجتماعی وفرهنگی آماده بود . اما اطرافیان پادشاه ودرباریان بقای پادشاه جوان را نسبت به امیرکبیر مشوب می کردند لیکن امیرکبیر درباریان ونزدیکان شاه را به هیچ می شمرد وبا اراده ثابت ومحکم و بدون تردید وتزلزل به اصلاحات واقدامات خود ادامه می  داد . امیرکبیر مردی بود که ازعمق اجتماع منحط آن روز برخاسته وبه بالاترین مقامات مملکتی که دربست درانحصار اشراف وطبقات ممتازبود . ازدردهای اجتماع آگاه بود . یکه وتنها با مستبد ترین وخود خواه ترین پادشاه قاجاریه وانبوه درباریان متملق وفاسد و ملا نمایان مبارزه کرد وسرانجام جان خود را دراین راه از دست داد . ناصرالدین شاه به اغوای درباریان واطرافبان فاسد خود وبا تحریک خارجیان ، امیرکبیررا ازصدرات معزول کرد وعنوان ریاست کل عساکر (فرمانده کل قشون ) را برای اوباقی گذاشت . چند روز بعد اورا به حکومت کاشان منصوب کرد وروز 25 محرم سال 1268 امیرکبیر را به طرف کاشان حرکت دادند ودرحقیقت اورا با وضع نامناسبی تبعید کردند . انگاه تمام عناصرمخالف داخلی و خارجی که درزمان صدارت امیر کبیر درکمین نشسته بودند دست به دست هم دادند وحکم قتل اورا ازشاه گرفتند و حاج علی خان حاجب الدوله بااینکه امیرکبیربااو مهربانیهای بسیارکرده بود ماموراجرای فرمان شد ودرروزجمعه 17ربیع الاول سال1268ماموریت خودرا درحمام فین کاشان بانجام رسانید.
بدین ترتیب بزرگترین مردتاریخ قرون اخیرایران را به فرمان پادشاهی که امیربرگردن او حقوق خدمت وتربیت داشت وبه توطئه یک مشت خائن ناکس بخاک وخون کشیدند وبه حیات پرافتخارآن رادمرد بزرگ ومظهرمردانگی وغیرت وطن پرستی پایان دادند تا به آسودگی و خیال راحت بتوانند به حیات ننگین وسراسر فجایع خود ادامه دهند. این حادثه جانگدازبرای ایران وایرانی متضمن دورشته آثارسو بود: یکی آنکه بی اغراق خاک مذلت برفرق کشوروقومی ریخت که امیرعمرخودرا برای نجات آنها ازحال نکبت وبدبختی صرف می کرد وازمیان رفتن اوباردیکرکشورواین قوم را بیش از پیش درگرداب ذلت وپستی انداخت. دیگرزشت نامی وذکربسیاربدی بودکه براثراین قتل شنیع درممالک خارج ودرمیان خارجیان دامنگیرقوم ایرانی گردید. امیرکبیردرتاریخ درقرن اخیرایران مانند چراغ تابناکی بود که به ناگاه درخشیدن گرفت ودردل میهن پرستان واقعی پرتوی ازامید افکند وپس ازمدت بسیارکوتاهی خاموش شد. وبا خاموشی اوباردیگرتاریکی محض سراسرخاک این کشوررا فراگرفت.
مورخان وکسانی که باامیرآشنایی پیدا کرده ودراحوال وی به مطالعه پرداخته اند عموما زبان به تحسین امیرگشوده واورا مردبزرگ وفوق العاده ای دانسته اند چنانکه این ستایشها گاهی جنبه اغراق پیدا می کند. واتسون انگلیسی می نویسد نسل تازه ایران را نمی توان بکلی سست و فرسوده شمرد چه می تواند مردی چون میرزا تقی خان بوجود آورد، اورادرمیان رجال مشرق زمین که تاریخ جدید نام آنها را ثابت کرده مقام بی همتائی راداراست. امیرکبیرهمان کسی است که دیوژن درروز روشن با چراغ درپی او می گشت، اوسزاواراست که بنام اشرف مخلوقات خداوند بشمارآید.
اما بعدازامیر: مرحوم امیرکبیردردوران زامداری خود مانند سدی خلل ناپزیر جلوی سیل بنیان کن ومخرب استعمار وفسادهای ناشی از استعمار را گرفت ونیروی استعمار داخلی وخارجی را درپشت مرزها نگه داشت وعوامل واسباب ونوکران استعمار در داخل را به بند کشید وآنان را به صورت مردابی بی حرکت درآورد .با سقرط دولت امیر این سد شکست ونیروی جهنمی ومهار شده استعمار از داخل وخارج آزاد شده و دیو دیوانه استعمار با حرص وولعی که از دوران محرومیت درخود ذخیره داشت باز می خواست هرچیز را ببلعد و بیرحمانه تر از هر وقت دیگر به جان ملت ایران افتاد وحالت کینه توزی وانتققام گری به خود گرفت وبه هرچیزی چنگال ودندان می زد. غارت ودزدی ،رشوه، فساد وتباهی ،خراب کاری ، حق کشی ، پارتی بازی وخرید وفروش پستها وخیانت وجاسوسی ، وطن فروشی وهر چیز دیگری از مظاهر فساد  که تعطیل شده بود باردیگر به صورت زننده تر ونفرت بار ترشروع گردید وسیاست ها ی خارجی وداخلی خمانطرد که خواسته ی استعمار گران بود تنظیم واجرا می شد . بااین تفاوت که استعمار بادرس وپندی که از دوران امیرکبیر گرفته بود محکم کاری ها ودقت بیشتری درراه تحکیم موقعیت ومضامین خود کارمی کرد . اصلاحات امیر رو به ویرانی گذاشت وهرچیزی دوباره به صورت چهارسال قبل یا بد تر
برگشت . دراصل انقلاب سفید وهمه جانبه ای که امیر کبیر آغاز کرده بود درحال جوانی بلکه کودکی از پای در آمد . د کتر مهری بهار دراین باره می نویسد بعد ازقتل وتبعید امیربزودی نظام استبداد استعماری که درمدت کوتاه حکومت امیردچارتوقف ورکودشده بود مجددا برقرارگردید وانگلهای درباری پیشخدمتها وقهوه چیها ودربانها ودلقکها که به القاب پرطمطراق ملقب بودند مجددا به قدرت رسیدند. ووزیرمختار انگلیس درگزارشی که بعد ازسقوط امیرکبیردرباره اوضاع داخلی ایران دادمینویسد (همین که شاه ازدست میرزا تقی خان خلاص شد، عده ای افراد نالایق که درزمان امیرازکاربرکنارشده بودند دوباره گردشاه جمع شدند.
بعداز امیرکبیروضع هیئت حاکمه به قدری در فساد فرورفته بود که در دربارایران ،هیچ کاری بدون رشوه وپیشکش وتعارفات پیشرفت نمی کرد . گرنت واتسن انگلیسی می نویسد : ( شاه مجبورشد که رئیس دولت مورد اعتماد مردم را ساقط کند ونخست وزیری را جای او بنشاند که از همان قماشی بود که برمردم حکومت می کردند ) نخست وزیر کسانی را سر کارآورد که اخاذی و رشوه خواری را از خود او مشق می گرفتند .او کارهایی را که امیر با مشقت انجام داده بود یک مرتبه به باد فنا داد . مخارج قشون بیش از چند سال معطل ماند واختلاس در دستگاه
دولتی رواج یافت .
اما کشته شدن این مرد بزرگ ورئیس مقتدربا زندگی خصوصی او ارتباطی مستقیم دارد . درروز جمعه بیست ودوم ماه ربیع الاول سال 1265 ناصرالدین شاه ملک زاده خانم خواهر تنی خود را که عزه الدوله لقب یافته بود به عقد میرزا تقی خان امیرکبیر درآورد واین وصلت مهد علیا مادرناصرالدین شاه را که زنی بسیا ر مداخله گر درامور مملکتی بود به امیرکبیرنزدیک کرد . او که تا آن زمان توانست بود بسیا ری ازدرباریان را با خود همم صدا کند خیلی تلا ش کر د تا امیر کبیر را نیزهم پاو شریکی برای رسید ن به ا هدا ف خود درکنارش داشته با شد .اما درایت وهوش امیرکبیر درخنثی کرد ن اقدامات مهد علیا وکوتاه کردن دست اواز حکومت نتنها باعث عقب نشینی اوشد بلکه درمیان درباریان که هرکدام وامدار یا به قول"فریبرز بختیاری نصب"  نویسنده کتاب زنان نامدار ایران دلدادگان او به حساب می آمدند دشمانی بسیار خطرناک و گاه مسخرکننده شاه یافت . آنها که هرکدام به نوعی دستشان ازذخایر مملکتی کوتاه شده بود درآرزوی ازبین رفت امیر کبیربودند.
حسین مکی درکتاب زندگانی امیرکبیر اینجنین آورده (( علت کینه ورزی مهد علیا مادرشاه با خود امیرکبیر دراثر محدودیتهای سنگینی بود که
امیرکبیربرای مهدعلیا ایجاد کرده بود ؛ چه که امیرکبیر از دیربازمتوجه شده بود که مشارالیها دارای اخلاق نامناسبی است که درصورت تواوش به هیچ وجه زیبنده خاندان سلطنتی ، مخصوصا مقام مهد علیا که درعین حال مادرشاه ومادرزن صدراعظم ایران بو د نمی باشد .)) ازاین روشاه را در جریان گذاشته وبه پیشنهاد می کند که موقعیکه به قصد شکارتفنگ دردست دارید تجاهل کرد واو راهدف گلوله قرار دهید . شاه هم می پذیرد اما خبر توافق شاه وصدراعظم درنابودی مهد علیاازطریق فیروزخواجه به گوش میرزا خان ومهد علیا می رسد وبرای اینکه ازامیرفائق گردند وازطرفی برای همیشه اورا ازصحنه زمامداری ایران برنند این موضوع را دست آویز قرار داده محرمانه نزد شاه می روند وبه او چنین القا می کنند که امیرکبیر درصدد آن است که شاه را از سلطنت برداشته وبرادر کوچک تر اعلی حضرت عبا س میرزای نایب السلطنه را به سلطنت بگماردوبه بهانه اینکه شاه قاتل مادرخود است شما را ازسلطنت عزل وبرادر شما را بلامانع به سلطنت بنشاند .)) درمورد پیشنهاد امیرکبیربه ناصرالدین شاه برای کشتن مهد علیا ، مولفین دیگر نیز مطالبی گاه تقریبا شبیه یکدیگر وگاه متفاوت نوشته اند فریدوم آدمیت این مطلب را ازصدرتواریخ نوشته اعتمادالسلطنه این گونه نقل می کند : (( میرزا تقی خان به شاه عرض کرد ((مهدعلیا وستر کبری مخل سلطنت اعلیحضرت ومنافی صدارت من است ،تا ایشان هستند نمی گذا رند که سلطنت قوام داشته با شد وملک نظام گیرد بهتر این است که در وقت تفرج در باغ به بهانه گنجشک زدن ....)) اما درمورد خلع ناصرالدین شاه از سلطنا  توسط امیرکبیر ، فقط اعتمادالسلطنه قلم فرسایی کرده است . اینچنین شد که همان دستی که قائم مقام را از بین برد این بار از آستین مهد علیا ، میرزا آقاخان نوری وحاج علی خان فراشباشی برای ازبین بردن امیرکبیر بیرون آمد . دراولین حرکت امیرکبیر در19 محرم 1268 مصادف ازصدارت عزل شد و به امارت نظام (ریاست کل عساکر) منتخب گردید . اما مهد علیا واعتماد السلطنه ازماندن امیرکبیر درتهران بیم وهراس داشتند ازاین رو شاه را مجبورکردند حکومت کاشان را به او بدهد اما کوشش وپیگیری از جانب اطرافیان شاه خاصه مادرش وپسردائیهای شاه ودیگر درباریان ادامه داشت تا رضایت شاه ر ادر اعدام میرزا تقی خان بدست آورند وهراس آن کسان از بازگشت امیر به صدارت یکی ازانگیزه های آنان در اخذ فرمان کشتن او بود وسرانجام چهل روز بعد از رفتن امیرکبیر به کاشان درحالت مستی وبی خبری امضای قتل اورا گرفتند ناجوان مردانه درحمام فین کاشان به شهادت رساندند.درحالیکه آخرین کلمه او خطاب به (( خاصه تراشش)) این بود که ((بزن )) و... وخلاصم کن از این نامردی ها.
نادانی    شاه   گرفت   دامان   امیر                                                                 تا  نیشتر  آمد   بر  رگ   جان   امیر 
بر برست به روی ما سعادت را در                                                                    بگشود چو جوی خو ن زشریان امیر
اما با تمام این دسیسه ها قول های نادرست برخی تاریخ نویسان درباری زمان قاجار هنوز نام امیر کبیر بر تارک تاریخ ایرا ن زمین هم چون ستاره ای درخشان می درخشد وهیچ کس نتوانسته است تا کنون حتی لقب اورا همچون شخصیت ممتازش برنام وکارخود حفظ کند . که بسیا ر دیده ایم افرادی راکه با این لقب آ مدند، چون امیرکبیر، مرد بزرگ تاریخ ایران در دوره حکومت اسلامی شوند غافل از این که نام او وشهرت نیکش پایداری عزت وشرف نمی آورد بلکه تدبیرش ، سیاست درستش ، منش هم گام با کردارش ، درستی قول با عملش ، شجاعتش ، ایمان درکارش وتمامی خصایص خوبش او را جاوید و محبوب کرد ه است. او که درهنگام وزارت هیچ یک از اقوام وفرزندانش به منصبی نرسیدند.  
درهنگام عزلش وبعد از آن  درخواستی نکرد و نتنها رشوه نداد بلکه با رشوه خوارا ن نیز مبارزه کرد . این گونه شد که اونامی وهمیشه جاوید شد. 
                                                                 عمر  بسیار  باید  پدر پیر فلک  را 
                                                                  تا دگر مادر گیتی چوتوفرزند بزاید



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/10/20 توسط منیره غلامی توکلی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک