سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست
داستان سقوط پهلوی از زبان زنان دربار / روایتی متفاوت (1)

فرح دیبا: این حقیقت که محمدرضا پشت سر هم اشتباه می کرد، غیرقابل انکار است/ هویدا عامل همه بدبختی ها و فساد

قلمدون : بسیاری از نویسندگان خاطرات دوران پهلوی که از اعضای خانواده منحوس سلطنتی و یا از نزدیکان به این خانواده بوده اند کوشیده اند، ضمن بیان خاطراتشان با تحریف بخشی از حوادث و رویدادهای تاریخی - اجتماعی گذشته خود را مبری از هر گونه لغزش و جرم و جنایت، معرفی و گناه رویدادهای ویرانگر و شکست های مهلک مملکت را به گردن دیگران بیندازند اما در لابلای صفحات کتاب ها و نوشته های آن ها به راحتی می توان رگه هایی از حقایق را پیدا کرد و با مقایسه و تطبیق این آثار و نوشته ها، مطالب با اهمیت و مستندی را در مورد حقانیت خیزش مردم مسلمان ایران بیرون کشید.

یکی از این افراد فرح دیبا، همسر محمدرضا پهلوی است در مصاحبات مفصل و پرشمار خود با مطبوعات کشورهای اروپایی، آفریقایی و آمریکایی در عین حال که می خواهد خود و همسرش را مبری از گناه نشان دهد به دنبال مقصر در سقوط پلهوی می گردد از این رو روایتی متفاوت را ارائه می کند که دانستن بخشی از آن می تواند ما را با روزگار دربار و آنچه از توطئه در آن می گذشته است، آشنا کند.

به راستی نوع گویش و تعاریفی که این خاندان از مستخدمین و نوکران سیاسی خود می کنند نشان می دهد که چه میزان خودآگاهی از وضعیت نابسامان مملکت داشته و سران مملکت ایران را چه شخصیت های بی اصالت و بی آبرویی تشکیل می دانند و سردسته آنها محمدرضا پهلوی بوده است.

فرح دیبا


از  فرح دیبا در کتاب دختر یتیم نقل شده است:

وقتی دولت شریف امامی سقوط کرد و ارتشبد ازهاری – رئیس بی عرضه ستاد بزرگ ارتشتاران – در رأس یک کابینه نظامی قرار گرفت و وزارتخانه ها را به دست یک مشت بی عرضه تر از خودش سپرد.

البته باید بگویم اویسی علاقمند بود نخست وزیر شود و آن طور که ما بعدها از افراد موثق شنیدیم، فتنه 13 آبان جلوی دانشگاه و آتش زدن سفارت انگلستان زیر سر او بوده و اویسی دنبال این هدف بوده که با بحرانی کردن اوضاع، شرایط سقوط دولت شریف امامی را به وجود بیاورد و خودش به نخست وزیری برسد. اما چون گزارش هایی داشتیم که نشان می داد اویسی با قدرت های خارجی تماس گرفته و حمایت آن ها را برای انجام یک کودتای نظایم جلب کرده است، محمدرضا او را نادیده گرفت و زمام امور را به دست پیرمرد فرتوتی مانند ازهاری داد. او یک ژنرال چهار ستاره بود که تظاهر کنندگان در خیابان ها او را الاغ چهار ستاره می نامیدند.!

من همان شب علت انتصاب ازهاری را از محمدرضا پرسیدم و همسر فقیدم گفت: ترجیح می دهد توسط انقلاب مردم ساقط شود و نه به دست یک سرباز بی سواد خون ریز مانند اویسی!

محمدرضا معتقد بود اگر زمام امور را به دست اویسی بدهد، او سریعا دست به کودتای نظامی خواهد زد و برای ساکت کردن کشور حتی ممکن است شاه مملکت را به جوخه اعدام بسیپارد در حالی که هنوز شانس کنار آمدن با انقلابیون وجود دارد.

همزمان با اعلام تشکیل دولت ازهاری، محمدرضا از رادیو- تلویزیون نطق کوتاهی ایراد کرد و گفت برای جلوگیری از اضمحلال مملکت چون تشکیل یک حکومت ائتلافی میسر نیست، به ناچار یک دولت موقت نظامی برقرار کرده است تا نظم را به کشور بازگرداند.

از نخستین اقدامات دولت ازهاری، دستگیری گروهی از مقامات ارشد، من جمله امیرعباس هویدا بود.

من علاقه ای به هویدا نداشتم، اما در طول سیزده سال نخست وزیری اش همواره یک سگ با وفا کفش های محمدرضا و مرا می بوسید. او با آن شکمبه اش(!) طرز سلوکش، آن گل ارکیده روی یقه اش و عصا و پیپش بیشتر به یک کاریکاتور مضحک شبیه بود تا به یک سیاستمدار.

هویدا سیزده سال ما را در بی خبری نگه داشت و در ترویج فساد کوشید. در ایران، همه چیز داشت فرو می ریخت.

محمدرضا خود را حسابی باخته بود و می گفت می دانم که نوبت من به سرآمده است. ولی می خواست در این لحظات آخر، کاری کند که شاید سلطنت برای پسرش محفوظ بماند.

محمدرضا در این روزهای پایانی واقعا به این نتیجه رسیده بود که عامل اصلی بدبختی های او هویدا بوده است. به همین خاطر دستور داد او را به زندان بیندازند. ابتدا او و دوستانش را به پادگان دژبان مرکز در جمشیدآباد تهران بردند و در زندان شماره یک محبوس ساختند، اما مدتی بعد هویدا را از آن ها جدا کرده و به روستایی در شمال تهران به نام « شیان» بردند که ساواک در آنجا یک اقامتگاه مخصوص داشت.

محمدرضا از دستگیری و زندانی شدن هویدا خوشحال بود و مرتب می گفت: « بالاخره این پدرسگ را بازداشت کردم!»......

هویدا در دیدار با ناصر مقدم به او گفته بود: « اعلیحضرت می خواهند مرا قربانی کنند تا سلطنت نجات پیدا کند، اشکالی ندارد. اگر حکومت و قدرت ایشان با قربانی کردن من احیا می شود، حرفی ندارم اما مشکل اینجاست که قدرت های حامی علیحضرت در غرب، دسته جمعی تصمیم به برکناری اعلیحضرت گرفته اند...»

پس از دستگیری هویدا، خالی شدن پیرامون اعلیحضرت شروع شد. مسئولین سال های گذشته همه به وحشت افتادند و فکر می کردند، وقتی پادشاه سرسپرده نوکر خود را به زندان می اندازه، حساب آن ها دیگر کاملا پاک پاک است.

این حقیقت که محمدرضا پشت سر هم اشتباه می کرد، غیرقابل انکار است.

ادامه دارد....




نوشته شده در تاریخ دوشنبه 93/11/13 توسط منیره غلامی توکلی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک