سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست

درسالروز میلاد با سعادت امام حسن مجتبی (ع):

دریای ژرف و شگرف که هرگز خشک و قله ای سرافرازکه هرگز خوار نمی شود

رمضان ماه خدا، ماه تولد یکی از بهترین بندگان خداست. تقویم رمضان المبارک سال سوم هجری یا به روایتی سال دوم بعد از هجرت زمانی که به نیمه رسید ماه وجود نخستین فرزند علی(ع) و فاطمه (س) بر تارک تاریخ درخشیدن گرفت. نام شریف او در تورات شبیر و در لغت عربی حسن است. کنیتش ابو محمد و به القابی چون سید،‌سبط،‌امین،حجت ،‌بر،‌نقی،‌زکی،‌مجتبی و زاهد معروف است. زیبا و شبیه ترین افراد به پیامبر بود در ذکاوت، بخشندگی،زهد و کرم سرآمد مردمان روزگار خود محسوب می شود.
حسن (ع) در آغوش پیامبر و در خانه وحی بزرگ شد. پیامبر در مورد ایشان به مسلمانان فرمود « این کودک،‌ریحانه من است و همانا این پسر من، ‌سید و بزرگوار است. امید می رود که حق تعالی به برکت او اصلاح کند بین دو گروه از مسلمانان را »
میترا خسروبیک - نویسنده طنین یاس
قصد ندارم که در این سخن کوتاهی که بیشتر تذکر برای نفس خودم است؛ پای جای بزرگان و تاریخدانان اسلام بگذارم که توان حرکت در این مسیر از علم و قلم من خارج است. اما قصد کردم بنابر عشق به دومین امام شیعیان از ایشان برای شما بگویم که شاید بتوانیم در ماه مبارک رمضان، اندکی از سیره و روش زندگی آن حضرت را در تمام شئونات خود بکارگیریم.

سرآمد عابدان و پرهیزگاران
ماه رمضان ماه عبادت است و بندگی؛ شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) نقل کرده اند که فرمودند :«‌ پدرم از پدر خود خبر داد که عبادت و زهد حضرت امام حسن (ع )در زمان خویش از همه مردمان بیشتر و افضل مردم بود و هرگاه سفر حج می کرد، پیاده می رفت و گاهی با پای برهنه راه می پیموندو هرگاه یاد می کرد مرگ،‌قبر،‌بعث،‌نشور،‌گذشتن بر صراط را می گریست!‌وقتی یاد می کرد عرض اعمال را بر حق تعالی نعره می کشید و مدهوش می گشت! وقتی به نماز می ایستاد،‌بندهای بدنش می لرزید به جهت آنکه خود را در مقابل پروردگار خویش می دید. وقتی یاد می کرد بهشت و دوزخ را اضطراب می نمود، مانند اضطراب کسی که او را مار یا عقرب گزیده باشد و از خدا مسئلت می کرد بهشت را و استعاذه می کرد از آتش جهنم. هرگاه در قرآن تلاوت می کرد: یا ایها الذین آمنو می گفت: لبیک اللهم لبیک! در هیچ حالی کسی او را ملاقات نکرد، مگر آنکه می دید که مشغول به ذکر خداوند است. زبانش از تمام مردم راستگوتر بود و بیانش از همه کس فصیح تر بود.»
آری! اینچنین بود ابراز بندگی امام شیعیان که نمی دانم چقدر به آن نزدیکیم و چقدر از آن دوریم یا اصلا اینگونه بندگی کرده ایم؟ اگر امامی چون او اینگونه از یادآوری روز حشر مضطرب است در حالیکه نامه اعمالش پاک ترین نامه های اعمال بشری است؛ ما با نامه اعمالمان با هنجا ر شکنی‌ها و غفلت زدگی هامان چطور اینقدر سرخوش و راضی هستیم؟ شایسته است از او درس بیاموزیم.

اسوه بی بدیل ایثار ، حلم و کرم
راویان در باب حلم ایشان روایت کرده اند: روزی یکی از غلامان ایشان خیانتی کرد که مستوجب عقوبت شد. حضرت اراده کرد او را تأدیب فرماید. غلام گفت:« والکاظمین الغیظ » حضرت فرمود :‌« خشم خود را فرو خوردم » غلام گفت:« والعافین عن الناس »‌ امام فرمود:« تو را عفو کردم و از تقصیر تو در گذشتم» گفت:‌« والله یحب المحسنین »امام فرمود:« تو را آزاد کردم و از برای تو مقرر کردم ،‌دو برابر آنچه را که به تو عطا می کردم.»
اینجا هم امام (ع) الگویی است بس دوست داشتنی در گذشت که اگر ما مسیر ایشان را گام به گام بپیماییم؛ دیگر مسلمانی برای خطایی غیر عمد و نداشتن دیه پشت میله های زندان قرار نمی گرفت و یا صاحب دیه ای در آنتن تلویزیون برای رسیدن به حقش – هرچند قانونی – ا زبیت المال توقع نداشت.دیگر سفره ای خالی نمی ماند و رخسار دختر بچه ای زرد نبود و دستان پسری به دستان خالی پدر گره نمی خورد.راستی این همان آیاتی بود که در بالا از شیخی پرسیدند و او جوابی شفاهی داد و در حالیکه امام ما در عمل تفسیر کرده بود.
مردی از تبار شرافت و بصیرت
امام (ع) در شرافت و عظمت بعد از پیامبر در نزد مردم جایگاهی بالا داشت،محمد بن اسحاق در کتابش آورده است:‌«‌ گاهی بساطی برای آن جناب بر در خانه می گسترانیدند. آن حضرت از خانه بیرون می‌شد و بر روی آن می نشست. پس هر کس که از آن جا عبور می کرد به جهت جلالت آن حضرت می ایستاد و عبور نمی کرد تا آنکه راه کوچه از رفت و آمد مسدود و منقطع می شد.
امام (ع) در مصائب و مشکلات بسیار حلیم و بردبار بود و در تمام تصمیم گیری ها حسن عاقبت مسلمانان را در نظر می گرفت. او نیز مانند پدر بزرگوارش مانند برادر عزیزش در زمان حمایت از دین مبین و احقاق حقانیتش مورد بی مهری مردان زمان خود قرار گرفت.
 زمانی که "هل من ناصرا ینصرنی" گفت؛در برابر خدعه و زیاده خواهی معاویه وجوابی جز سکوت مرگ آور و ترس زبونان ندید، آن وقت در خطبه ای به همان مردم پیمان شکن فرمود:« مرا فریب دادید، چنان امام پیش از من را فریب دادید.ندانم که بعد از من با کدام امام مقاتله خواهید کرد؟ آیا جهاد خواهید کرد با کسی که هرگز ایمان به خدا و رسول نیاورده است و از ترس شمشیر اظهار ایمان کرده است؟»
وقتی ضمیر مردم و بی وفایی ایشان در چندین مرحله به امام (ع )معلوم شد و دانست که اکثر مردم بر طریق نفاق هستند و جمع شیعیان خالص و مؤمن کم تر از حد مقاومت در برابر لشکر شامیان است و بعد از رسیدن نامه معاویه در باب صلح و سازش و ضمیمه آن ارسال نامه منافقان که به معاویه ، اظهار اطاعت و انقیاد کرده بودند؛ در ان شرایط بهترین تصمیم و راه حل را با لحاظ کردن شروطی که به واقع قبولش از سمت معاومیه کذب و دروغی بیش نبود؛‌بهترین راه دانست.
دراین وافعه و برای قبول این صلح امام دوم شیعیان صلاح امت اسلام در نظر داشت و حفظ جان آنها را در اولویت قرار داده بود چه بسا که خود فرمود«.... من حفظ خون ها را بهتر از ریختن خون دانستم و این فتنه ای است برای مسلمانان و تمتع قلیلی ست برای منافقان تا وقتی که حق تعالی غلبه حق را خواهد و اسباب آن را میسر گرداند»
 و این واقعه خود برای امت مسلمان از شهروند عادی گرفته تا ... تجربه است بدانند دشمن در تمام سال های بعد از بعثت تا کنون با ایجاد نفاق و مکر و حیله در صدد از بین بردن اتحاد بین مردم است و باید دوست را شناخت و دشمن را با بصیرت از رفیق تشخیص داد و دانست که تنها راه نجات امت اسلامی موافقت و همراهی با ولایت فقیه است که رمز پیروزی در تمامی عرصه هاست و چه بسا که الگویی برای مدیران است که همیشه صلاح امت را بر صلاح خود و حق آنها را بر حق خود ارجح دارند
.

ستاره ای بی بدیل در آسمان علم و دانش
درباب علم ایشان روایات بسیار است .مرحوم قطب الدّین رواندى در کتاب خرایج خود آورده است:روزى یک نفر از بلاد روم خدمت امام علىّ ع وارد شد و چند سؤالی که معاویه از جواب آن عاجر شده بود نزد ایشان آورد .
علىّ علیه السلام فرمود: آنچه مى خواهى از این دو فرزندم سؤ ال کن که جواب کافى دریافت خواهى داشت .آن شخص گفت: از حسن مجتبى علیه السلام سؤ ال مى کنم .چون آن شخص رومى نزد امام حسن مجتبى (ع)آمد، پیش از آن که سخنى مطرح شود، حضرت به او فرمود: آمده اى تا سؤ ال کنى :فاصله بین حقّ و باطل چیست ؟و بین زمین و آسمان چه مقدار فاصله است ؟و بین مشرق تا مغرب چه مقدار مسافت است ؟و قوس و قزح چیست ؟و خنثى به چه کسى گفته مى شود؟و آن ده چیزى که یکى از دیگرى محکم تر و سخت تر مى باشند کدامند؟مرد رومى با حالت تعجّب گفت : بلى ، سؤ ال هاى من همین ها مى باشد.امام حسن (ع) فرمود: بین حقّ و باطل چهار انگشت است، آنچه با چشم خود دیدى حقّ و آنچه شنیدى باطل استفاصله بین زمین و آسمان به اندازه دعاى مظلوم بر علیه ظالم است و نیز تا جائى که چشم ببیند.همچنین فاصله بین مشرق تا مغرب به مقدار سرعت گردش و حرکت خورشید در یک روز خواهد بود ...و به ترتیب یکایک سوالات را جواب دادند تا اینکه فرمودند: و امّا جواب آن ده چیز به این شرح است - :خداوند متعال سنگ را آفرید و به دنبالش آهن را به وجود آورد که همانا آهن سنگ را قطعه قطعه مى کند. سپس آتش را آفرید که آهن را گداخته و آب مى نماید.سخت تر از آتش آب است که آتش را خاموش مى کند.از آب شدیدتر، ابر مى باشد که آن را حمل  مى کندو از آن شدیدتر ملک الموت - عزرائیل - است که جان همه چیز را مى گیرد؛ و مى میراند. از آن مهمّتر خود مرگ است که جان عزرائیل را نیز مى رباید. از مرگ محکم تر و نیرومندتر، مشیّت و اراده الهى است که مرگ را برطرف مى نماید - و در روز واپسین ، مردگان را زنده مى گرداند–
این روایت نشان از علم غیب داشتن ائمه ما احاطه ایشان بر تمام علوم بود که و برماست همانطور که ائمه هدی درزمان حیات خود منشأ فضل و دانش بودند ما مسلمانان نیز کاشف بسیاری ازعلوم و پیش قراولان علم و ادب باشیم که این میراث گران بهایی از تاریخ مسلمان بخصوص شیعه است .
....و اما به راستی که زبان وقلم من از بیان نیکویی های اخلاقی و سجایای رفتاری ایشان عاجز است و دست یاری به سوی  آن امام همام دراز می کنم.
... و امام حسن (ع) از لسان خودشان
امام حسن مجتبی (ع) در معرفی خود فرمودند:(من بهترین و برترین شاخه از قبایل و اقوام عربم، پدر و اجدادم گرامی ترین آن هایند.بزرگواری و ا فتخار در حسب و نسب مخصوص و منحصر در ماست، از شجره ای هستیم که شاخه های پر رونق و میوه های پاک و گران بهایی دارد.ما خاندان نبوت و رسالتیم، در آن خانواده اساس اسلام و دانش پیامبری پی ریزی گردیده است. عزت و افتخار پیامبری ما را برتری داد و آن گاه که دیگران مانع بودند، این عزت و ریشه دارتر گشت. ما دریاهای ژرف و شگرفیم که هرگز خشک نمی شود و قلّه های بلند و مرتفع و سر افرازیم که هرگز خوار و ذلیل نمی گردد.
من آن کسی هستم که دعایش مستجاب می گردد.من فرزند کسی هستم که شفاعتش پذیرفته شدو فرمانش مطاع است. من فرزند کسی هستم که برای اولین بار خاک و غبار از سرش زدوده شد. من فرزند کسی هستم که چون در بهشت را بکوبد، به روی او باز خواهد شد. من فرزند آن کسی هستم که ملائکه به کمک و همراهی او با کفاّره جنگیدند و خداوند سبحان غنایم جنگی را بر او حلال نمود.
من از اهل بیتی هستم که خداوند، محبت و دوستی آنان را بر هر مسلمانی واجب دانست و به رسولش فرمان داد که بگو: من در مقابل رسالت خود، هیچ گونه اجر و مزدی نمیخواهم، جز مودّت و دوستی اهل قربی.)
                                                                                                                                                                                                                                                                    (سخنرانی امام حسن (ع) در کودکی)

 



نوشته شده در تاریخ شنبه 91/5/14 توسط منیره غلامی توکلی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک