سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست

نام حادثه در اکثر مواقع بار تلخی دارد. گاه به اندازه ای تلخ است که سیاه پوشت می کند آن هم یکباره بدون خبر..  حوادث عادت کرده اند هیچ وقت خبر نمی دهند، یک دفعه ای می  آیند و ویران می کنند ، می آیند و داغدارت می کنند اینها جلوه های سخت و مصیبت بار حوادث است.
 

اما در کنارش حوادث محلی از آزمون الهی است برای حادثه زده، برای تماشاگر این حادثه که به قول شاعر هر چند غم بر دل بکشد و اشک بردیده بیاورد باز هم مصداق این بیت است که « آتش بگیر تا بدانی چه می کشم  / احساس سوختن به تماشا نمی شود

 

اما در کنار این مباحث حادثه ها روی دیگر سکه را هم دارند. لحظه ها و ساعات و روزهای بعد از وقوع یک حادثه مخصوصا اگر ملی هم باشد ، تجلی همدلی ها ، همزبانی ها، همراهی ها و مهرورزی ها قومیت های مختلف کشور با یک دیگر است . در میان زیباتر می شود صحنه وقتی پیروان ادیان مختلف به نام پرچم و خاک وطن دست یکدیگر را می گیرند و برای هم اشک می ریزند.

 

صحنه هایی که این چند روزه از مردم ایران دیدیم حاکی این حقیقت است که ملت ما در هر زمانی مشق مهربانی می کنند ، تکلیف را سریع تر از آن که کسی مکلف شان کند انجام می دهند و انگشتان حیرت همه دنیا را بر دهان شان نزدیک می کنند. کافی است یک ایرانی کمکی بطلبد تا ملتی به دادش برسد. حال چه رسد به استانی که قطعا حماسه ای عظیم خلق خواهد شد.

 

علاوه بر آنچه مردم برای مصیبت زدگان از جان و دل انجام می دهند ، در همان مناطق هم شاهد ایثارها و صحنه هایی از عشق نسبت به هم دیگر هستیم. چه در دریافت غذا، چه در سیراب کردن خود و یا گرفتن پتو و لوازم گرمایشی ...

 

صدای گریه نوزاد امیدی دوباره برای ساخته شدن شهر است و هر چه این صدا تکرار شود ، امید پررنگ تر خواهد بود تا جایی که قلب داغدارت می خندد و اشکت از بارش غم به اشک شوق تبدیل می شود.

 

صدای خنده کودکان وقتی عمو و خاله های تلویزیون با عروسک های معروف شان به دیدارشان می روند، غمکده سرپل ذهاب را هر چند برای د قایقی شاد می کند و روانشناسان و پرستاران با گوش دادن به صحبت ها و درد و دل زنان و مردان مصیبت زده مرهمی بر غم های شان می شوند و حال آن روانشناس زبانش آذری است و زن و مرد کرمانشاهی به کردی مویه می کند!

 

و نجابت زنانه ودخترانه هموطنانم که اجازه نداده است، یک حادثه ، قرار گرفتن در یک وضعیت سخت و بغرنج  او را از همسری، مادری و عفیفه بودن لحظه ای دور کند.

 

زنان ما در مناطق زلزله زده غرب کشور هنوز استوار و چون کوه اگر چه اکثریت داغدار عزیزی شاید فرزندی یا همسری باشند ایستاده اند تا سایر فرزندان و نزدیکان کمر خم نکنند و هنوز از زیر خروارها خاک و ویرانه در حالی بیرون می آیند تا امداد گر با خیالی راحت از پوشش او دست کمکش خواهش را بگیرد...

 

این صحنه های زیبا روی دیگر سکه تلخ حادثه است که اگر باز نمایی نشود اگر گفته نشود منصفانه عمل نکرده ایم.. این مهم است که ساختمان ها فروریخته اما هموطن مهم تر این است که مهرت در دل ما جای دارد مهری که نشان از ایمانی دارد که تو هم آن را در ظاهر و باطن رفتارت داری ..

 


انتهای پیام/ ت



نوشته شده در تاریخ جمعه 96/8/26 توسط منیره غلامی توکلی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک