سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست

سیده زینب نصرالله: در مقاومت اسلامی لبنان خود را شاگرد مدرسه امام خمینی و مقام معظم رهبری می دانیم

چند روزی است که سیده زینب، دختر سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان مهمان کشور ماست. از منظر کسانی که این دختر جوان را از نزدیک دیده اند، کاریزمایی چون پدرش دارد و برخلاف برخی از فرزندان سران کشور ما که با القابی مانند « آقا زاده » و « دختر وزیر » و ... خود را برتر از دیگران می دانند او می گوید: « من در لبنان یک «زینب» معمولی هستم و فقط تعدادی از دوستان بسیار نزدیکم باخبرند که من دختر سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله هستم. من یک «زینب» فارغ از پدرم هستم با اینکه به آن پدر افتخار می‌کنم.»

سیده زینب که از پس صحبت ها و سخنرانی هایش می توان فهمید که روحیه جهادی را از پدر به ارث برده است و در تلاش است که نقش زنان را در جبهه مقاومت به جهان معرفی کند، معتقد است«این زنان مقاومت هستند که روحیه شهادت و مجاهدت را در مردان‌شان پرورش می‌دهند.»
او به مناسبت میلاد امام زمان (عج) در همایش بین المللی شهدای جهان اسلام با رویکرد معرفی جایگاه زنان در تمدن نوین اسلامی سخنرانی کرده است که اصل آن به همراه دست خط سیده زینب در ذیل قابل استفاده است:
بسم الله الرحمن ارحیم
«من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و مابدّلوا تبدیلا»
- این آیه حال گروهی از مومنان را بیان می کند که در راه خدا جهاد کرده، همچنان جهاد می کنند و در میدان های جهاد و مبارزه در انتظار یکی از این دو نیکی هستند: پیروزی یا شهادت.
اما گروه دیگری از آنها پیمان خود را به آخر بردند و در راه خدا به شهادت رسیدند، آنها شهیدان والامقامی هستند که وقتی در محضرشان هستیم گویی در محضر آیات و روایاتی هستیم که از ثواب عظیم و آنچه از رضوان الهی و نعمت او در انتظارشان است سخن می گویند. دوست دارم در سخنم از این روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله بهره ببرم که فرمود: «فَوْقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بَرٌّ حَتَّی یُقْتَلَ اَلرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ» (رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: بالای نیکی هر نیکوکاری نیکی است تا آنکه انسان در راه خدا کشته شود، و چون در راه خدا کشته شد دیگر بالای آن نیکی (و عملی بهتر) نیست).
- پس هر نیکی که انسان انجام می دهد تنها برای خود اوست الا شهادت که حاصل تلاش گروهی از مردم است؛ جوانی که رو سوی جبهه می کند و به شهادت می رسد تنها او نیست که مجاهدت کرده است بلکه پدر و مادرش، همسرش و فرزندانش در جهاد او شریک هستند (این سخن از رهبر معظم انقلاب است)؛ بنابراین با شهادت او این جهاد به پایان نمی رسد بلکه با صبوری پدر و مادر و با صبوری همسر ادامه می یابد؛‌ چرا که صبر آنها نیز جهاد است.
- بنابراین وظیفه همه ماست که وقتی به این مسیر، مسیر جهاد و مقاومت نگاه می کنیم به محیط و بستری توجه کنیم که آن مجاهد نائل شده به درجه رفیع شهادت را در خود پرورانده است: از مادر گرفته که با شب زنده داری و خستگی او را پرورانده و عشق به جهاد را به او آموخته و سپس به خیل مجاهدان و شهدا گسیل داشته است که نمونه این مادران چه در تاریخ و چه در زمان ما کم نیست. در تاریخ کربلا همه شنیده ایم که چطور مادر فرزندش یعنی عبدالله را در مقابل چشمانش به سوی میدان نبرد فرستاد در حالی که می دانست او قطعا به شهادت خواهد رسید. در زمان حاضر به عنوان مثال در لبنان نیز دهها مورد از این مادران هستند که تنها یک فرزند دارند اما می خواهند او را به میادین نبرد بفرستند.
تا همسران که با صبر و تحملی که در غیاب آنها - چه زمانی که مشغول جهاد بودند و چه پس از شهادت – به خرج می دادند حامی و پشتیبان و بلکه مشوق شوهران خود برای ادامه مسیر بودند.
نمونه بارز این زنان "بنت عمرو" همسر "زهیر بن قین" است که از او حمایت نمود و او را تشویق به یاری حسین علیه السلام کرد. این روحیه را ما در همسران مجاهدان و شهدای خود نیز می یابیم.
همان طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند از مهمترین کارهایی که بانوان انجام می دهند نقش و تاثیر آنها بر فرزندان و همسرانشان - با تربیت فرزندان و حمایت معنوی از همسران و گسیل کردن آنها به میادین بزرگ- است.
- بله نقش برجسته و بار سنگینی که مادر و همسر شهید به دوش می کشند پس از شهادت آغاز می شود و آن حفظ خون پاک شهدا و حفظ اسلامی است که به خاطر آن خون داده اند.
- بی شک حفظ خون شهدا مسئولیت بزرگی است و نیاز به صبر و تحمل دارد، به ویژه برای مادری که جگرگوشه خود و یا همسری که سرپرست و شریک زندگیش را از دست داده است. اما خدا را شکر که می بینیم خانواده های شهدا این مسئولیت را به دوش می کشند و هر چه این مسیر رو به جلو می رود شاهد هوشیاری بیشتر این خانواده ها هستیم. این هوشیاری که آنها را به ادامه راه فرزندان و همسرانشان وا می دارد دلایلی دارد که از مهمترین آنها این موارد است:
اول: نگاه مادر و همسر شهید به موضوع شهادت عزیزانشان؛ وقتی به مساله شهادت به عنوان هدیه ای از سوی خدا و این که شهید برگزیده و انتخاب شده خداست نگاه کنیم، شهید افتخار خانواده می شود و این طبیعی است که بر برخورد خانواده با موضوع شهادت او تاثیرگذار خواهد بود.
سید حسن نصرالله وقتی فرزندش به شهادت رسید به میان مردم آمد و گفت: خدای تعالی را شکر می کنم به خاطر این نعمت بزرگ که به خانواده من عنایت فرمود و با نگاه کریمانه خود شهیدی از آن برگزید.
پس این از کرم و فضل خدا ست که به خانواده شهید خبر دهند که فرزندشان برگزیده و انتخاب شده است.
وقتی مادر و همسر شهید این موضوع را درک کردند احساس کرامت و بزرگی و به تبع آن احساس رضایت از تقدیر خدای عزّ و جلّ خواهند داشت. وقتی این مفاهیم در بانوان ما تجلی یافت باعث تقویت جبهه ما [جبهه حق] خواهد شد.
دوم: ایمان و عقیده دینی خواهران ما اعم از مادران،‌ همسران خواهران و دختران؛ ایمان به آخرت،‌ ثواب و آنچه در انتظار شهدا در بهشت جاودان است، چیزی است که باعث می شود ما به آنچه که آنها دست یافته اند غبطه بخوریم و این نعمتی است – و بلکه بیشتر- که از جانب خداوند به آنها عطا شده است.
وقتی از عالم برزخ حرف می زنیم به شهدا که می رسیم اطمینان داریم که هستند و نزد خدا روزی می خورند، این به خانواده شهید نسبت به فرزند و عزیزشان اطمینان قلبی می دهد و این که شهیدشان در روز قیامت از مقام شفاعت برخوردار است.
کمترین نتیجه ای که از این دو عامل می توانیم بگیریم این است که درمی یابیم مادران و همسران شهدا از مقام صبر و رضا برخوردارند و این نه از سر بی خیالی بلکه به واسطه آنچه اشاره شد به دست آمده است.
سوم: رابطه با اهل بیت علیهم السلام به ویژه حضرت زهرا علیها السلام و دختر وی زینب سلام الله علیها و آنچه پس از شهادت برادرانش به دوش کشید ایشان را به الگوی صبر و بردباری برای ما تبدیل کرده است.
این سه عامل باعث شده است مادران و بانوان ما صبر پیشه کنند و ما باید این فرهنگ را تقویت کنیم.
در خصوص این فرهنگ در خلال پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی قدس سرّه بسیار شنیده و دیده ایم و خانواده های شهدا نمونه های عینی آن بوده اند. ما از شما ایمان و صبر آموخته ایم و در مقاومت اسلامی لبنان خود را شاگردان مدرسه امام خمینی و مقام معظم رهبری حفظه الله می دانیم.

تصویر متن نوشته شده توسط سیده زینب نصرالله

انتهای پیام/*



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 98/2/17 توسط منیره غلامی توکلی

نقدانه ای بر سی و دومین نمایشگاه کتاب از محتوای آثار تا ظاهر غرفه داران و بازدیدکنندگان

سی و دومین نمایشگاه کتاب تهران که آن را می توان یکی از بزرگترین رویدادهای فرهنگی کشور دانست، روز گذشته به پایان رسید.

فارغ از تمامی کاستی های این نمایشگاه که بزرگی آنها هیچ تناسبی با سال شمار این نمایشگاه ندارد، بحث فروش کتاب هایی از جنس " انحرافی و سلفی تکفیری" کتاب هایی با رویکردی جدا از اصول نظام جمهوری اسلامی ایران، سر و صداهای زیادی را در بین دلسوزان این عرصه در فضای حقیقی و مجازی ایجاد کرد.

به طوری که سردار غیب پرور، رئیس سازمان بسیج مستضعفین طی سخنانی به این موضوع واکنش نشان داد و گفت: « متاسفانه در گوشه هایی از نمایشگاه بین الملی کتاب که یکی از بزرگترین فعالیت های فرهنگی در سطح کشور است کارهای ناپسندی انجام شده تا جاییکه که چندین غرفه به انتشار کتاب هایی پرداختند که در تضاد آشکار با آموزه ها و ارزش های انقلابی بوده که واقعا جای تاسف دارد و می بایست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در انتخاب ناشرین و کتاب ها دقت بیشتری داشته باشند    .    »

اگرچه در سال های گذشته نیز شاهد برخی از این قانون شکنی ها حتی در دعوت از مهمانانی چون " اورهان پاموک"نویسنده اهل ترکیه و اولین کسی است که در جهان اسلام با فتوای مرگ سلمان رشدی مخالفت کرد و پشت این نویسنده مرتد که آیات قرآن را تمسخر کرده و مورد وهن قرار داده ایستاد بود، بودیم اما نمایشگاه سی دوم، گوی سبقت در فروش کتاب های ممنوعه را از دوره های قبلی ربود.

متأسفانه در بخش ناشرات داخلی و عمومی، شاهد فروش تعداد قابل توجهی از کتاب هایی بودیم که نه تنها با موازین دینی، اصول و ارزش های انقلاب اسلامی « اقتدارگرایی ایران در عهد پهلوی» و بلکه حتی با اخلاقیات نیز منافات داشت مانند دیوان اشعار « ایرج میرزا» .

نشر و فروش این دست کتاب ها فقط مخصوص نویسنده های ایرانی نبود بلکه در بخش بین الملل نیز با کمال تعجب بازدیدکنندگان دسترسی به برخی از کتبی مانند «خمس رسائل»  از نشر «دارالنوادر» داشتند که نویسنده در این اثر به ترویج سلفیت تکفیری پرداخته است! یا     "الحرکات الاصولیه الاسلامیه فی العالم العربی" از انتشارات "دارالافاق العربیه" و "قواعد المنهج" از انتشارات "دارناصیف" به تبلیغ و ترویج سلفی گری جهادی و عقاید تکفیری پرداخته اند، داشته باشند.

در بخش کودکان نیز اگر چه کارهای خوبی نیز به معرض فروش گذاشته شده بود اما در این سالن عریض و طویل کتاب هایی بیشترین تصویرسازی های زیبا و تبلیغات چشم گیر را داشتند که به قصه هایی چون سیندرلا، شنل قرمزی، زیبای خفته و ..می پرداخت و کمتر کتاب های خوبی نوشته شده بر اصل فرهنگ ایرانی – اسلامی به چشم می خورد.

اینکه کتاب های کودکان ما که در واقع تغذیه فکری آنها برای انتخاب سبک زندگی شان در آینده است ترجمه ای از کتاب های غربی باشد که فقط برپایه تجمل گرایی و روابط عاشقانه و مادی گرایی نوشته شده اند باشد جای تأسف که کم است جای نگرانی و ترس دارد.

یکی از موارد اثرگذاری در تغییر سبک زندگی یک جامعه از سوی دشمنان نفوذ فرهنگی در لایه های زیرین اجتماع است که این مهم توسط محصولات فرهنگی چون کتاب، کتاب های الکترونیک و . به سریع ترین صورت ممکن با اقناع ذهنی اتفاق می افتد. آشنا کردن کودکان با سبک زندگی ایرانی – اسلامی و تبیین و نهادینه کردن ارزش های آن در نسل آینده از طریق کتاب های قصه با تصویرسازی های زیبا و خلق چهره های مورد پسند کودکان بسیار مهم است.

البته کاستی ها و مشکلات نمایشگاه کتاب را نباید مجزا از بازدیدکنندگان آن مورد توجه قرار داد، کسانی که فقط ساعتی در سالن های سی و دومین نمایشگاه کتاب تهران قدم زده باشند، غرفه دارانی آلاگارسونی و بازدید کنندگانی چه زن و چه مرد را می دیدند که با آرایش های عجیب و پوششی نامناسب در حال پرسه زدن در بین غرفه ها هستند. دختران و پسران جوانی که با کوله پشتی مملو از چیپس و پفک و .. با شال هایی گاها روی سر! به قصد تفریح و باهم بودن! در محوطه باز دورهمی تشکیل داده بودند.. در چین شرایطی عدم وجود ضابطان حجاب و عفاف بسیار به چشم می خورد.

به هرحال با توجه به روند نفوذ فرهنگی در کشور که کم و بیش تأثیراتی بر حال و روز مردم کشور ما در بحث سبک زندگی گذاشته است، برگزاری چنین نمایشگاه هایی که عاری از خطاهای بزرگ نیست! خود خطر آفرین است چه بسا اگر نظارت درست و دقیقی بر این دست نمایشگاه ها نباشد، باید منتظر اتفاقات بدتری در سال های آینده باشیم. 

انتهای پیام/*

 



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 98/2/15 توسط منیره غلامی توکلی

 

چندی پیش بود که صحبت هایی از وزیر ارتباطات و فن آوری اطلاعات در اجلاس جامعه جهانی اطلاعات در ژنو چالش خبرساز جدیدی را برای آذری جهرومی به وجود آورد، برداشت برخی از افراد سیاسی و فرهنگی از سخنرانی وی که به زبان انگلیسی بود بر تأیید وزیر جوان بر اجرای سند2030 در کشور خبر می داد که با پاسخ گویی و شفاف سازی جهرومی اندکی از این چالش کاسته شد.

اما این اتفاق در کنار آخرین موضع گیری مقام معظم رهبری در خصوص اصرار غرب بر اجرای سند2030 در کشورهای مسلمان بار دیگر اسم این سند را که هرازگاهی اجرای مخفیانه آن در حوزه هایی نظیر آموزش و پرورش و زنان می توان دید، برسرزبان ها انداخت، چیزی که مدافعان این اجرای این سند خواهان آن نیست.  

مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با معلمان با اشاره به سند 2030 فرمودند: جان کلام در سند 2030 که فصل مهمی از آن به آموزش‌وپرورش اختصاص دارد، این است که نظام آموزشی باید جوری تنظیم شود که فلسفه، سبک زندگی و مفهوم حیات بر اساس مبانی غربی به کودکان و نوجوانان آموزش داده شود.

این فرمایش مقام معظم رهبری شفاف ترین تعریف از سند مذکور است که بنابر فرمایش معظم له هدف آن تربیت سربازانی در کلاس درس مدارس ایران برای کشورهای غربی است.

به  اذعان مدافعان این طرح، چارچوب عمل آموزش  2030با مشارکت دولت ها، نهادهای تخصصی ملل متحد یونسکو، یونیسف، برنامة - توسعة ملل متحد، صندوق جمعیت ملل متحد و بانک جهانی و اقشار مختلف جامعه مدن)امثال جورج سورس( اعم از معلمان، -جوانان و نهادهای تامین اعتبار بخش خصوصی)شرکتهای صهیونیستی( و نهادهای علمی تخصصی) همانند سیا و موساد( مشخص -شده است؛ می توان گفت که این سند«شاهراهی برای نفوذ هر چه بیشتر غرب بر جامعه اسلامی است و به صراحت اصل 3 قانون اساسی که مشخصاً به موضوع « عدم سلطه بیگانه بر مقدرات کشور» اشاره دارد و اصل 4 « تبعیت همه قوانین از شرع مقدس اسلام» را نقض می کند.»

در اجرای سند 2030 فضای مؤثر یادگیری، بورس ها و از همه مهمتر آموزشیاران و معلمان بازوی اجرایی هستند! در این سند نقش معلمان« کلید دستیابی به همه اهداف آموزش 2030» به اینگونه تدوین شده است: « افزایش عرضه معلمان با صلاحیت از طریق همکاری بین المللی در زمینه تربیت معلم، در کشورهای در حال توسعه، به ویژه کشورهایی که کمترین سطح توسعه یافتگی را دارند و کشورهای جزیره ای کوچک در حال توسعه تا سال 2030 معلمان کلید دستیابی به همه اهداف آموزش 2030 هستند .»

آنچه که در ابزار معلم برای رسیدن به اهداف سند 2030 نباید مورد غفلت قرار بگیرد برنامه هایی است که برای تربیت و آموزش آنها چیده شده است، برنامه هایی که می تواند نظام پرورش در سیستم آموزشی ما را مختل کند.

آنچه که از اهمیت بالایی دارد این است که نباید فراموش کنیم هسته اصلی نظام تعلیم و تربیت، معلم هستند و در تربیت معلم نباید نهادهای بین المللی دخالت داشته باشند. آیا معلمی که توسط نهادهای بین‌المللی تربیت شود، می‌تواند سند تحول بنیادین را اجرا کند؟ یا جوانانی طراز انقلاب اسلامی پرورش دهد؟

سؤالی که نباید از آن به سادگی گذشت این است که آیا سایر کشورها به ویژه کشورهای غربی حاضرند که معلمان کشورشان را ما تربیت کنیم؟ خیر. جالب این است که در بند مذکور تأکید شده است که این همکاری‌ها یک‌سویه است، یعنی قرار است آنها؛ معلمان کشورهای در حال توسعه را تربیت کنند! و معلمان تربیت شده به دست شان در مدارس ایران؛ دانش آموزان و آینده سازانی را تربیت کنندکه سربازان مطیع و چشم و گوش بسته آنها باشند.  

نکته ای که نباید از آن غفلت کرد، نگاه و نظارت همه جانبه سازمان های بین المللی بر اجرای این سند است که به قولی مولای درز آن نرود! یعنی خط بطلان کشیدن بر ادعاهای کسانیکه برای همسو کردن جامعه خود و بردن نظام زیر تعهد اجرای این سند صحبت از بومی سازی مفاد 2030 با موازین شرعی و فرهنگی ایرانی اسلامی ما می کنند.

در طول اجرای این سند، دولت موظف است به طور مستمر و با فاصله های کوتاه، تمامی اطلاعات آموزشی از حیث منابع، محتواها، افراد آموزش دهنده و آموزش گیرنده، مکان های آموزشی و... را به سازمان ملل ارائه نماید و این یعنی ارائه اطلاعات دقیق به سازمان ملل و از آن طریق به آمریکا و مراکز براندازی نظام، که به این مهم دکترین امنیت ملی آمریکا تصریح کرده است که اژانس های سازمان ملل تحت نظارت امریکا و سازمان سیا کار می کنند. ایا این تصریح رئیس جمهوری وقت آمریکا وسند منتشر شده را نادیده می گیریم و با ساده اندیشی بر خیر اندیشی یونسکو تاکید می کنیم. چرا یونسکو دکترین امنیت ملی امریکا را و تحت امر بودن خودش را انکار نمی کند؟.

نکته ای که طی سه سال وارد شدن بحث 2030 به کشور نمی توان نسبت به آن چشم پوشی کرد، جولان روح 2030 در نظام آموزش و پرورش برخلاف تمام تأکیدات مقام معظم رهبری است! خطری که باعث شده است ایشان بارها و بارها در دیدار با معلمان به این نکته اشاره کنند.

نمونه ای از این ادعا حذف معلمان پرورشی از تدریس قرآن در مقطع ابتدایی است که نتیجه ای جز تضعیف قرآن در مدارس ندارد. یا حذف اسم دانش آموز شهید حسین فهمیده از کتب درسی مدارس و حذف کلماتی مانند شهادت در کتب درسی در این مورد می توان به ای خانه ما و حذف «در هر کجایت خون شهیدان؛ پیوسته جاری است ای خاک ایران» از وسط این شعر اشاره کرد.

به هر حال آنچه مسلم است این می باشد که امروز برای کشورهای متخاصم و دشمانان جهان اسلام به ویژه نظام مقتدر جمهوری اسلامی به صرفه نیست که چون دهه های گذشته با لکشرکشی و تحمل مصائب و مشکلات جنگی فرسایشی به مرزهای هوایی و زمینی و دریایی به دنبال استعمارگری و سلطه طلبی خود باشند. در عصر جدید غربیان بر نیروی انسانی به ویژه جوانان کشورهای هدف و تربیت آنها سرمایه گذاری می کنند و چه نظامی انسان ساز تر از نظام خانواده و آموزش و پرورش می تواند در این هدف به آنها کمک کند از این رو سندهایی مانند 2030 به دنبال تربیت سربازانی در داخل خود کشورها با هزنیه خود دولت ها برای اجرای اهداف شوم شان باشد.

انتهای پیام/*

 



نوشته شده در تاریخ شنبه 98/2/14 توسط منیره غلامی توکلی

طرح« ناظر1»برخوردی رأفت آمیز با هنجارشکنان حجاب اسلامی/ تعریف دوگانه بی حجابان از حریم خصوصی" در خودرو و اینستاگرام!

بی حجابان و هنجارشکنان حوزه عفاف و حجاب در نظر داشته باشند که تا امروز با آنها بر اساس رأفت اسلامی و با توجه به مصالح اجتماعی رفتار شده است و ارسال پیامک و تذکر لسانی و توقیف چند روزه خودرو در برابر آسیب های روانی، اجتماعی و فرهنگی که این افراد به جامعه وارد می کنند، برخوردی بسیار مهربانانه است.

برای خرید گل به «بازار گل محلاتی » واقع در خیابان نبرد جنوبی یکی از محلات قدیمی و در عین حال مذهبی تهران رفتم. خانواده های زیادی برای خرید گل به این مکان مراجعه می کنند و شلوغی زیادی دارد. دو طرف خیابان مملو از ماشین هایی است که سرنشینان آن از مناطق مختلف تهران برای تهیه انواع ملزومات باغبانی، نهال و .. به آنجا مراجعه می کنند. تفاوت در نوع پوشش آقایان و بانوان و حتی نوع آرایش زنان و دختران، فارغ از زیبایی گل ها و عطر بی نظیر برخی از گلدان ها، مسئله ای است ذهن را مشغول می کند.
دختر خانمی 16-15 ساله با بلوز و شلوار لی که موهای بافته شده اش را به دو طرف شانه انداخته بود، اوج بی حجابی را در ملاء را به نمایش گذاشته بود کمی آن طرف مردی جوان با تی شرتی کوتاه و ساپورتی تنما و طرح دار هنجار شکنی تأسف برانگیز و خنده دار را به وجود آورده بود. در کنار بانوانی که به درستی حجاب و عفاف خود را در پوشش مانتو یا چادر حفظ کرده بودند، زنانی دیده می شدند که با شال هایی افتاده از سر، مانتوهایی جلوباز و آرایش های تند سعی در جلوه گری خاصی داشتند...
**وجه مشترک همه این هنجار شکنان بی قید لاابالی، هنگامی که پا به ماشین خود می گذاشتند برداشتن همان شال نصفه و نیمه از روی سرشان بود! برخی که حتی خود را ملزم به پوشیدن مانتو هم نکرده بودند و با بلوز از خانه خارج شده بودند .
علت انتخاب این نوع پوشش و چرایی اینگونه حضورشان در خیابان را از بانوی جوانی که می گفت ساکن خیابان هفت حوض تهران است پرسیدم، گفت: هوا می طلبد که اینگونه لباس بپوشم و اصلا هم نگاه و نظر مردم برایم مهم نیست! و ادامه داد: به مردم ما یاد نداده اند وارد حریم خصوصی کسی نشوند؛ ماشین من حریم خصوصی من است و هر طور که دوست دارم ، سوارش می شوم!
الهه اشرفی پور نیز سعی دارد روسری افتاده بر روی شانه اش را کمی جلو بکشد و می گوید: چه خوب شد این سؤال را از من پرسیدی. می خواهم بدانم مگر من به پوشش کسانی که حجاب شان را حفظ می کنند و قانون را رعایت می کنند کاری دارم؟ این حق ماست، آنطوری که دوست داریم لباس بپوشیم و در جامعه رفت و آمد داشته باشیم. قانون حجابی که شما از آن حرف می زنید، ناقض حقوق خصوصی ماست.
به مرجان اسدی کمک می کنم تا دسته گل هایی را که خریده؛ صندلی عقب ماشینش بگذارد. مانتو زیبا و روسری مناسبی به سر دارد. بخشی از صحبت های من و خانم اشرفی پور را شنیده است، در مسیر کوتاهی که هم قدم هستیم برایم می گوید که این بدحجاب ها و بی حجاب ها ما خانم هایی که پوشش مانتو را انتخاب کرده ایم، زیر سؤال برده اند. برخی از افراد جامعه بد حجاب و بی حجاب و مانتویی را در یک معنا و مصداق در نظر می گیرند.
چند روز پیش ماشنیم را برای کاری به دوستی قرض دادم، گویا حجابش را هنگام رانندگی برداشته بود و برای من از طرف نیروی انتظامی، پیامکی آمد.. رفتم و توضیحاتی دادم به نظر کار بسیار عالی و تأثیرگذاری است. چند خانم دیگر هم آمده بودند برخی برای بار دوم و سوم پیامک دریافت کرده بودند.
**منظور خانم اسدی، طرح « ناظر1» بود. طرحی که در با هدف کشف حجاب در خودرو از سوی پلیس امنیت اخلاقی اجرا می شود. در روند اجرای این طرح، سامانه ناظر برای تامین امنیت اخلاقی راه‌اندازی شده و هر موضوع منکراتی در داخل خودروها گزارش شود صاحب خودرو فراخوانده می‌ شود. اولویت نخست در این سامانه گفت و گو و توجیه و در صورت رعایت نکردن و یا اصرار بر این امر از طرق قانونی و قضایی پیگیری می شود.
رئیس پلیس استان قم در خصوص این طرح گفته است: « نظر به اینکه برخی افراد در خودرو کشف حجاب می‌کنند، با تمام کلانتری‌ها هماهنگی صورت گرفته و واحدهای گشتی و تمامی معاونان نیروی انتظامی کد دار شده‌اند تا در صورت مشاهده هر خودرویی که راننده و یا سرنشین آنکه کشف حجاب کرده است، شماره پلاک خودرو به مرکزی مورد نظر اعلام می‌شود.
پس از ثبت گزارش اعلام شده، برای صاحب خودرو بلافاصله پیامکی ارسال و مسئله کشف حجاب به وی تذکر داده می‌شود. همچنین به وی ساعتی مهلت داده می‌شود تا خود را به پلیس مربوط معرفی کند که پس از توضیح و ارشاد مرخص می‌شود.
او افزوده: اگر همان خودرو در مکان دیگری کشف حجاب کند، توسط کدهای نیروی انتظامی گزارش می‌شود و همزمان برای مالک خودرو پیامکی ارسال و مالک به دفتر پلیس احضار می‌شود و پس از اخذ تعهد از فرد خاطی، خودروی شخصی‌اش به مدت 7 تا 15 روز توقیف می‌شود و اگر برای بار سوم نیز در شهر دیگری نیز کشف حجاب کند، پس از اعلام گزارش، صورت پرونده تشکیل و به مراجع قضائی ارسال و تا زمان صدور حکم خودروی مالک توقیف می‌شود.»
**اما کلید واژه بهانه تراشی خاطیان و هنجارشکنان حوزه حجاب و عفاف برای کشف حجاب ، بحث " حریم خصوصی" است. البته در تهیه این گزارش از هر کدام که خواستیم تعریفی مشخص از حریم خصوصی ارائه دهند صرفا به این بسنده کردند که « کسی کاری به مسائل شخصی آنها نداشته باشد»! در حالی که تعریف حریم خصوصی ابعاد مختلفی دارد که اگر به خوبی مورد توجه قرار گیرد متوجه می شویم بسیاری از افراد در خود ناقض این مسئله در به اشتراک گذاشتن اطلاعات شخصی، تصاویر خانوادگی و حتی کوچکترین فعالیت های روزانه و فکری و دغدغه های خانواگی و شغلی خود در فضای مجازی هستند.
در تعریف حریم خصوصی آمده است: « گرچه اصولاً ارائه تعریف جامع از هر واژه‌ای در علوم انسانی امر دشواری است ولی این دشواری در مورد "حریم خصوصی" دو چندان است؛ زیرا مفهوم آن ریشه‌های عمیق و مرتبط با انسان و جامعه در بستر زمان دارد. انسان‌ها و فرهنگ‌ها و ارزش‌های گوناگون در تعیین حریم خصوصی تأثیرگذار هستند، چنانکه چه بسا مصادیقی را بتوان از دیدگاه اسلام جزء حریم خصوصی افراد دانست و برای هتک آن حرمت قائل شد و حال آنکه بر اساس ارزش‌ها و دیدگاه‌های غیراسلامی آنها اساساً حریم به حساب نیاید. به همین لحاظ علی‌رغم کاربرد بسیار زیاد آن در مکالمات روزمره و ورودش به متون قانونی و دینی، تاکنون تعریف مورد وفاقی از آن ارائه نگردیده است.
**از سوی دیگر- چنانچه اشاره شد- تعیین قلمرو دامنه حریم خصوصی با سیاست‌های تقنینی و میزان آزادی‌های مجاز اجتماعی و ارزش‌های مورد حمایت جامعه مرتبط است.»

چند سالی پیش وقتی "گشت ارشاد" با نامی رسمی « طرح ارتقای امنیت اجتماعی» که مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی بود، توسط نیروی انتظامی تحت عنوان « طرح جامع عفاف» اجرا شد و حتی در مراحل بعد جمع‌آوری معتادان و سپس جمع‌آوری اراذل و اوباش، بازرسی از کارگاه‌ها و فروشگاه‌های لباس و آرایشگاه‌های مردانه، عکاسی‌ها و.. را نیز در برگرفت واکنش‌های فراوانی به همراه داشته‌است و در بسیاری موارد با مقاومت شهروندان روبه رو شد و حال همین روند را هنجارشکنان و خودباختگانی که چشم بردهان رسانه های معاند یا زنانی معلوم الحال چون مصی علی نژاد دارند برای این طرح در پیش گرفته اند.
اما نکته ای که باید به این افراد گوشزد کرد این است که قانون بر اساس عرف و شرع نوشته شده نه براساس دلخواه تک تک افراد جامعه و کسی که در جامعه ای زندگی می کند و از امکانات آن بهره مند است باید خود را مکلف به تبعیت از قوانین حاکم بر آنجا کند و باید به این دست افراد که گفت اگر انتخاب پوشش افراد برای حضور در جامعه صرفا بر اساس سلیقه و خواست آنها صورت می گرفت پس چرا همین افراد که تحریک شده برخی از مثلا فعالان حقوق زنان هستند، برای احقاق حقوق افرادی که دوست دارند با حجاب در کشورهای اروپایی زندگی کنند، اقدامی نمی کنند و عدم از حقوق شهروندی آنها نمی زند!؟
**و نکته آخر اینکه بی حجابان و هنجارشکنان حوزه عفاف و حجاب در نظر داشته باشند که تا امروز با آنها بر اساس رأفت اسلامی و با توجه به مصالح اجتماعی رفتار شده است و ارسال پیامک و تذکر لسانی و توقیف چند روزه خودرو در برابر آسیب های روانی، اجتماعی و فرهنگی که این افراد به جامعه وارد می کنند، برخوردی بسیار مهربانانه است.
براساس تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامی زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به حبس از 10 روز تا 2 ماه و یا 50 هزار تا 500هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.

انتهای پیام/*



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 98/2/9 توسط منیره غلامی توکلی
طراحان و حامیان بحث ورود زنان به ورزشگاه ها پاسخ گو باشند

کدام سکو کرامت، امنیت و حقوق زن را در خشم کنترل نشدنی مسابقات حفظ می کند؟!

اما آنچه باعث می شود صاحبان افکار فمینیستی برابری حقوق زن و مرد بر طبل توخالی ورود زنان به ورزشگاه ها بکوبند، در پس نادیده انگاشتن واقعیت هایی است که چند روز گذشته در بازی فوتبال پرسپولیس و سپاهان اصفهان دیده شد. زنان چگونه کرامت، امنیت و حقوق شان در جای که حتی نیروی انتظامی نمی توان آن میزان خشم را کنترل کند، حفظ خواهد شد؟!

بحث ورود بانوان به ورزشگاه ها با تصدی گری شهیندخت مولاوردی بر معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری شکل گرفت و با ورود برخی از افراد با افکاری غربگرایانه و فمینیستی در فضای مجازی بازاری داغ پیدا کرد.
این موضوع آنچنان مورد توجه قرار گرفت که معاون سابق رئیس جمهور در حوزه زنان و خانواده در گفت وگویی با رسانه ها آن را اولویت اول مطالبات زنان ایرانی دانست و بعد وی نیز معصومه ابتکار بر همین خواسته که آن را از حقوق زنان ! می داند، تأکید کرد.
نکته قابل توجه در این مطالبه گری ناشیانه که حتی می توان آن را منافقانه و حتی ناقض حقوق زن دانست، نادیده انگاشته شدن مهم ترین حقوق ها و مطالبات واقعی زنان است. مطالباتی که تا کنون به آنها نه تنها وقعی نهاده نشده بلکه از آنها حرفی هم به میان نیامده است.
در آن دوران ایجاد هیاهوی رسانه ای به ویژه رسانه های مجازی برای ورود بانوان به ورزشگاه از سوی برخی دیگر از فعالان حوزه زنان، نوعی وادادگی به غرب و ناقض حقوق زن محسوب می شد! چرا به گفته آنها نه تنها این خواسته جزء مطالبات اصلی زنان محسوب نمی شد بلکه دارای مهندسی فکری درست نبوده و برای عملیاتی کردنش زیرساخته های فرهنگی در نظر گرفته نشده بود. حتی از ابتدای شروع این بحث تا کنون ابتدایی ترین کار یعنی آماده سازی بنای ورزشگاه ها برای ورود زنان انجام نشده است.

از دیدگاه گروهی که مخالف این خواسته بودند، طرف مقابل فقط به دنبال اجرای تعهدات سازمان های بین المللی و هموار کردن مسیر برای اجرای بندهای سند 2030 است که زن ایرانی را به مثابه یک زن غربی به قهقرای شعار برابری زن و مرد می کشاند و در این راستا برای جلب نظر عده ای معدود به دنبال مطرح کردن مطالباتی سخیف در قالب حقوق زنان است.
تمام این کنش و واکنش ها کار را به ورود حوزه های علمیه، مراجع تقلید و مجلس شورای اسلامی کشاند تا جایی که نه تنها بانوان مجلسی به دفاع تمام قد از این مطالبه بر آمدند که حتی تصویر پرونه سلحشوری با همسرش نشسته درچمن ورزشگاه آزادی و سفر وی با هزینه شخصی به جام جهانی روسیه به عنوان ناظر واکنش های زیادی از سوی کاربران شبکه های مجازی به دنبال داشت.
اصرار وی برای سفر به روسیه به عنوان ناظر در حالیکه سایر نمایندگانی که قرار بود در این سفر حضور داشته باشند، انصراف خود را به دلیل هزینه بالا و غیبت دو هفته ای از مجلس، اعلام کرده بودند، خود بیانگر اعمال فشار طرفداران تفکر حضور زنان در ورزشگاه ها دانست که ساده لوحانه به دنبال اجرایی کردن مفاد تعهدات بین المللی شان در ایران بودند و قاعدتا هستند!.
اما آنچه باعث می شود صاحبان افکار فمینیستی برابری حقوق زن و مرد بر طبل توخالی ورود زنان به ورزشگاه ها بکوبند، در پس نادیده انگاشتن واقعیت هایی است که چند روز گذشته در بازی فوتبال پرسپولیس و سپاهان اصفهان دیده شد.

این بازی چهره خشن فوتبال -که در واقع از پرمخاطب ترین ورزش هایی است که با درگیری های لفظی، کوری خوانی و حتی خشونت فیزیکی .. همراه است- و ناامنی اخلاقی، جسمی و روحی موجود در آن را به خوبی نشان داد. ورزشگاه آزادی به عینه صحنه کارزاری خونین شده بود که بدترین توهین های کلامی و خطرناک ترین زد و خوردها در آن صورت گرفت و بدتر از آن بنابرگرفته حاضرین پشت صحنه های عجیب قبل از بازی چون: فروش انواع روانگردان ها و مواد مخدر صنعتی، مشروبات الکلی و فروش بیش از ظرفیت بلیط و ورود برخی از اراذل و اوباش به ورزشگاه .. رو شد.

تصاویر گرفته شده از خشونت در ورزشگاه ها و اخص فوتبال، میزان خشم کلامی و خشونت رفتاری تماشاگران، حتی خود بازیکنان و مربیان راه را برای این زیاده گویی که اگر زنان باشند فضای ورزشگاه با حضور آنان با ملاحظات بیشتر رفتاری و کلامی از سوی تماشاگران رو به رو خواهد شد را رد می کند! این خشم که حتی با حضور نیروی انتظامی به سختی مهار می شود چگونه با حضور زنان مدیریت شده و تلطیف می گردد!

فرد معتاد به روانگردان و مست لایعقل، اراذل و اوباشی که بدون هیچ محدودیتی روی سکوهای ورزشگاه نشسته اند چه میزان می توانند در هنگام لااوبالی گری حرمت زن را نگه داشت و به جسم و روح و فکرش تعرض نکنند!
این موارد چیزی که اگر چه بارها و بارها توسط خیرخواهان و فعالان واقعی حوزه زنان برای مخالفت طرح " ورود زنان به ورزشگاه گفته می شد» با ریشخند فمنیستی و متهم کردن مخالفان به اُمل گری، پاسخ داده شده و می شود.
اکنون باید زنانی که ندانسته و از روی هیجان طلبی به حمایت از مطرح کنندگان حق ورود زنان به ورزشگاه راه افتاده اند، پرسید این حمایان حقوق شما برای ورودتان به ورزشگاه ها و تشویق های زیر پوستی از شما برای ورود پنهان و خلاف قانون به ورزشگاه ها به جز ایجاد موج های تویتری چه کردند؟ شما جز اینکه بازیچه دست این افراد شده و از مطالبات اصلی خود غافل شوید چه بهره ای برده اید؟ باید از مطرح کنندگان و حامیان، بحث ورود زنان به ورزشگاه ها خواست اگر به راستی از مدافعان حقوق زنان هستید، فقط دو – سه مورد از حقوق واقعی زنان ایرانی، زنان سرپرست خانوار، زنان کارمند، زنان خانه دار و . را بیان کنید و بگویید برایش چه کرده اید؟

انتهای پیام/*



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 98/2/9 توسط منیره غلامی توکلی
<      1   2   3      >
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک