سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست
در گفت وگو با همسر شهید مدافع حرم حاج سید حمید تقوی فر مطرح شد:

روایت دریافت پیامک دعوت به اهدا خون از شرلکشر تقوی فر بعد از شهادت /دختر کوچک شهید:«بابا دیگر خونی ندارد که بدهد، همه خون خود را داده است»

خانم مرادی همسر سردار شهید حاج سید حمید تقوی‌فری با بیان اینکه پیامکی برای سیم‌کارت حاجی آمد که نوشته شده بود «به خون شما نیاز است و در فلان ساعت تشریف بیاورید» گفت:دختر کوچکم بی‌اختیار زمزمه کرد «دیگر بابا خونی ندارد که بدهد همه خون خود را داده است».

اهدای خون نجات جان و زندگی دیگران و امری است که با زندگی انسان ارتباط مستقیم داشته و در فرهنگ اسلامی نیز ارزش والایی دارد، خون، نعمت خدواندی است که از چشمه سار شریان‏های خدادادی جاری شده و تنها زمانی ارزش حیاتی آن قابل درک است که کمبود آن در بدن احساس گردد.

به مناسبت روز جهانی خون به فکر گفت‌وگو با شخصی بودم که به مدت طولانی خون داده باشد، یک یا دو روز در همین افکار بودم که یک روز بعد از ظهر پیامی از همسر شهید تقوی‌فر برایم آمد که در خط اول آن نوشته شده بود:

«دیگه بابا کل خون شو داد؛ دیگه خونی نداره که بده  frown»

«این پیام پاسخ دخترم هست برای پیامکی که به شماره حاجی ارسال کردن که دست دختر بزرگوارشان هست؛ «حاجی بلندشو بهت نیاز داریم»

         شهید تقوی فر

پیامکی که به خط سردار شهید حمیدتقوی‌فر آمده است: «به خون شما نیاز است و در فلان ساعت تشریف بیاورید»

برای تکمیل اطلاعاتم با خانم مرادی همسر سردار شهید حمید تقوی‌فر تماس گرفتم ایشان نیز با بزرگواری خود درحالیکه هنوز بغض به گلو داشتند می‌گوید: دیروز این پیامک برای سیم‌کارت حاجی آمد که نوشته شده بود «به خون شما نیاز است و در فلان ساعت تشریف بیاورید» با آمدن این پیامک اشک همه ما جاری شد چراکه بعد از شهادت ایشان هنوز نبود حاجی را باور نکردیم.

وی می‌افزاید: زماینکه این پیامک را دریافت کردیم بچه‌ها متاثر شدند دختر کوچکم بی‌اختیار گفت «دیگر بابا خونی ندارد که بدهد همه خون خود را داده است».

15 سال اهداء خون مداوم شهید سردار تقوی‌فر

خانم مرادی عنوان می‌کند: از زمانی که ما در اهواز بودیم ایشان به مرکز انتقال خون مراجعه داشتند اما طی 15 سال اخیر که در تهران ساکن شدیم به صورت مداوم هر سه ماه یک‌بار به مرکز انتقال خون مراجعه کرده و خون می‌دادند طوری که از طرف مرکز انتقال خون به عنوان اهداکننده ویژه شناخته شده بودند، بعد از شهادت ایشان در بین وسایل شهید تقدیرنامه‌های ایشان را مشاهده کردم.

شهید سردار تقوی‌فر با حالت روزه اهداء خون داشتند

همسر شهید تقوی‌فر اظهار می‌کند: شهید تقوی‌فر 31 سال آخر عمرشان غیر از روزهای حرام یا روزهایی که مهمان داشتیم به صورت مداوم روزه می گرفتند در عین حال اهدا، خون نیز داشتند، ایشان با نگاه زیبایی که به روزه داشتند به نقطه‌ای رسیده بودند که می‌گفتند روزه با من عجین شده است؛ در ابتدای صبح به مرکز انتقال خون مراجعه کرده و با حالت روزه اهداء خون می‌کردند.

وی با اشاره به اینکه شهید تقوی‌فر اهل ورزش بوده و بدنی قوی و ورزیده داشتند، بیان می‌کند: ایشان همانگونه که در میدان جهاد به فکر نجات جان انسان‌ها بودند در زمینه پزشکی هم از دادن خون خود دریغ نکرده و بر این کار مداومت داشتند.

بنابراین گزارش سردار شهید حاج حمید تقوی‌فر سال 1338 به دنیا آمد و همزمان با تحصیلات خود دوره‌های قرائت تجوید و تفسیر قرآن کریم و احکام دینی را آموخت، با اوج‌گیری مبارزات مردمی علیه رژیم شاهی به صف مبارزان مردمی به رهبری امام خمینی (ره) پیوست.

بلافاصله پس از پیروزی انقلاب در سال 1357 وارد کمیته‌های انقلاب اسلامی شد و در سال 1358 رسما به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در آنجا در واحد اطلاعات و تحقیقات سپاه مشغول شد.

با آغاز جنگ ‌تحمیلی عراق علیه ایران مسئول هماهنگی اطلاعات سپاه سوسنگرد و بعد از آن به اهواز منتقل و در سال 1361 به عنوان فرمانده سپاه حمیدیه منصوب شد.

 حاج حمید سال 1362 به مدت یکسال فرمانده سپاه شادگان را بر عهده گرفت. بعد از آن بنا به ضرورت جنگ وارد قرارگاه رمضان شده (فرمانده ستاد جنگ‌های نامنظم) در جنوب شد.

 در سال 1373 وارد دانشکده افسری و در سال 1375 فرماندهی قرارگاه فجر رمضان در جنوب را به عهده گرفت و تا سال 1379 پس از آن به قرارگاه مرکزی رمضان منتقل شد.

سرلشکر حاج حمید تقوی‌فر در ابتدای ورود به سپاه حوزه کاریش عراق بوده و تسلط کامل به زبان عربی حتی به لهجه‌های مختلف شهرهای عراق داشت و به مسائل سیاسی و اقتصادی عراق آگاه و از برنامه تشکیل گروهک تکفیری داعش مدت‌ها قبل از اقدام و حمله آن‌ها به عراق و سوریه مطلع بود و با وجود علاقه زیاد ایشان به سپاه درخواست بازنشستگی کرد تا به عنوان مستشار برای کمک به مردم عراق در مقابل داعش، عازم این کشور شود.

این فرمانده در سال 1391 پس از اخذ حکم بازنشستگی به عراق رفت و آنجا با استفاده از دوستی‌های دیرینه‌اش با مقامات عراقی جهت دفاع و مقاومت مردم عراقی در برابر حملات داعش «حشد‌الشعبی» یا بسیج مردمی راه‌اندازی کرد. حاج حمید در سازمان بسیج مردمی طرح سفیران عاشورایی را مطرح کرد طرحی که در آن عموم مردم و بسیجیان بتوانند در اربعین امام حسین (ع) به سهولت شرکت کنند.

این شهید با کشاندن صحنه جنگ از نزدیکی شهر کربلا به منطقه جرف‌الصخر در شمال غرب بغداد حرامیان داعش را مشغول کرد تا زوار به سلامتی بتوانند پیاده‌روی اربعین را به سلامت برسانند. وی با رایزنی با شیوخ قبایل سنی و شیعه که مسیر پیاده‌روی زوار از زمین‌های متعلق به آن‌ها می‌گذرد گروهی متشکل از سنی و شیعه را بوجود آورد تا امنیت زوار ایرانی را از مرز‌های ایران تا عتبات و برعکس تأمین کنند.

حاج حمید تقوی‌فر مجاهدی نستوه و سراسر اخلاص و بیزار از پست و مقام دنیوی سرانجام در ششم دی‌ماه 1393 پس از ماه صفر در منطقه عزیز بلد در سامرا در حالی که پیشرو تمام نیروهایش بود پس از آزادسازی کیلومترها مناطق مسکونی از چنگال داعش در زیر آتش‌ رگبار آن حرامیان با اصابت دو گلوله در پهلویش در میدان جنگ به شهادت رسید.پیکر این فرمانده در گلزار شهدای اهواز در جوار مزار پدر شهیدش به خاک سپرده شده است.

 









گفت و گو: عصمت علی آبادی

 



نوشته شده در تاریخ شنبه 95/5/9 توسط منیره غلامی توکلی

آخرین تیر فائزه هاشمی بر پیکره حکومت دینی/سکوت آیت الله همچنان ادامه دارد!

فئزه هاشمی رفسنجانی

«من معتقدم که حکومت‌ها به دلیل اینکه خطاهایی که دارند را به ‌پای دین می‌نویسند به دین آسیب می‌زنند و به خاطر همین ‌که دین آسیب نبیند و مردم حالت دین زدگی پیدا نکنند حکومت اگر دینی نباشد بهتر است . من خیلی با حکومت دینی به این دلیل موافق نیستم.».. «... تاثیر یک حکومت دینی است که ارزش‌های مردم را به طوری در معرض خطر قرار می دهد و آن دینی که مردم به آن باور دارند آن نیز ضعیف شده است.»

این سخنان یک بهائی، سخنان یک ضدانقلاب، سخنان یک سکولار شناخته نشده ی خارج نشین نیست؛ این جملات عین سخنرانی فائزه هاشمی رفسنجانی است که اواخر تیرماه در سرای اهل قلم و در حضور جمعی از عناصر فعال فتنه 88 گفته شده است.

گویی فائزه هاشمی نمی خواهد دست از لجاجت مغرضانه خود علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و ولایت فقیه بردارد. اینبار دختر آیت الله نه در کسوت وکیل بند زنان بهایی زندان اوین! نه در قامت لیدر فتنه گران دی 88 با دست بندی سبز عربده کشان کف خیابان! نه بعنوان مهمان ویژه سران فرقه بهائیت! خبرساز شده بلکه با افشاگری مفتضحانه از افکار التقاطی خود، حکومت دینی را مستقیم مورد هدف قرار داده است.

فائزه هاشمی که نه در دنیای علم و نه در عرصه سیاست جایگاه ویژه و شناخته شده ای دارد، نان خود را از تنور نام و شهرت پدر در آورده و فراموش کرده است که « ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست» او که یکه تازه خاندان هاشمی رفسنجانی در توهین به ارکان نظام، آشوب طلبی، فتنه گری است، این افسارگسیختگی رفتاری و عملکردی در قبال نظام و دین را از مواضع منفعلانه پدرش گرفته و هر روز گستاخ تر از روزهای دیگر حتی بدور از مصلحت اندیشی، مصلحت رئیس تشخیص مصلحت نظام، منافقانه وارد عرصه های سیاسی می شود و درشت گویی می کند.

او که میراث خوار دولت سازندگی است وازده از خروجی این دولت که چیزی جز اشرافیت طلبی، اشرافیت گرایی، فاصله طبقاتی، دور شدن از محور عدالت و وازدگی فرهنگی نداشت، در آستانه انتخابات چون سایر ورشکستگان سیاسی به دنبال مقصری می گردد تا خبط دولت آن زمان را به گردن عنصری دیگر بیندازد و در این میان چه چیزی مظلوم تر و جلودست تر از حکومت دینی برای یک حامی بهائیت!  

فائزه هاشمی رفسنجانی، در سخنرانی خود که قصد توجیه نظرش در خصوص رد حاکمیت دینی را دارد می گوید: « نه‌تنها حاکمان ما اسلام واقعی را پیاده نکردند بلکه جامعه ما هم نسبت به دین به خاطر عملکرد حاکمیت گریزان شد.» باید از دختر رئیس دولت سازندگی پرسید: منظور شما از حاکمانی که عُرضه پیاده کردن اسلام واقعی را نداشتند، چه کسانی است؟ اینکه دولت سازندگی نتوانست یا بهتر است بگوییم در برابر اجرای قانون اساسی برگرفته از اسلام، اجرای مبانی درست حکومت داری اسلامی که اصل آن عدالت است، استقامت کرد آیا تقصیر کلیت دین و حاکمیت دینی است؟

باید از وی پرسید: بر اساس چه ادله ای حکم به دین گریزی مردم می دهد؟آیا مردم ما هر زمان که لازم بود و هست برای حمایت از اسلام، ارزش های اسلامی، نظام انقلاب اسلامی و در رأس آن ولایت مطلقه فقیه، جانانه پا به میدان نگذاشتند و در این راه از مال و جان خود نگذشتند؟ کدام عقل سلیم وجود مشکلاتی چون بدحجابی و روزه خواری در یک جامعه را تعمیم به دین گریزی مردم می دهد!

به نظر می رسد فائزه هاشمی رفسنجانی به جای ارائه آمار من در آوردی« در ماه رمضان واقعا چند درصد از جوانان ما روزه می‌گرفتند. ما در دانشگاه خودمان که بودیم از 80 نفر کارمند من و چند نفر از کارمندان روزه می‌گرفتیم. در مجموع اگر بشماریم 100 تا از 8 هزار دانشجو هم روزه بودند. بیشتر از این هم نیستند. اینها آثار حکومت دینی است. بهتر است بین مردم برود و بفهمد که مردم نه از دین بلکه فقط از کسانی که به نام دین وارد کار می شوند و برای دنیایشان کار می کنند، زده می شوند.

به هر حال اینبار هم دختر آیت الله! شمشیر علیه نظام جهوری اسلامی را با تاختن بر کلیت حاکمیت دینی، کشید و به نظر می رسد که آخرین تکه از پازل براندازی نظام را سرجای خودش قرار داده آن هم در سکوتی بهت آور از سوی اکبر هاشمی رفسنجانی که خود روزگاری از مبارزان علیه طاغوت و اینکه از مسئولان ارشد نظام جمهوری اسلامی ایران است. جسارت فائزه هاشمی به جایی رسیده که حتی برای زدن نظام جمهوری اسلامی ایران، پنجه بر روی پدر کشیده و او را نیز عاملی برای دین گریزی مردم می داند!

حال باید دید اینبار نیز هاشمی رفسنجانی رئیس تشخیص مصلحت نظام و منتخب اول مردم برای خبرگان رهبری در برابر این سخنان دختر ناخلفش سکوت خود را می شکند و از او و افکار التقاطی او برائت می جوید یا اینکه باز هم معتقد است فائزه «مخلص انقلاب است که در این صورت رسوایی جبران ناپذیری برای وی رقم خواهد خورد و او را از اریکه لرزان عزت به پایین خواهد کشید. 

البته با توجه به تربیت خانوادگی و بزرگ شدن فائزه در دامن زنی که خود دارای سبقه ای مستند علیه نظام است نتیجه را می توان اینگونه پیش بینی کرد که اینبار نیز دختر چون دفعات قبل حتی در برابر موضع نچندان سخت پدر علیه خود با یک مصاحبه مطبوعاتی با خبرگزاری های شناسنامه دار ضدنظام از عملکرد و گفته خود دفاع خواهد کرد.

انتهای پیام/ ت



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 95/5/6 توسط منیره غلامی توکلی

قلمدون: بی تردید، این جشن و امثال آن؛ جشن نابودی فرهنگ و به سخره گرفتن هنر، جشن قبح شکنی ارزش ها، باید ها و نبایدها به ویژه در عرصه عفاف و حجاب است که به دست سفیران آنها یعنی هنرمندان صورت می گیرد! براستی هنرمندی که تیشه بر ریشه هنر و فرهنگ کشور خود می زد، چه محلی از " الگو بودن" دارد؟!

 شانزدهمین جشن سینمایی تلویزیونی حافظ، شنبه دوم مرداد ماه با حضور هنرمندان عرصه تلویزیون، سینما و تئاتر در تالار وحدت برگزار شد. جشنواره ای که می توان آن را یکی از پرهزینه ترین جشنواره ها از نظر مخارج برگزاری تا پوشش و نحوه حضور بازیگران دانست، نکته ای که بسیاری از رسانه ها به آن توجه ویژه نشان داده اند.

اگر از بررسی فلسفه برگزاری چنین جشنی که قطعا پرداختن به آن از اندک اهمیتش خواهد کاست بگذریم، سؤال اینجاست که دست اندرکاران مجله « دنیای تصویر» که در این کشور حضور دارند و شرایط اقتصادی و فرهنگی کشور را می دانند با برگزاری چنین مراسمی پر از هنجارشکنی های پوششی و آرایشی، ولنگاری های فرهنگی و اقتصادی چه اهدافی را در سر دارند؟

                     
                     

                     
 

آیا با این بازتاب گسترده از وضعیت پوششی حضور قشری به عنوان هنرمند که برای آنها قدم زدن بر فرش قرمز با غریب ترین نوع آرایش و پوشش و قرار گرفتن در لنز دوربین عکاسان چنان از اهمیت ویژه ای برخوردار است که آنها را وا می دارد برای متفاوت دیده شدن هر ژشت و هر نوع لباسی را بپوشند، نشان از دغدغه های فرهنگی برگزار کنندگان و شرکت کنندگان در جشن حافظ دارد؟

وقتی مسئله اصلی امروز جامعه ما در حوزه فرهنگ و اجتماع، عفاف و حجاب جامعه اسلامی است، آیا فراهم کردن شرایط برای حضور هنرمندان با پوشش و آرایش غیرمتعارف، کاری نشأت گرفته از دغدغه های فرهنگی اجرا کنندگان و شرکت کنندگان این جشنواره است یا همراهی با رسانه های ...

بی تردید، این جشن و امثال آن؛ جشن نابودی فرهنگ و به سخره گرفتن هنر، جشن قبح شکنی ارزش ها، باید ها و نبایدها به ویژه در عرصه عفاف و حجاب است که به دست سفیران آنها یعنی هنرمندان صورت می گیرد!. هنرمندی که تیشه بر ریشه هنر و فرهنگ کشور خود می زد، چه محلی از " الگو بودن" دارد، او که هنرمند بودنش را دلیلی برای پوشش متفاوت خود می داند، چه دلیلی دارد در مواقع خاص خود را به پیکره جامعه پیوند زده و خواهان حمایت و همراهی مردم باشد؟!چرا باید از مردم به ویژه جوانان خرده گرفت که فردا و فرداها هنجارهای بی هنجار خود را از نحوه رفتار و پوشش قشری برگزینند که برای اینگونه بودنشان فرش قرمز انداخته اند!؟ و برای اینگونه شدنشان هزینه ها خرج کرده اند؟

 در حالی که سالیانه در کشور ما جشنواره های خرد و کلان زیادی در این خصوص برگزار می شود چه نیازی به برگزاری چنین مراسمی احساس می شود که نوع اجرای آن و بی ضابطه بودن شرایط حضور شرکت کنندگان در آن می تواند به قولی مرجعیت جشنواره های دولتی و خصوصی دیگر را زیر سوال برده و حتی برخی از تلاش ها برای سامان دادن به مسئله پوشش هنرمندان در جشنواره های داخلی و خارجی را زیر سوال ببرد.

پاسخ برخی از هنرمندان به افکار عمومی در این زمینه پرده از نحوه تأمین هزینه های پوشش و آرایش بانوان برمی دارد.
 

وقتی بانوی هنرمندی که نحوه پوشش و آرایش خود را متعلق به مردم دانسته! از اینکه آرایش غلیظش و مدل لباسش مورد نظر برخی از هموطنان نبوده است عذرخواهی می کند؟ چه جای صحبت از عفاف باید کرد.

 وقتی او عذر گناهش را به گردن گریمورها و طراحان لباسی می اندازد که او را اینگونه بدون هزنیه آماده حضور در فستیوال کرده اند و فقط او چون بیلورد تبلیغاتی برندکش آنها بوده! چه جای بحث مباحث اقتصادی و هزینه های سرسام آور است؟

به هر حال اینکه شرط جایزه دادن به هنرمندی منوط به حضور او در این جشنواره است و عدم حضور حذف هنرمند از لیست برگزیدگان!  تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل که در سایه حضور این هنرمندان هزینه های و درآمدهای حاصله از این جشنواره با حضور حداکثری اسپانسرها و فروش سی دی ها و .. برگزاری کنندگان جشنواره حافظ چه اهدافی را در سر دارند.

و در نهایت از هنرمندان سرزمینم می پرسم آیا یک شب اینگونه مهمانی رفتن می ارزد به تمام این حقایقی که گفته شد و شما هم خود بهتر می دانید، آیا شما را به راستی باید هنرمند نامید و جشن حافظ را جشن تقدیر از هنرمندان؟! آیا به راستی شما دغدغه هنر دارید، آیا به راستی شما از پیکره جامعه هستید یا اینکه خود را از مردم می دانید؟ آیا مردم ما در سطح شهر اینگونه ظاهر شده و برای هر قشری اینچنین جشنواره ها و جشن هایی گرفته می شود.

انتهای پیام/ غ



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 95/5/4 توسط منیره غلامی توکلی
<      1   2      
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک