هر کسی را بهر کاری ساختن
این ضرب المثلی است که ما ایرانیان از آن بسیار استفاده می کنیم . زمانی که بخواهیم کسی را از انجام دادن کاری که در آن تخصص ندارد برحذر کنیم یا اینکه وقتی بخواهیم از کار تخصصی که صاحب هنر و اندیشه آن را درست و به جا انجام داده است تشکر و قدردانی کنیم.
با این حال باید بگویم کار ما هم نوشتن است و نوشتن اما گاهی این نوشتن و گفتن و دست یافتن به سحر کلمات برای ادای کامل احساسات چندان با توفیق همراه نیست به قول یکی از دوستان " گاهی زمان " نشه " مخفف «نشدن» است.
...و من چند روزی است نوشتن برایم در فعل « نشدن » صرف شده است.
این حالات زمانی به من دست می دهد که می خو اهم از دوستی که دیگر نیست بنویسم . از مسافرتی که اولش با شادی و انتهایش با غم همراه و اجین شد؛ بگویم . از همکارانی که می آیند و می روند و نمی دانم چرا در کار ما همکاری ها اینقدر کوتاه و دوستی ها عمیق است .
هر زمان قلمم قصد گریستن دارد ! چوهرش خشک می شود و الان جوهر قلم خشک خشک است
خلاصه بعد از آمدن از آمل اتفاقات زیادی افتاد که یکی از آنها همین تغییرات اساسی در قلمدون است که از این ساعت به بعد بنده تلاش می کنم بهتر از روزهای گذشته اما در همان مسیر بنویسم تا قلمدون میراث بزرگ " رمضون خبرنگار حرفه ای " چراغ خانه اش همچنان روشن باقی بماند .
تو گر پرنیانی نیابی مجوش کرم کار فرما و حشوش بپوش