علیرضا مالمیر - نویسنده طنین یاس
تا سال 1348، هیچ زنی به عضویت سازمان پذیرفته نشده بود.اصولا حنیفنژاد"، رهبر اصلی و مؤثر سازمان، با ازدواج مخالف بود و آن را موجب وابستگی و سد راه مبارزه میدانست. اما به مرور زمان اهمیت حضور زنان و بویژه استفاده پوششی از آنان برای رهبران سازمان کشف شد. ابتدا "پوران بازرگان"، خواهر "منصور بازرگان" که در مدرسه دخترانه مذهبی رفاه کار میکرد، وارد سازمان شد؛ و پس از او خواهر "محمد حیاتی "و بعد خواهر "رضاییها "آمدند.می توان گفت : سازمان مجاهدین مانند دیگر فرقه ها برای پیشبرد اهداف شوم خود با نگاهی ابزاری به زنان توسط رهبران فرقه از انها درجهت منافع خود ، به اسم سازمان وخلق ایران بهره می جستند.
بسیاری از این زنان و دختران، بعدها با انواع ترفندهای تشکیلاتی مورد انواع سوءاستفادهها قرار گرفتندو درنتیجه همین روند انحرافآمیز و غیراخلاقی خانواههای زیادی که اکثرا مذهبی و اصیل بودند از هم پاشید.
مذهب را راه و روش و در مفهوم دینی، مسیر اعتقادی افراد، تعریف کرده اند.با این تعریف می توان مذهب را هم ردیف دین بکار برد.دینی که توسط پیامبر بر مردم تبلیغ می شود .اما مسلک یا فرقه روشی است که بر اساس تفسیر شخصی یک فرد از مذهب شکل می گیرد.
در بیان تفاوت مذهب و مسلک می توان گفت : در مسلک، تقدیس شخصیت و خواسته رهبر بر اصول دیگر مقدم است در حالیکه مذهب خدا را تقدیس و او را نقطه ثقل همه کائنات می داند.
از اصول و مرام هر فرقه و مسلکی این است که رهبر فرقه هرچیز را که می تواند مانع اطاعت محض اعضاء از او باشد از سر راه برمی دارد. به عنوان مثال، اعضای فرقه نباید به پدر،مادر،خواهر و برادرشان ابراز علاقه و محبت کنند. چرا که این محبت می توان مانع انجام بسیاری از دستورات و خواسته های رهبر گروه در راستای رسیدن به اهدافشان باشد!
در ایران ؛ سازمان مجاهدین خلق در سال 1344 توسط سه تن از اعضای سابق جبهه ملی دوم و نهضت ازادی به نامهای سعید محسن،عبدالرضا نیک بین ،محمد حنیف نژاد با استراتژی مبارزه مسلحانه با شاه تأسیس شد.
هسته اولیه این سازمان، دانشجویانی مذهبی بودند که از نظر سیاسی و ایدئولوژی پرورش یافته جبهه ملی و نهضت آزادی به شمار می آمدند ولی فعالیت های این جبهه ها در مبارزره با شاه انها را قانع نمی کرد.
نکته مهم این است که ؛ بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق بلافاصله پس از تاسیس ، دست به اقدام علنی نزدند تا بتوانند مبانی فکری و ایدئولوژیک خود را تدوین و به کادر خود، آموزش عمیق فکری و عقیدتی بدهند. تا سال 1346 ؛ 5 گروه مطالعاتی و ارتباطی تحت عناوین«ایدئولوژِی»«سیاسی»« کارگری»«مطالعات روستایی» و «روحانیت» در این سازمان شکل گرفت. اما با گذشت زمان و در رأس قرار گرفتن افرادی مثل "تقی شهرام" با افکاری مارکسیستی که سعی داشت، برنامه هایی برای کنار گذاشتن ایدئولوژی التقاطی و برگزیدن ایدئولوژی مارکسیتی اجرا کند؛ دچار استحاله از اسلام به مارکسیسم شد .
مرکزیت سازمان در مهر ماه سال 1354 با صدور اعلامیه ای مواضع ایدئولوژیک خود را اعلام و دلالیل کنار گذاشتن اسلام و برگزیدن مارکسییم و موجه دانستن تصفیه های خونین داخلی را بیان کرد . انتشار این اعلامیه باعث ایجاد موجی از بدبینی و سرخوردگی میان مردم مسلمان ایران شد . مردمی که با حسن ظن از این سازمان حمایت کرده بودند .
محافل مبارزاتی مسلمان، پس از آگاهی یافتن از بی اعتقادی اعضا و مرکزیت سازمان مجاهدین خلق به مبانی اسلامی و مخفی کردن گرایششان به مارکسیسم و سوء استفاده آنها از احساسات پاک اسلامی ملت ، این جریان را ناشی از «نفاق» اعضای سازمان دانسته و آنان را "منافق" نامیدند. از همین رو ، سازمان مجاهدین خلق به «منافقین»مشهور شد . البته عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ! چرا که این اتفاق باعث نزدیک تر شدن جوانان و دانشجویا به منابع اصیل اسلام و تعالیم و تألیفات اسلام شناسانی چون استاد شهید مطهری شد
پس از تغییر ایدئولوژی سازمان ،تقی شهرام رهبر شاخه سیاسی درراس شورای مرکزی مجاهدین خلق قرارگرفت .شهرام ؛ شروع به تصفیه های درون حزبی و حذف فیزیکی رقیبان کرد.این موضوع باعث هوشیاری دیگر اعضای شورای مرکزی مجاهدین خلق شد. این مسئله کناره گیری وی از رهبری سازمان را رقم زد و باردیگر تشتت و از هم گسیختگی بر فضای سازمان مجاهدین سایه افکند و یک فروپاشی نسبی درون سازمان را به ارمغان آورد.
نام سازمان مجاهدین خلق، پس از متلاشی شدن ، اولین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی دوباره مطرح شد. رجوی و همفکرانش با زرنگی، نفرات آزاد شده و اعضای پراکنده گروه را به سرعت جمع و جور کردند و در حقیقت "سازمان مجاهدین خلق ایران"را بار دیگر پایهگذاری کردند.
زنان ؛قربانیان ایدئولوژی خون و خشونت درجریان نفاق
تا سال 1348، هیچ زنی به عضویت سازمان پذیرفته نشده بود.اصولا حنیفنژاد"، رهبر اصلی و مؤثر سازمان، با ازدواج مخالف بود و آن را موجب وابستگی و سد راه مبارزه میدانست. اما به مرور زمان اهمیت حضور زنان و بویژه استفاده پوششی از آنان برای رهبران سازمان کشف شد. ابتدا "پوران بازرگان"، خواهر "منصور بازرگان" که در مدرسه دخترانه مذهبی رفاه کار میکرد، وارد سازمان شد؛ و پس از او خواهر "محمد حیاتی "و بعد خواهر "رضاییها "آمدند.
به قول "بهمن بازرگان"، عضو مرکزیت سازمان، (هر کس خواهری داشت که به درد این کار میخورد، میآورد). این زنان، طبق دستور سازمان، با اعضای مرد سازمان (ازدواج تشکیلاتی) میکردند. پوران بازرگان نیز به همسری تشکیلاتی محمد حنیفنژاد درآمد. لیلا زمردیان و فاطمه امینی و گروه دیگری از زنان و دختران نیز بعدها به همین شکل در سازمان عضویت یافتند.
می توان گفت : سازمان مجاهدین مانند دیگر فرقه ها برای پیشبرد اهداف شوم خود با نگاهی ابزاری به زنان توسط رهبران فرقه از انها درجهت منافع خود ، به اسم سازمان وخلق ایران بهره می جستند.
بسیاری از این زنان و دختران، بعدها با انواع ترفندهای تشکیلاتی مورد انواع سوءاستفادهها قرار گرفتندو درنتیجه همین روند انحرافآمیز و غیراخلاقی خانواههای زیادی که اکثرا مذهبی و اصیل بودند از هم پاشید.
درسال 1353 و پس از اعلام تغییر ایدئولوژی از اسلام به مارکسیسم توسط "تقی شهرام "وی بعد از تسلط کامل بر سازمان، ضوابط پیچیدهای برای محافظت از خودش برقرار کرد.
در تمام شبانهروز همیشه دو زن در کنار وی به عنوان محافظ انجام وظیفه میکردند. "سیمینتاج حریری"، "لیلا زمردیان"، "فاطمه میرزاجعفر علاف" و "محبوبه متحدین" از جمله زنانی بودند که یا به طرز مرموزی به چنگ ساواک افتادند یا دچار افسردگی شدید و احساس ندامت برای از دست دادن همه چیز خود در راه امیال و هوس های این مرد عجیب شدند و کارشان به خودکشی یا تصفیه سازمانی کشید. سرنوشت شوم این زنان از تبعات همین دیدگاه استفاده ابزاری از زن درسازمان بود.
با توجه به پیروزی های انقلاب اسلامی در کسب حمایت های مردمی و سرکوب نیروهای ضد انقلاب و اعضای منافقین ،"رجوی" برای مطرح کردن نام خود و سرگرم نگهداشتن اعضای سازمان به جهت ایجاد انگیزه برای مبارزه بهتر با انقلاب اسلامی، نقشهای اندیشید و این نقشه که نتیجهاش تصاحب "مریم قجر عضدانلو"، همسر "مهدی ابریشمچی"، نفر دوم سازمان بود «انقلاب ایدئولوژیکی» نام گرفت و رجوی و هوادارانش آن را گامی بلند در جهت ارتقای مقام زن دانستند!
به دستور رجوی، ابریشمچی همسر خود را طلاق داد و بلافاصله بدون رعایت مسائل شرعی از جمله عِدّه طلاق، مسعود و مریم درسال 1364با هم ازدواج کردند!این حادثه قباحتبار تأثیر بدی در بین همگان حتی محافل خارج از کشور گذاشت. برای مثال گروهک «راه کارگر»که یک گروه کمونیستی بود در بیانیهای اعلام کرد که این کار (افکار عمومی را به شدت مبهوت و اخلاق عمومی را عمیقا جریحهدار ساخت).
در مقابل مهدی ابریشمچی: اعلام کرد که «مخالفت با مشیت مسعود، کفرآمیزتر از مخالفت با مشیت خداست»! به پاس این از خودگذشتگی ابریشمچی، رجوی نیز "مینا خیابانی"، خواهر "موسی خیابانی" را که 12 سال از ابریشمچی کوچکتر بود، به وی جایزه داد و اجازه داد این دو با هم ازدواج کنند!
درسال 1365 مسعود رجوی وارد بغداد شد و به سرعت به سازماندهی منافقین در کمپ "اشرف "پرداخت. نتیجه آن شد که مسعود رجوی به مقام رهبر عالی نائل و مریم رجوی به مقام فرماندهی ارتش آزادیبخش و سپس رییس شورای مقاومت و بالاخره رییس جمهوری منصوب شد.
هر از چندی نیز یکی از زنان عضو سازمان با کابینهای زنانه بر مسند ریاست کل سازمان مینشست و نقشی مانند مترسک برای اعضای منفعل و بیانگیزه سازمان خلقبازی می کرد و تا مدتی آنها را سرگرم میساخت.
به غیر از مریم رجوی سه نفر از زنان عضو سازمان نفاق به مدارج بالای درون سازمانی رسیدند که "مژگان پارسایی" متولد تربت جام،شکنجه گر وبازجوی جریان نفاق،"صدیقه حسینیمتولد 1336 لنگرود و"بتول سلطانی "عضو جداشده سازمان متولد 1965 ایران که درسال 1365 به مجاهدین خلق پیوست؛از این دسته افراد بودند.
از این به بعد پرستش رجوی به اصل محوری اعتقادات مجاهدین تبدیل و آنان از یک گروه سیاسی با ایدئولوژی خاص به یک فرقه با عقاید خاص تبدیل شوند. در این دوران به فرمان رجوی، زنان از مردان جدا شدند و ارتباط بر مبنای ازدواج میان زن و مرد در سازمان از بین رفت.
یک روزنامه نگار سوئیسی به نام "آنتوان گسلر" که سال ها درمورد سازمان مجاهدین خلق ایران پژوهش و مطالعه داشته است بر تروریست بودن این جریان مهر تایید می زند و عدم درک منطق این فرقه را به عنوان یک سازمان تروریستی مطرح می کند. او همچنین وجود یک جامعه مصنوعی در درون اردوگاه اشرف را دستمایه تحقیقات خود قرار داده و محدودیت های فراوان موجود در اردوگاه را از دستاوردهای این جامعه مصنوعی عنوان می کند.
شاید باورش کمی سخت باشد ولی محدودیت هایی سنگین در مقوله استفاده از رسانه(تلویزیون،اینترنت و...) و حتی عدم استفاده از ناچیزترین تکنولوژی های ارتباطی مانند تلفن همراه در اردوگاه اشرف و مقر منافقین مشهود است. درکل ارتباط جامعه درون سازمانی منافقین با محیط برون سازمانی کاملا قطع و افراد مانند برده ،تابع محض تصمیمات فرقه ای قرار گرفته و این محیط بستری مناسب برای تفتیش عقاید و شست و شوی مغزی را فراهم می کند. محیطی که کمترین حق زندگی عادی را از ساکنانش سلب کرده است.
پشت دیوارهای اشرف چه میگذرد؟
بتول سلطانی عضو جدا شده جریان نفاق که از اعضای شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق بود درافشاگری های خود پرده از رازهای سر به مهر رهبران اصلی سازمان برداشت و اعلام کرد: (سازمان منافقین در برنامهای حساب شده اقدام به جراحی رحم زنان تحت عناوین مختلف میکنند و زنی که این عمل را انجام دهد به مرحله رسیدن به قلهآرمانی ارتقاء میدهند و تاکنون اقدام به عقیم کردن 150 زن کردهاند.)
همچنین در بدو ورود به سازمان بایستی از همسر خویش طلاق بگیری؛ فرزندانت را فراموش کنی، در عملیات جاری روزانه (دادگاههای تفتیش عقاید) شرکت کنی، غسل روزانه (پاک کردن گناهان از طریق اعتراف کتبی و شفاهی) انجام داده، خواب خود را به مسئول تشکیلاتیات گزارش کنی به اقوام و خانواده خود فکر نکنی، خود را همسر رهبر تشکیلات و محرم او بدانی و با عقیم کردن خود اثبات نمایی که به "قـلهرهایی"رسیدهای و ... .
قاعده تمامی فرقهها است که هرنوع وابستگی به بیرون از مناسبات بایستی قـیـچـی شود؛ طلاق همسر، جداسازی کودکان، عدم تماس با خانواده و شرکت در تمامی مراحل انقلاب ایدئولوژیک امری ضروریست.
فرد انقلاب کرده باید خود را به قله برساند که فتح این قله در سازمان برای زنان با جراحی رحم عینی میشود! این حرکت در واقع آخرین میخ را برتابوت عاطفه فرد فرو میبرد تا عنصر تکامل یافته دستگاه ایدئولوژیک رجویها، به بیامیدی کامل رسیده و در نتیجه برای همیشه در تشکیلات رها شود.
سلطانی با یادآوری یکی از نشستهای شورای رهبری سازمان مجاهدین،که در این جلسه به نفیسه بادامچی - تنها دکتری که در رده شورای رهبری عضویت داشت- توسط مسعود رجوی ابلاغ شد که اولین و مهمترین مسئولیت او برداشتن رحم زنان است و بابت بالا رفتن آمار این زنان امتیاز از شخص مسعود (رجوی) میگرفت.
در سازمان به جراحی رحم بالا رفتن از قله اطلاق میشود!؟ حتی بعضی از این خانمها نمیدانستند که چه عملی روی آنها انجام میدهند و به این عمل (امداد) میگویند، آنها فکر میکردند که مریض هستند یا اینگونه توسط پزشکان به آنها القاء میشد که به خاطر سلامتی وی ناچار است چنین عملی انجام دهد.
تئوریسین این طرح ضد انسانی؛ مسعود رجوی بود، مسئولیت مستقیم این پروژه به عهده مریم رجوی و خانمها "کبری طهماسبی"(هاجر) و "زهره بنیجمالی"از اعضای ارشد "شورای ملی مقاومت"، از فرماندهان ارتش آزادیبخش و عضو عالیرتبه مجاهدین خلق بود.
بله ! درواقع این ها نمونه های بسیار کوچک وتنها بخشی از نقض حقوق بشری - پیراهن عثمان غرب علیه ایران – در پشت دیوارهای اشرف که تحت الحمایگی غرب و ایالات متحده امریکا را یدک می کشد به وقوع می پیوندد وهرازگاهی اخباری اینچنینی از عناصر جداشده سازمان مبنی بر عدم رعایت حقوق انسانی وعاطفی منتشر می شود وایدئولوژی خون و خشونت که مرام سازمانی این فرقه تروریستی است را بیش از پیش اشکار تر میکند.
قدر مسلم،شکلگیری یک گروه سیاسی مبتنی بر «خشونتورزی»، «التقاط ایدئولوژیک»، «ماجراجویی»، «افراطگری»و «تقدیس تشکیلات» نمیتواند مسیر و فرجام صحیحی یابد و ثمرات تلخ و فاجعهبار آن برخاسته از ریشههای آفتزدهای است که نادیده گرفتن آنها مستلزم نفی واقعبینی خواهد بود.
خروج نام منافقین از فهرست گروه های تروریسیتی پس از 15 سال !
حال با تمام این واقعیت ها آمریکا به بهانه خروچ سازمان مجاهدین از کمپ اشرف و یک دهه فعالیت غیر مسالحانه نام مجاهدین خلق را از لیست تروریسم خارج کرد . سازمانی که 15 سال قبل خود در لیست منافقین قرارداده بود. در واقع می توان گفت : با خروج نام منافقین از فهرست گروه های تروریستی ، آنها می توانند به امریکا رفته و حیات خود را در این کشور ادامه دهند . امریکا با این کار خود بار دیگر ثابت کرد که حقوق بشر و مبارزه با تروریسم برای او بازی با الفاظی است که برای فشار بر کشورها و دولتمردان آنها با کمترین توجه به حقوق انسان ها به کار می برد و فقط به فکر تأمین منافع خود است .