سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست

 

قلمدون:

وقتی با صدای زنگ ساعت گوشیم از خواب بیدار شدم ، تصور یک راهپیمایی طولانی را داشتم. خودم را آماده کرده بودم که از میدان فردوسی تهران تا بالای میدان ولی عصر پیاده روی کنم!.

اما خدا چیز دیگه ای خواسته بود.!

باید میرفتم کیانشهر – یکی از محله های منطقه 15 تهران . 110 کودک از مهدقرآن های بسیج تهران قرار بود که از مسجد حضرت رقیه (س) به سمت چهار راه ولی عصر با اتوبوس برن و اونجا در حمایت از کودکان فلسطینی، راهپیمایی کنند.

.. ساعت 10:10بعد از نزدیک 40 دقیقه تأخیر بچه ها با مامان ها آمدند و ماشین حرکت کرد.

راهپماییی بچه ها با راهپیمایی بزرگ ترها خیلی فرق داشت. از لحظه حرکت از این کوچولوهایی که حالا هر کدام شبیه دوستانشان در غزه و فلسطین چفیه بسته بودند و پرچم فلسطین در دست داشتند ، پذیرایی مفصلی با آب میوه تگری و کیک خوشمزه، صورت گرفت.

اتوبوسی که ما با اون حرکت کردیم درست شبیه اتوبوسی بود که سربازان دفاع مقدس رو به دوکوهه می برد J نه کولر داشت و نه صندلی کافی برای نشستن ! چند تایی از دخترهای نوجوان و شیطون هم ته اتوبوس با  نزدیک شدن به ولی عصر و حضور بانوان بدپوشش دم گرفته بودند:

روی زمین پر این همه حوری ؛ همه شون دخترن و گوگولی مگولی ! و .... بعد هم در گوشی چیزی می گفتند و ... صدای شلیک خنده شان بلند می شد...

مسیر حرکت ما و  بچه های مهد قرآن بسیج، بسیار متفاوت تر از سایرین بود. از داخل پارک دانشجو راهپمیایی را شروع کردیم و به مسیر راهپمیایی رسیدیم . گذشتن از پارک و شعار های زیبایی بچه ها با ادا کردن کلمات به شیوه خودشان یکی از صحنه های زیبای این راهپیمایی بود.

میثاق 13 ساله شعار می داد و متین، حاج سید محمد مهدی حیدری هفت ساله  با صدای بلند تکرار می کردند. دخترها در پوشش چفیه زیباتر از همیشه با مشت های گره کرده " مرگ بر اسرائیل می گفتند و "عسل" هم که از آلمان آمده بود و میهمان این ضیافت همدلی بود ابتدا با تعجب بعد هم همراه بچه ها شعار داد.

با قرار گرفتن در مسیر راهپیمایی عکاس ها و خبرنگاران زیادی از بچه های مهد قرآن عکس و مصاحبه گرفتند. "حانیه یاری" در جواب یکی از خبرنگاران که از او پرسید برای چی در این راهپیمایی شرکت کرده است گفت : آمده ام بگویم " مرگ بر آمریکا" و بعد ادامه داد: می خواهم به دوستانم در فلسطین و غزه بگم که گریه نکنند من دوستشان دارم و اسباب بازی های خودم را به آنها می دهم.

به راستی حانیه 4 ساله از همه دارای خود که اسباب بازی هایش بود گذشت و با مرگ بر آمریکاهای بلندی که سر می داد، عمق درک خود از فاجعه انسانی غزه را نشان می داد.

بچه ها بین جمعیتی از آدم بزرگ ها زیر دست و پا بودند! مادران نگران آسیب دیدن کودکانشان و این فرصتی شد تا از مادر "امیر مهدی شعبانی" بپرسم که به نظر شما مادران غزه که فرزندانشان هر لحظه با مرگ و شهادت دست و پنجه نرم می کنند ، چه حسی دارند؟ گفت: مادران غزه دل های پاره پاره و ایمانی قوی دارند و خدا هرگز ناله مظلوم را به ویژه اگر مادر و مسلمان هم باشد بی جواب نمی گذارد.

در مسیر راهپمایی اما برعکس حرکت مردم ، راه می رفتیم تا دوباره به اتوبوس برسیم . بچه ها اگر چه راه می آمدند اما خسته بودند و آفتاب سوزان تشنه کرده بودشان.

وقتی به اتوبوس رسیدیم تازه متوجه شدم که در تمام مسیر به جای تهیه عکس و خبر،‌مراقب بچه ها بودم !! مراقب متین، محمد مهدی، نیلوفر، زهرا و معصومه خواهرش، میثاق ، حانیه و حسن و سبحان و عسل .....

امسال اگر چه راهپیمایی، روز قدس را مثل هر سال شرکت کردم اما متفاوت تر ... به قول بچه های مهد قرآن " خاله" همه اش گفتیم: مرگ بر اسرائیل ....

 

اینم چندتا عکس از این راهپیمایی با قدم های کودکانه

روز قدس ، مهد قران بسیج خواهران تهران



روز قدس ، مهد قران بسیج خواهران تهران


روز قدس ، مهد قران بسیج خواهران تهران


 روز قدس ، مهد قران بسیج خواهران تهران




روز قدس ، مهد قران بسیج خواهران تهران


روز قدس ، مهد قران بسیج خواهران تهران


روز قدس ، مهد قران بسیج خواهران تهران

روز قدس ، مهد قران بسیج خواهران تهران


روز قدس ، مهد قران بسیج خواهران تهران


روز قدس ، مهد قران بسیج خواهران تهران

انتهای پیام/ت

 



نوشته شده در تاریخ جمعه 93/5/3 توسط منیره غلامی توکلی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک