سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست

بسمه تعالی

به: خودم

از: خودم

موضوع: شکوایه

پیوست: دارد – چند عکس

نوع: عادی

 

روز قدس ، مهد قران بسیج خواهران تهران



به استحضار می رساند که امروز عید بود، خانه مان شاد بود، من عیدی گرفتم، دوستانم با پیامک عید را به من تبریک گفتند و من نیز به آنها..

از آقای "حمید حکیم" گرفته که سالی دو بار پیامک تبریک عید نوروز و عید فطر می زند تا سرهنگ " حسن نوروزی " از اهواز که هرگز ندیدمش اما ارادتمندم، از دوست خوبم "راضیه" تا همکلاسی نازنینم "رویا" از شاگردانم در مدرسه تا دوستان در اداره ...

همه خوب بودند به حمدالله ... جای شکرش باقی است که عید های بزرگ، فرصتی برای یاد کردن از دوستان و جویا شدن احوالشان است...

و چه خوب بود امروز که همه شاد بودند و سلامت...

امروز با صوت مؤذن - اذان مغرب - عید ما هم به پایان رسید.

امروز صبح نماز عید خواندم...  طول روز شاد بودم، خوردم، خندیدم و به عید دیدنی رفتم..

دعایی دارم لق لق زبانم و امروز بیشتر دست به دامان خدا شدم : « خدایا مرا آنی و کم تر از آنی به خود وامگذار»

اما منیره...

از خدا که پنهان نیست از خودت چه پنهان ؛ تمام روز... خود را به خود فروختی !‌

بی خود  سر و صدا نکن ؛ عصبانی شدم!

یادم نیست که کاری برای خلق خدا کرده باشی و یا گره ای از کارشان باز .. حتی لبخندی بر لبان کوچک یک یتیم، یک بی نوا، یک مظلوم و ... نیاوردی ..شرمنده

شاید این حکمت یا نه تلنگر خدا بر تو بود که با دیدن تصویری از غزه و مردم مظلوم آن به خود بیایی !

هوشیار باش!‌...

کودکی با چشمان روشن اما بی فروغ، پوست نمکی اما سوخته و لباس آبی اما رنگ گرفته به خون ، تو را می نگرد ...

مادری که با چشمان مهربان اما اشک بار ، با قلبی تپنده اما سوزان، با شهامتی زینبی اما خواهان دستگیری ، برای خودش ، همسرش ، فرزندش ، برادرش  روضه می خواند ...

 پدری که با قامت خمیده اما غیرتمند، با تنی خسته اما مقاوم ، با دستی خالی، کودک کفن کرده اش را به دست گرفته و فریاد می زند ...

برادر یا خواهری که با انگشتان بی جان از گرسنگی و زبانی خشک از تشنگی به جای قوت و آب ، خواهرش یا برادرش  را فریاد میزند ...

این ها را اگر دریابی ، از خود گذشته ای ...

این ها را اگر ببینی و دم نزنی در باتلاق خود فرورفته ای

تو شیعه علی (ع) !‌؟

آری با توام ...

با تو بچه شیعه که خیلی ادعا داری، با محب علی (ع)؛

او که اگر خلخالی از پای زن یهود کشیده می شد و شیعیانش می مردند ، جای تعجب نداشت.

هیچ با خود فکر کرده ای که درد فریاد مظلومانه کودک غزه ، مرگ آور تر از دادخواهی زن یهود است .

و من از تو می پرسم : چگونه زنده ای ؟؟

مستدعی است هر چه زودتر به این موضوع رسیدگی کنی .

--------------------------------------------------------------

گیرنده : ردیف اول ( خودم)

 

<** عکس ها را در ادامه مطلب ببینید**>

غزه


غزه


غزه


غزه



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 93/5/7 توسط منیره غلامی توکلی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک