شهریار، احساساتی ترین شاعر انقلابی
شاعر انقلابی متعهد
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در مورد استاد شهریار می فرمایند: « شهریار در دوران مهمی از زندگیش یک دوران عرفانی و معنوی زیبایی را گذارند و به انس با قرآن و معنویات و خودسازی پرداخت زمانیکه انقلاب پیروز شد او با همان روحیه دینی و ذهنیت صاف و روشن خود از انقلاب اسلامی استقبال بسیار خوبی کرد و دیدیم که شهریار همه جزئیات انقلاب را تعقیب می کرد. تعداد شعرهایی که برای جنگ گفته حضوری که او در مراکز مربوط به جنگ و شعر جنگ داشته و ستایش که او از تسبیح عمومی مردم و یا سپاه و ارتش کرده بسیار زیاد است. درهمان اوقاتی که شهریار برای انقلاب اسلامی شعر می سرود، خبر داشتم عده ای از روشنفکران وابسته به رژیم گذشته که با شهریار سابقه دوستی داشتند مرتب به او فشار می آوردند که تو چرا برای انقلاب اسلامی این چنین دل می سوزانی ؟ ولی او مثل کوه ایستاده بود و من حقیقتا تعجب می کردم. بعضی از آنها وابسته رژیم و جزء دربار و دستگاه شاه محسوب می شدند و بعضی از آنها هم توده ای بودند و از جیره خواران شوروی سابق به شمار می رفتند. شهریار برای خدا و به عنوان وظیفه کار می کرد.
شهریار قدرت فزاینده انقلاب اسلامی را با سروده هایش به رخ بیگانگان کشید و قدرت معنوی روحانیون در حفظ حضرت امام را لحظه به لحظه در ذهن مخاطبان قرار می داد.
آری شاعر پر آوازه آذری زبان کشورمان از ارادتمندان رسول اکرم(ص) و اهل بیت علیه السلام است. غزل مناجات، خاتم شاه ولایت، مثنوی شب و علی و اشعار دیگر دربازه مولا سروده و از امثال مولا علی (ع) خطبه های او یاد کرده است. خدا و یاد خدا، ذکر مدام شاعر است. در تنگناهای شکست از او مدد می طلبد و در فراخنای پیروزی نیز شکرگزار اوست. استاد شهریار ایمان به خدا و سرچشمه نور ازلی را هرگز از دست نمی دهد و تسلیم خداوند است و دل و جان با اسلام و پیامبرش حضرت محمد(ص) دارد و تقریبا تمام دفترهای خود را با توحید و مناجات آغاز می کند.
بازگشت به شهر و دیار بعد از 33 سال
سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص بقه شهریار پس از 33 سال دوری از تبریز و دیدن مرارت های بسیار در تهران تصمیم می گیرد به زادگاهش برگردد، استاد مطابق معمول در نمیه شب با خدایش راز و نیاز می کرد، تفألی به دیوان حافظ زد که این عزل آمد:
چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم
غم غریبی و غربت چو بر نمی تابم
به شهر خود روم و شهریار خود باشم
و سرانجام همین تفأل موجب رفتن استاد به تبریز شد.
در محضر ابوالفضل زمان
یکی از روزهای تابستان سال 1365 بود که رهبر انقلاب که آن زمان رئیس جمهور و قت ایران اسلامی بودند به تبریز رفته و دیدار با شهریار یکی از برنامه های ایشان بود.
درباره این دیدار و کیفیت آن پایگاه اطلاع رسانی رهبر انقلاب می نویسد: این دو ( رهبر انقلاب و شهریار) همدیگر را به آغوش کشیدند و استاد تا دست آقا را در دست گرفت، گریه عجیبی سرکرد. دست آقا را به سینه فشرد و گفت «ابوالفضل مائی». آخر این چه شقاوتی است که با این دست چنین بکنند؟ گریان و دادخواه زمزمه میکرد. گریه امانش نمیداد و تا دقائقی بعد از این که هر دو جلوس فرمودند، استاد همچنان میگریست و هنگام نشستن هم چندی دستشان را روی دست آقا گذاشته بودند.
بعد از مبادله تعارفات، حضرت آقای خامنهای از استاد خواستند اشعاری را بخوانند و استاد چند غزل از آخرین سرودههایشان را خواندند و سپس برنامه با اشعار دیگر شاعران حاضر ادامه یافت و به پایان رسید .
ساعت یک بامداد بود و استاد گفتند من خسته نیستم، بلکه قلباً مائل و شائق بودم تا صباح این معاشرت ادامه میداشت( به خاطر استراحت رهبر مجلس را به پایان رساندند). استاد عجیب شکفته بودند. من در تمام آن همه سالها استاد را چنین به وجد ندیده بودم؛ بسیار بانشاط. شهریار که عمری با أجلّه و أکابر رجال معاشرت داشتند و مؤانس مردانی چون ملک الشعراء بهار و میرزاده عشقی و سعید نفیسی و رهی معیری و دیگران بودند، بعد از مراجعت به تبریز جز مدت کوتاهی در همان اوائل که با رجال آن زمان تبریز معاشرتهایی داشتند، سالها در خلوت و انزوایی زندگی کرده بودند و از جماعات بند و پیوند گسسته، در به روی خلق بسته و پیوسته با خدا مشغول بودند .
تا دیرهنگام به مرور آن ساعات گذراندیم و همواره از نزاکتها و نکته طرازیهای آقا صحبت به میان بود . یادم هست که نکتهای از طرز افاده و بیان آقا را تأکید کردند و گفتند که این گونه ظرافتها دیری است که منسوخ شده و کمتر کسی به این دقائق در گفتار عنایت میورزند و یکی از آن ظرائف و طرائف افادات آقا این بود که در بیان خاطرات خودشان دائر بر علاقمندی دیرین به اشعار استاد گفتند: از ابتدای جوانی به خواندن و حفظ کردن اشعار ایشان مبادرت میکردم و حال که ایشان «مرد کهنی» هستند و... این عبارت را استاد نشانی دیگر از مراتب نازک رفتاری آقا تعبیر کردند و گفتند ایشان اگر هر عبارتی جز این را به کار میبردند، به این نزاکت نمیبود و این طرز خطاب شیواترین و بلیغترین نوع نکته طرازانهای است که در توصیف یک پیرمرد میتوان ساخت و پرداخت.
آن شب استاد بارها اشاره به دست مجروح آقا داشتند و روز بعد که مشرف شدم، شعری را پیش رویم نهادند که در آن این بیتها بود:
شهید زنده ما خود رئیس جمهوریست
که چون وصیّ رسولش بوَد جمال غدیر
نگاه داشت به یک دست پرچم اسلام
که خونبهای ابوالفضل میزند شمشیر
به قدّ اوست قبای ریاست جمهور
که خلعتی است الهی و نیستش تغییر
شعر منتشر نشدهای از استاد شهریار درباره امام خامنه ای
بر آستان والای آیت الله خامنهای ریاست
جمهوری اسلامی محبوب و امام جمعه بزرگوار تهران تقدیم و توفیق روزافروز ایشان و امام امت و رزمندگان اسلام را شب و روز به دعا مسئلت مینمایم.
رشگم آید که تو حیدر بابا
بوسی آن دست که خود دست خداست
راستان دست چپ از وی بوسند
که خدا بوسد از او دست براست
در امامت به نماز جمعه
صد هزارش بخدا دست دعاست
من بیان هنرم، یک دل و بس
او عیان هنر از سر تا پاست
او شب و روز برای اسلام
پای پویا و زبان گویاست
او چه بازوی قوی و محکم
با امامی که ره و رهبر ماست
شهریارا سری افراز به عرش
کو نگاهیش به (حیدربابا) ست
تبریز- دوازدهم ذیالحجه/ 1407 هجری قمری مطابق هفدهم امرداد /1366 شمسی
استاد شهریار در سال 1367 به علت بیماری ریوی به دستور حضرت آیت اله خامنه ای که در آن زمان سمت ریاست جمهوری اسلامی را داشتند به تهران اعزام و در بیمارستان مهر بستری شد. استاد در آن زمان 83 سال داشتند تا اینکه شاعر محبوب آذری زبان ملت ایران در ساعت 6:45 صبح روز شنبه 26 شهریور سال 1367 خورشیدی قلب مهربانش از طپیدن ایستاد و در مقبره الشعرای تبریز به خاک سپرده شد. " یاد و خاطره استاد شهریار را گرامی می داریم"