فردا سالروز شهادت رئیس مکتب شیعه، امام جعفر صادق(ع) است ، این امام همام در دوشنبه هفدهم ماه ربیع الاول سال 83 که مقارن با سالروز ولادت پیامبراکرم(ص) میباشد به دنیا آمده است.
اینکه که ولادت رئیس مکتب تشیع همزمان با ولادت خاتم رسولان و پیامآور مکتب اسلام است خود از جنبهای نمیتواند بدون حکمت باشد، اسم مبارک آن حضرت، "جعفر" و کنیه شرفیشان "ابوعبدالله" و شناختهترین القاب این بزرگوار ( صابر، فاضل، طاهر، و مشهورترین القاب آن جناب همام " صادق" است.
- مناقب و مکارم اخلاق امام جعفرصادق(ع)
یکی از نکات برجسته در مناقب و مکارم امام ششم شیعیان، اعتراف دوست، دشمن، موافق و مخالف ایشان به فضل آن حضرت است.
انت یا جعفر فوق المدح و المدح عناء انما الاشراف ارض و لهم انت سماء
جاز حدالمدح من قد ولدته الانبیاء
شیخ مفید، فرموده که حضرت امام جعفرصادق(ع) در میان برادران خود، خلیفه پدر و وصی و قائم به امر امامت بعد از آن حضرت بود و از تمامی برادران خود افضل و مبرّزتر قدرش اعظم و جلالتش، در میان عامّه و خاصّه بیشتر بود و آنقدر مردمان از علوم آن جناب نقل کردهاند که به تمام بلاد و شهرها منتشر گشته و اصقاع عالم را فرا گرفته و نقل نشده از اَحَدی از علمای اهل بیت، آنچه از آن حضرت نقل شده و نقله اخبار و سدنه آثار از ایشان نقل نکردهاند، مانند آنچه از آن حضرت نقل نمودهاند.
و سید شبلنجی شافعی گفته که « مناقب آن حضرت بسیار است، به حدی که محاسب نتواند تمام را در حساب آورد و مستوفی هشیار دانا، از انواع آن در حیرت شود.! »
این شهر آشوب از سمند ابوحنیفه نقل کرده که حسن بن زیاد گفت: شنیدم که از ابوحنیفه سؤال کردند: « که را دیدی که فقاهتش از تمامی مردم بیشتر باشد؟» گفت: « جعفربن محمد، زمانی که منصور او را از مدینه طلبیده بود، فرستاد نزد من و گفت: ای ابوحنیفه! مردم مفتوت جعفر بن محمد شدهاند . مهیا کن برای سؤال از او مسألههایی مشکل و سخت خود را. پس من آماده کردم برای او چهل مسأله. پس منصور مرا نزد خود طلبید و در آن وقت در حیره بود و سوی او رفتم. پس وقتی وارد شدم بر او، دیدم حضرت جعفرصادق(ع) در طرف راست منصور نشسته بود همین که نگاهم به او افتاد، هیبتی از آن جناب بر من داخل شد که از منصور فتاک بر من داخل نشد! پس سلام کردم به او، اشاره کرد که بنشین، من نشستم آن وقت رو کرد به جناب صادق(ع) گفت: ای ابوعبدالله، این ابوحنیفه است، فرمود: بلی، می شناسم او را آنگاه منصور رو به من کرد و گفت: بپرس از ابوعبدالله! سؤالات خود را. پس من از آن حضرت میپرسیدم و او جواب میداد ، می فرمود: شما در این مسأله چنین میگویید و اهل مدینه چنین میگویند و فتوای خودش گاهی موافق ما بود و گاهی موافق اهل مدینه و گاهی مخالف جمیع و یک یک را جواب داد تا چهل مسأله تمام شد و در جواب یکی از آنها اختلال ننمود.» آن وقت ابوحنیفه گفت: « پس کسی که اعلم مردم باشد به اختلاف اقوال، علمش از همه بیشتر و فقاهتش زیادتر خواهد بود.»
یکی از سبکهای زیبای زندگی امام جعفرصادق(ع) که امروزه باید به آن توجه خاصه نشان داد، توجه ایشان به دادن حق الزحمه کارگر در اول وقت فراغت از کارش است در این زمینه نیز شعیب روایت کرده که جماعتی را اجیر کردیم که در بستان حضرت صادق(ع) عملهگری کنند و مدت عمل ایشان وقت عصر بود. وقتی از کار خود فارغ شدند، حضرت به معتب – غلام خود – فرمود که «مزد این جماعت را بده، پیش از آنکه عرقشان خشک شود.»
و همچنین از ایشان به ما رسیده است که عطوفت و رحم از بارزترین خصوصیات ایشان در برخورد با مردم بود، چیزی که امروزه باید به آن توجه وافر داشت، زیبای اخلاقی که به بهانههای مختلف فراموش شده است. از سفیان ثوری روایت شده که، روزی به خدمت آن حضرت رسید، آن جناب را متغیرانه دیدار کرد! سبب تغیر رنگ را پرسید، آن حضرت فرمود که:« من نهی کرده بود که در خانه کسی بالای بام برود، این وقت داخل خانه شدم، یکی از کنیزان را که تربیت یکی از اولاد مرا مینمود یافتم که طفل مرا در بر دارد و بالای نردبان است.» وقتی نگاهش به من افتاد متحیر شد و لرزید و طفل از دست او افتاد بر زمین و مرد! و تغیر رنگ من از جهت غصه مردن طفل نیست، بلکه به سبب آن ترسی است که آن کنیزک از من پیدا کرد با این حال آن حضرت کنیزک را فرموده بود« تو را به جهت خدا آزاد کردم، باکی بر تو نیست، باکی نباشد تو را.
از دیگر سبک های پسندیده زندگی آن حضرت بخشش در نهان است. ابن شهر آشوب از ابوجعفر خثعمی نقل کرده که گفت: حضرت امام جعفرصادق(ع) همیانی زر به من داد و فرمود: « این را بده فلان مرد هاشمی و مگو کدام کس داده» راوی گفت: وقتی آن مال را به آن مرد دادم، گفت: « خدا جزای خیر دهد به آن که این مال را برای من فرستاد! که همیشه برای من میفرستد و من با آن زندگانی میکنم، ولکن جعفربن محمدصادق(ع) بک درهم برای من نمیدهد با آنکه مال بسیار دارد.
امام جعفر صادق(ع) نیز مانند سایر پدران بزرگوارشان در حمل کیسههای نان برای فقرا در شب، عفو و کرم، زاهدانه زندگی کردن و دوری از تجملات و مهربانی و مردمداری با همسایگان شهره زمان خود بودهاند.
عبادت ممتاز این امام همام نیز، باید سرلوحه سبک عبادی جامعه اسلامی باشد، نثقة الاسلام ( کلینی) در کافی مسندً از ابان بن تغلب روایت کرده که گفت: « وارد شدم بر حضرت صادق(ع) هنگامی که مشغول نماز بود، پس شمردم تسبیحات او را در رکوع و سجود تا شصت تسبیحه.»
- پارهای از کلمات حکمت آمیز مواعظ و نصایح حضرت صادق(ع)
« اذا اضیف البلاء الی البلاء کان من البلاء عافیه» حضرت فرمود: « هر گاه برآید بلایی بر بلایی، خواهد بود از آن بلا، عافیت، فقیر گوید: این فرمایش حضرت شبیه است به کلام جدش امیرالمومنین(ع) که فرمود: « عند تناهی الشدة تکون الفرجه و عند تضایق حلق البلاء یکون الرخاء»، « نزد پایان رسیدن سختی، گشایش است و نزد تنگ شدن حلقههای بلا، آسایش است.» قال الله تعالی: « فان مع العسر یسرا ان مع العسر یسراً.» یعنی: « به درستی که با دشواری، آسانی است، باز فرموده: « همانا با دشواری، آسانی است.»
و قال الامیرالمومنین (ع) ان للنکبات غایات لابد تنتهی الیها فاذا احکم علی احدکم فلیطا طی ء لها ولیصبر حتی تجوز فان اعمال الحلیه فیها عند اقبالها زائد فی مکروهها.»
یعنی: حضرت امیرالمومنین(ع) فرمود: « همانا برای نکبتهای روزگار نهایاتی ست که لابد و ناچار باید به آنها نهایت برسد. پس هر گاه استوار و محکم گردید بر یکی از شماها، سر خود را برای آن بست کند و صبر نماید تا بگذرد و همانا به کار بردن حیله و تدبیر در آن هنگام که رو نمود است، مکروه آن زیاد میکند.»
در جایی دیگر فرمود: ( هر گاه دنیا بر قومی رو کرد، محاسن غیر ایشان را به ایشان بپوشاند و هر گاه بر ایشان پشت کرد، محاسن ایشان را از ایشان برباید.»
مؤلف گوید: این کلام شبیه است به کلام جدش امیرالمؤمنین (ع) که فرموده : « ان اقبلت الدنیا علی احد اعارته محاسن و اذا ادبرت عنه سلبته محاسن نفسه.» یعنی « آن زمان که دینا بر کسی روی نهاد، نیکوییهای دیگران را به وی عرایه دهد، هنگامی که از او پشت گردانید، محاسن و نیکوییهای نفس او را میرباد.
- معجزهای از معجزات حضرت امام جعفرصادق(ع)
اخبار آن حضرت به مردن زنی بعد از سه روز
ابن شهرآشوب راوندی روایت کردهاند از حسین بن ابی العلاء که گفت: نزد حضرت صادق(ع) بودم که مردی با یکی از غلامان آن حضرت خدمت ایشان آمد و از زن خود و بدخلقی او به آن ح حضرت شکایت کرد. حضرت فرمود: « او را نزد من بیاور» وقتی آن زن آمد، حضرت به او فرمود: « شوهرت چه عیبی دارد؟» آن زن شروع کرد به نفرین کردن به شوهر و بدگفتن برای او. حضرت فرمود: « اگر به این حال بمانی، زنده نخواهی ماند مگر سه روز.» گفت: « باکی ندارم به جهت آنکه نمی خواهم ببینم او را هرگز.» حضرت به آن مرد فرمود: « بگیر دست زنت را، همانا نخواهد بود ما بین تو و او مگر سه روز.» وقتی روز سوم شد، آن مرد خدمت آن حضرت مشرف شد، حضرت فرمود: « زنت چه کرد؟» گفت: « به خدا سوگند الان او را دفن کردم.» من پرسیدم که چه بود حال او؟ فرمود: « او زن بود تعدی کنند.»
ظاهر کردن آن حضرت، طلاهای بسیار از زمین
شیخ کلینی روایت کرده است از جماعتی از اصحاب حضرت صادق(ع) که گفتند: « بودیم ما نزد آن حضرت که فرمود: « خیزینههای زمین و کلیدهای آنها نزد ماست. اگر بخواهم که اشاره کنم با یکی از دو پای خود، که ای زمین بیرون! کن آنچه در توست از طلا، هر آینه بیرون کند.» بعد از آن اشاره کرد به یکی از دو پای خود به این نحو که آن پا را به زمین کشید، کشیدنی! ناگاه شکافته شد زمین! بعد از آن دست برد و شمشه طلایی بیرون آورد که مقدار یک وجب بود. پس از آن فرمود: « خوب نگاه کنید در کشاف زمین.» نگاه کردیم، دیدیم شمشهای بسیاری بود، بعضی از آنها بروی بعضی دیگر میدرخشید، پس شخصی از آن جماعت به حضرت عرض کرد: « فدایت شوم! خدا به شما این همه عطا کرده و شیعیان شما محتاجانند! » فرمود: « به درستی که حق تعالی جمع خواهد کرد برای ما و شیعه ما، دنیا و آخرت را و داخل خواهد کرد ایشان را در جنات نعیم و داخل خواهد کرد دشمن ما را به جحیم.»
- اولاد حضرت امام جعفر صادق(ع)
شیخ مفید فرموده که حضرت امام صادق(ع) را 10 تن اولاد بود، اسماعیل، عبدالله، ام فروه، مادر این سه نفر فاطمه دختر حسین بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب(ع) بود، و دیگرف موسی(ع) اسحاق، محمد که مادر ایشان ام ولد بود، و عباس، علی، اسماء و فاطمه که هر یک از ام ولدی بودهاند. اسماعیل از همه برادران بزرگتر بوده و حضرت صادق(ع) او را بسیار دوست میداشت و شفقت و مهربانی بر او بسیار مینمود. گروهی از شیعه را گمان آن بود که اسماعیل قائم به امر خلافت و امات خواهد بود بعد از حضرت صادق(ع) به سبب آنکه بزرگترین اولاد آن جناب بود و محبت و اکرام پدر بر او بیشتر بود. لکن در حیات حضرت صادق(ع) در قریه عریض از دنیا رفت، مردمان جنازه او را به سر دوش تا مدینه آوردند و در بقیع مدفون گشت. روایت شده که حضرت صادق(ع) بر مرگ اسماعیل جزع شدیدی نمود و حزن و اندوهش بر او عظیم گشت و بدون کفش و ردا مقدم سریر او میرفت. چند دفعه امر فرمود که سریر او را بر زمین نهند، نزدیک به جنازه میآمد و صورت او را باز میکرد و بر او نظر مینمود مراد آن حضرت از این کار ، آن بود تا امر وفات اسماعیل بر همه مردم مکشوف شود و دفع شبهه شود از کسانی که معتقد به حیات اسماعیل و خلافت او بعد از پدر میباشند.
- وفات حضرت امام جعفرصادق(ع)
وفات کرد حضرت امام جعفر صادق(ع) در ماه شوال، سال 148 به سبب انگور زهرآلوده که منصور به آن حضرت خورانید. در وقت شهادت از سن مبارکش شصت و پنج سال گذشته بود. در کتب معتبره معین نکردهاند که کدام روز از شوال بود، بلکه صاحب جنات الخلود که متتبع ماهری ست- بیست و پنجم آن ماه گفته، و به قولی دوشنبه نیمه رجب بوده. به نقل از مشکاه الانوار که داخل شد بر آن حضرت، برخی اصاحابش در مرض وفاتش، دید آن حضرت را چندان لاغر و باریک شده که گویا هیچ از آن بزرگوار نمانده، جز سر نازنینش! پس آن مرد به گریه در آمد! حضرت فرمود: « برای چه گریه میکنی؟» گفت: « گریه نکنم با آنکه شما را به این حال میبینم؟» فرمود: « چنین مکن! همانا مومن چنان است که هر چه عارض او شود، خیر اوست اگر بریده شود اعضای او برای او خیر است؛ و اگر مالک شود مشرق و مغرب را ، برای او خیر است.
شیخ کلینی از امام موسی(ع) روایت کرده است که گفت: « پدرم بزرگوار خود را کفن کردم و در دو جامه سفید مصری که در آنها احرام میبست و در پیراهنی که میپوشید و در عمامهای که از امام زین العادبین(ع) به او رسیده بود در برد یمنی که به چهل دینار طلا خریده بود و اگر امروز میبود، چهارصد دینار میارزید.» همچنین روایت کرده است که بعد از وفات حضرت صادق(ع) حضرت امام موسی(ع) می فرمود: « هر شب چراغ برافروزند در حجرهای که آن حضرت در آن حجره وفات یافته بود.»
انتهای پیام/غ