"تغییر سبک زندگی،" همه کوتاهیها برگردن این واژه است. واژهای که خود مولود محصولات فنآوری و یا به قول جامعه شناسان و دغدغهمندان مسائل اجتماعی – فرهنگی، از نشانههای تهاجم فرهنگی است.
الگوهای سبک زندگی هر جامعهای یا حتی کوچک تر از آن هر خانوادهای ریشه ای قدمی دارد حال بیندیشیم که الگوها و سبک زندگی یک ملت چه قدمت و ریشهای خواهد داشت و حال اگر جامعه را به سان یک درخت تنومند فرض کنیم اگر این ریشه آسیب ببیند یا اینکه در کارکردش دچار اختلال شود، برتنه ، شاخه و برگ و حتی ثمره آن چه تأثیر بدی خواهد داشت.
در جامعه امروز ایران، به سراغ هر پدیده ناخوشایندی اعم از فرهنگی، اجتماعی، هنری و حتی خانوادگی میرویم کلید واژه بسیاری از آنها همین جمله یعنی « تغییر سبک زندگی" است.
«سبک زندگی؛ مجموعهای از طرز تلقیها، ارزش ها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی است که در واقع روش زندگی فرد یا گروهی را در قالب فرهنگ تشکیل میدهد و مردم بر اساس این فرهنگ زندگی سالم و راحتی را در پیش میگیرند.»
«آلفرد آدلر» در تعریف مفهوم این اصطلاح میگوید: « از این اصطلاح برای اشاره به حال و هوای زندگی فرد استفاده کرد. سبک زندگی هدف فرد، خودپنداره، احساس های فرد نسبت به دیگران، و نگرش فرد نسبت به دنیا را شامل می شود.»
هر روشی که این روش زندگی را در جهت از بین بردن آرامش و راحتی پیش ببرد و با تغییر آن فرهنگ، سلیقهها، رفتارها و حتی خودپنداریها و احساسات افراد نسبت به هم را خدشهدار کند، نقش مهاجم و مخرب فرهنگی یا همان سبک زندگی را پیدا میکند که آثار آن را میتوان ابتدا در سلایق و سبک زندگی فرد فرد افراد و سپس در خانوادهها و در نهایت جامعه دید.
در جنگ نرم یا همان تهاجم فرهنگ مهاجم علیه فرهنگ بومی یک منطقه، "تغییر سبک زندگی" افراد حتی در ذائقه غذایی و پوشاکی، ارتباطات درون خانوادگی و اجتماعی و ... هدف دشمن است، متأسفانه کشور ما اکنون گرفتار این جنگ خاموش اما ویرانکننده شده که مهمترین و آشکارترین پیامدهای آن را میتوان در ترویج فحشا، از هم گسیختگی خانوادهها و کم شدن ازدواج و مهمتر از همه شکاف بین نسلها دید.
خانواده مهمترین نهاد اجتماعی و تشکیل دهنده هویت افراد جامعه است، پدر و مادر در خانواده حکم نخستین مربیان تربیتی را بر عهده دارند که علاوه بر ایجاد نسل و تربیت و پرورش آنها وظیفه آماده ساختن فرزندان برای پذیرش نقشهای مهمی چون نقش همسری و نقشهای اجتماعی دارند.
اکنون که با به وجود آمدن برخی از شرایط که برخی اقتصادی و برخی هم فرهنگی است، الگوهای رفتاری و همچنین ساعات همنشینی والدین در کنار هم و حتی در کنار فرزندانشان کم شده است و آنها مختصا براورده کننده امور مادی فرزندان هستند چگونه میتوان توقع داشت که والدین به وظیفه تربیت، پرورش و آمادهسازی فرزندان برای قبول نقشهای خانوادگی و اجتماعی، توجه کافی داشته باشند.
یکی از سادهترین و شاید قدیمیترین روشهای ارتباطی " گفت وگو" است که باعث شناخت بیشتر و حتی ایجاد علقه و محبت بین افراد میشود و زن و شوهر از این امر مستثنی نیستند و بنابر گفته اکثر روانشناسان و مشاوران خانواده کم شدن ارتباط کلامی بین زوجین مهمترین عامل نارضایتی زن و شوهر از هم و حتی فرزندان از والدین شده است و در برخی از مواقع هم عدم مهارت کافی در برقراری این نوع ارتباط کلامی، دلیل اصلی سوء تفاهمها بین اعضای 7خانواده با هم است.
آمارها نشان میدهد که متأسفانه میزان ارتباط کلامی بین زن و شوهر در خانوادههای ایرانی به شدت کاهش پیدا کرده به طوری که گروه جامعهشناسی خانواده دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی این آمار را 17 دقیقه در طول روز براورد کرده است! .
17 دقیقه گفت وگو بین زن وشوهر را میتوان " خطرسکوت" در خانواده دانست، خطری که باعث افزایش دوری زن و شوهر از هم، حل نشدن مشکلات و سوء تفاهمها به سادهترین مشکل و تعمیق پیدا کردن اختلافات خانوادگی و در نهایت از بین رفتن همدلی و همزبانی بین زوج و حتی فرزندان آنها میشود که همین امر به " طلاق عاطفی" زوج از هم و یا حتی " طلاق قانونی" میرسد.
پس میتوان گفت که کم شدن ساعات گفت وگو بین همسران یکی از دلایل دور شدن آنها از هم و بی تفاوتی نسبت به یکدیگر است که آمار طلاق و حتی خیانت بین زوج را بالا می برد.
دکتر رزگار قادرپور روانشناس، مشاور خانواده و بازرس انجمن مشاوره ایرانیکی از مهمترین دلایل پدیده " سکوت" بین همسران را "تجربههای ناخوشایند کودکی "، سیستم تکروانه آموزش و پرورش" ،"ترس از تعارض و مشاجره" ،"فقدان مهارت گفتوگو"، "اختلال اعصاب و روان"، "مشکلات اقتصادی"، "فقدان مهارت عشقورزی"، "عدم درک متقابل"، "تکنولوژی، اینترنت و شبکههای اجتماعی" می داند.
اگر چه بنابر گفته این روانشناس نباید تمام کاسه و کوزه ها را به گردن " "تکنولوژی، اینترنت و شبکههای اجتماعی" بیندازیم اما باید قبول داشته باشیم که همین فن آوری و محصولات در این زمینه میتواند یکی از مهمترین عوامل باشد.
صفیه رازیانی، 35 ساله، در گفت وگو با خبرنگار طنین یاس، میگوید: 15 سال است که ازدواج کردهام و سه فرزند دارم. تا سه سال پیش زندگی بسیار گرم و خوبی داشتم اما از وقتی که بچهها بزرگ شدهاند و هر کدام سرشان به کتاب و درس و کامپیوتر گرم است، احساس میکنم آن رابطه گرم را با هم نداریم و بدتر از این عادت همسرم به شبکههای موبایلی است. گاهی احساس میکنم " تلگرام"، " لاین" و "اینستاگرام" هووی من شدهاند. همسرم که تا پاسی از شب سر کار است با آمدن به خانه در اندازه یک وعده غذایی کنار ماست و بعد هم به گوشی موبایلش ور میرود و هر از گاهی هم با خواندن جکی سعی دارد من را هم شریک تنهاییاش کند!
وی میگوید: رابطه کلامی و عاطفی ما به شدت کم شده و حتی روزها میشود که با هم صحبتهای شیرین و عاشقانه نداریم و من در این زمنیه نیز احساس کمبود عاطفی دارم.
این بانوی خانهدار میگوید: کم کم به این نتیجه رسیدهام من هم عمرم را در سرویس دادن به همسرم تلف نکنم و دیگر زیاد پای گاز نمی ایستم و با عشق غذا درست نمیکنم.
زندگی صفیه خانم، نمونهای از دهها خانواده ایرانی است که مشکلاتی شبیه این دارند حال صفیه خانم به خاطر فرزندانش خود را محکوم به زندگی می داند و برخی دیگر به سمت طلاق و اختلافات خانوادگی پیش میروند.
قطعا شبکه های موبایلی در ایجاد تنهایی عاطفی بین افراد جامعه به ویژه زن وشوهرها نقش بسیار پررنگی دارد اما همین احساس تنهایی وقتی با مکمل برنامه های ضدفرهنگی و ضداخلاقی شبکه های ماهوارهای تجمیع میشود، راه را برای ورود به عرصه " خیانت" یا افتادن در ورطه " دوستیهای اجتماعی خارج از عرف زن و مرد نامحرم" باز میکند. چیزی که متأسفانه آمارهای رسمی و غیررسمی بر آن مهر تأیید میزنند به صورتی که در کمال تعجب میزان خیانت زنان به همسران در چند سال اخیر در جامعه اسلامی رشد بیسابقهای داشته است.
دکتر احسان شاه قاسمی؛ محقق و دکترای ارتباطات از دانشگاه تهران در مقالهای با عنوان "آسیبهای اخلاقی شبکههای مجازی؛ از خیانت تا تحمیق"؛ "خیانت در فضای مجازی" را یکی از آسیبهای اخلاقی شبکههای مجازی برمیشمارد و می نویسد: « یکی از مهم ترین این ابعاد این است که امروزه افراد وقت بیشتری را در این شبکه ها می گذرانند. این پدیده باعث می شود افراد از برخی روابط در فضای واقعی جدا شوند. به هر حال در ایران این مساله جنبههای نگران کنندهای به خود گرفته و در خانوادهها فقدان گفت وگوی چهره به چهره ـ بخصوص میان زن و شوهرها ـ باعث ایجاد مشکلاتی شده است. یکی از پیامدهای این شرایط، خیانت زوجین به یکدیگر است که دلیل بخش مهمی از افزایش طلاق در جامعه ما را تشکیل میدهد. اگر این شرایط ادامه یابد، الگوی «غذا در خانه، تنقلات در بیرون» رسما رواج خواهد یافت. یعنی شاهد تشکیل خانواد هایی خواهیم بود که رسما ماجراجویی جنسی در خارج از خانه را به شرط غالب نشدن بر امر واقعی در خانه، خواهند پذیرفت.»
با توجه به اینکه از مهمترین اهداف شبکههای فارسی زبان را میتوان ترویج خانواده های بیسرو سامان، عادی جلوه دادن خیانتهای خانوادگی، بیاهمیت جلوه دادن احترام به پدر و مادر، عادی سازی سقط جنین به ویژه برای دختران، عادی جلوه دادن روابط خارج از عرف زن و مرد با یکدیگر، ترویج بیتفاوتی نسبت به خانواده، ترویج زن سالاری، ترویج خانههای مجردی و ترویج خشونت دانست، می توان گفت: تجمیع استفاده از شبکههای ماهوارهای و همین طور استفاده از شبکههای موبایلی میتواند سرعت رسیدن به اهداف جنگ نرم را چندین برابر کند و متأُسفانه تقدس خانواده نوک پیکان این حملات است.
نباید فکر کرد که تنها پدیده نامبارک استفاده افراطی از شبکههای اجتماعی در جدایی عایطفی و کم شدن زمان گفت وگو بین زن و مرد خلاصه میشود، چرا که این مسئله مهم بر روابط کلیه ا فراد خانواده اثر گذاشته و مخصوصا مادران به عنوان همدل و همراز فرزندان به ویژه فرزندن دختر از هم دور میکند به نحوی که فرزندان ناچار هستند هر آنچه باید به صورت سنتی از مادر بیاموزند به صورت غیررسمی و قطعا همراه با اشکالات فراوان از طریق فضای مجازی دریافت کنند، این آموزش مجازی باعث ایجاد دوستیهای مجازی، محبت مجازی و در نهایت یک زندگی مستقل مجازی میشود
انتهای پیام/ ت