سلام ، فردا تولد یکی از بهترین دوستانم هست؛برایش هدیه ای ناقابل و صدالبته فرهنگی خریدم.
با شوق و ذوق بسیاری بیت شعری انتخاب کردم تا به رسم یادگاری نوشته و با استعداد جهانی حافظ در سرایندگی بتوانم بی استعدادی خودم را در انتخاب یک کادوی زیبا و منحصر به فرد، جبران کنم که ...
هر چه ما تلاش کردیم و اصرار بر خوش خط نویسی، نگارش زیبا انکار بر همراهی ما می کرد تا اینکه ...
نگاهی به جزواتم انداختم واشکال را نه از خودم بلکه از شغل شریفم دیدم !
بعد از کمی مکث متوجه شدم اشکال نه از من است و نه از شغل شریفم، گناه از مسئولین است که تند تند صحبت می کنند و من هم تند تند می نویسم تا خدای نکرده ملت از مسئولین عقب نیفتند و رسالت خبرنگاری خدشه ای برندارد و مدیرمسئول محترم خطی بر اعصابشان نیفتد!
به هر حال در این مورد هم - بدخطی بنده - مسئولین باید پاسخ گو باشند :)
تازَشَم: همین دیگه «دکتری و خبرنگاری و دعا نویسی» در رده شغل های سخت قرار گرفته اند ، اول نوشتن یه این شیوه و سپس زجر خواندن آن چیزی که نوشتی یا خودت نمی توانی به خوانی یا دیگران
این هم مستندی بر صدق گفتار بنده که ملاحظه می فرمایید.
تصویر 1 / گوینده عادت به تند تند تند تند حرف زدن نداشته و من کمی بیشتر فرصت چرخش قلم داشتم
در این قسمت گوینده اصلا وقت نداشته و به سرعت باد صحبت می کرده است! من هم فقط تیتر برداری می کردم !!
پ.ن: سفارشات برای نوشتن هر گونه متن عاشقانه، تهدیدنامه، وصیت نامه، مصیبت نامه، شادمانه، .. می پذیریم :)