خانواده!، در تعریف هسته اصلی تشکیل جامعه است؛ در بحثهای مختلف روانشناسی و جامعه شناسی بسیار تحویلش میگیرند و در مواقع ریشهیابی مشکلات و معضلات فردی و اجتماعی جامعه، تمام کاسه و کوزههای را بر سرش میشکنند! تفکرات مختلفی بر این تنها نهاد تولید جمعیت و نخستین کانون تربیت نسل، اعمال نظر میکند و تازگی ها سعی دارند پای آن را به دعواهای سیاسی بکشانند و او را هم برای دست یابی به اهداف شخصی به بازی بکشانند!
هسته اولیه تشکیل خانواده را ازدواج زن و مرد تشکیل می دهد که هر کدام بنابر تفکری که بر خانواده حاکم است؛ دارای حق و حقوقی هستند، حقوقی اگر به مثابه یک میزان آن را در نظر بگریم از نظر برخی افراد کفه ی مختص مردان پایین تر از زنان قرار دارد.
زنان!، نیمی از جمعیت فعال جامعه را تشکیل میدهند، زنان مظهر لطف و مهربانی، مأمور به خلقت انسان به امر خدا هستند. قشری که در عین قدرت، مظلوم واقع شده است، قشری که همه به دنبال حقوق از دست رفته او هستند!، حقوقی که گویی از هبوط آدم تا به حال دست نیافتنی است.
این مطلب مجال ناگاه های متفاوت جوامع مختلف با دیدگاه های متفاوت به زن را ندارد از این رو بحث را در جامعه ای تحت لوای جمهوری اسلامی ایران پی میگیریم. اهمیت بنیان خانواده در نظام جمهوری اسلامی ایران به حدی است که یکی از معاونت های مهم ریاست جمهوری را تحت عنوان « معاونت زنان و خانواده» نام گذاری کردهاند.
در دولتهای مختلف معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری با رویکردهای مختلفی به زن و خانواده نگاه کردهاند، که در این میان نگاه دولتزنان، دولت نهم و دهم به دیدگاه اسلامی نزدیکتر و نگاه دولتزنان دولتهای هشتم، هفتم و یازدهم به افکار غربی که بیشتر از آن به نام فمنیسم، یاد میشود؛ نزدیک است.
در حال هر یک از این دولتها سنگ زن و خانواده را با دیدگاههای متفاوتی بر سینه میزدند، در دولت یازدهم که به صورت علنی به جنگ علیه خانواده دست زده است و با خود مهم پنداری در اولویت بندی مطالبات زنان بیشتر به فکر تساوی حقوق زن و مرد است و در این راستا آزادی حضور در ورزشگاهها برای زنان، فراهم شدن تساوی اشتغال زن و مرد و حق خروج از کشور بدون اجازه همسر ... را مهم ترین مطالبات زنان میداند، شاهد بیشترین ظلم به زن و خانواده هستیم.! سقوط آزاد شخصیت زن مسلمان با معیارهای غربی و اُفت جایگاه خانواده به حکم کارشکنی در میزان مشارکت اجتماعی زنان در جامعه از دستاوردهای این نوع نگاه است.
اکنون که بیش از دو سال از تصدی دولت یازدهم و شروع به کار معاونت زنان و خانواده این دولت با مدیریت شهیندخت مولاوردی میگذرد- در آخرین روزهای سال 94- نه تنها شاهد بهبود وضعیت زنان و خانواده نبوده ایم بلکه متأسفانه سونامی تزلزل بنیان خانواده، ساحل آرامشی برای زوجین باقی نگذاشته است! شیوع فراگیر طلاق حتی در میان روستاییان، پایین آمدن آمار ازدواج حتی میان افراد متمول، رشد ناراحت کننده استعمال دخانیات میان زنان، زیاد شدن زنان معتاد حتی معتادین متجاهر که آمار آنها چون معمایی حل نشده باقی مانده است! بالا رفتن تعداد زنان مبتلا به ایدز بر اثر روابط خطرناک جنسی، افزایش روسپیگری و معطل باقی ماندن اجرایی شدن قاطع قانون مرخصی 9 ماهه زایمان بانوان و بلاتکلیفی بیمه زنان خانوار .... دستاوردی است که منتقدین معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری برای رسیدن به آن کف نمیزنند! برخلاف افرادی که هم داستان این معاونت با ندیده انگاشتن این همه مشکل در همایشهای معتدلانه، دلسوزان وضعیت زن و خانواده را به غارنشینی و عقب ماندگی محکوم میکنند و مشکل اصلی جامعه زنان را اهمیت زیاد دادن به خانواده بر میشمارند!
برای مثال در دومین همایش زنان اعتدال و توسعه، سیمین کاظمی؛ خانواده را از منظر نگاه اعتدالگرایانه یکی از مهمترین موانع خودشکوفایی زنان معرفی می کند و این تکمیل کننده نظر شخص مولاوردی در همین همایش است : « زنان برای ایفای نفش مناسب در اعتدال نباید بر سر دوراهی کار و زندگی خود قرار گیرند. چالش اساسی دولت اعتدال در این خصوص، ایجاد توازن، میان کار و زندگی زنان است. همچنین عدم توازن میان دسترسی به منابع جامعه از دیگر مشکلات زنان است. زنان به فرصتهای اجتماعی دسترسی بیشتری دارند؛ درحالیکه مردان، بیشتر به منابع اقتصادی و سیاسی دسترسی دارند»
قطعا با نگاهی مقایسه ای بین افزایش آمار طلاق و از هم گسیختگی بنیان خانوادهها به این نتیجه خواهیم رسید که این مسئولین دولتی امور زنان و خانواده و وابستگان به آنها در رسیدن به اهداف خود در هر آنچه متزلزل کردن این کانون مقدس چنان به موفقیت رسیدهاند که تا فروپاشی آن چند خواسته فمینیستی دیگر باقی نمانده است!
چرا که آمارهای طلاق و ازدواج در سال 93 از این قرار است
در واقع به زبان آماری میتوان گفت در سال 93، 712 هزار و 875 ازدواج ثبت شده که این رقم نسبت به سال 92 شش درصد کاهش داشته است و به ازای آن 163 هزار و 228 طلاق ثبت شده که این رقم نسبت به سال 92، 2/9 درصد افزایش داشته است.
این آمار نه تنها صاحبان افکار فمنیستی را به تکاپو برای حل این پدیده ناخوشایند نینداخت بلکه با بی توجهی به این امر شاهد افزایش آمار طلاق در شش ماهه نخست سال 94 هستیم به طوری که بنابرگفته مدیر کل دفتر اطلاعات، آمار و مهاجرت سازمان ثبت احوال در شش ماهه نخست امسال آمار طلاق نسبت به مدت مشابه سال قبل 9.3 درصد رشد داشته است.
به زبان آماری در پایتخت از هر 2.8 ازدواج در تهران یک مورد به طلاق ختم شده است و در مقایسه با سال گذشته که در کل کشور از هر 5 ازدواج یک مورد آن منجر به طلاق میشد، در شش ماهه نخست امسال، این آمار به 4.4 درصد رسیده است.
اگر قول و نظر کارشناسان و متخصصین امور اجتماعی را در خصوص آسیبهای طلاق در نظر بگیریم، زنان پذیرنده بیشترین آسیبها از معضل طلاق هستند و بعد از آنان کودکان طلاق بیشترین و سخت ترین آسیب ها را متحمل میشوند.
چرا که مشکلات عاطفی و روانی، تنها چالش زنان مطلقه نیست. آنها بعد از طلاق با دنیایی مواجه میشوند که برایشان شکل دیگری دارد؛ دنیایی که اجاره خانه، قسطهای مختلف، هزینه خوراک و پوشاک و سایر نیازمندیهای مالی را از دیدی تازه، پیش رویشان قرار میدهد و آنها را یک تنه به مبارزه میطلبد.
زن مطلقه در بیشتر مواقع حکم سرپرست خانوار را دارد و در این میان نه تنها مسئولیت خود بلکه مسئولیت فرزندان خود را نیز بر عهده دارد. در اینجاست که جای خالی قوانین حمایتی از این دست بانوان به چشم میخورد حتی از سال 90 به بعد هیچ آماری از تعداد زنان سرپرست خانوار ارائه نشده است.
ازطرفی دیگر روند رو به رشد اعتیاد در زنان چنان چشم گیر شده است که حتی مراجع عظام نیز در این زمینه ابزار دل نگرانی میکنند اما مسئولان ذی ربط و مدیران مستقیم در این امر خود را به خواب زدهاند و به دنبال توسعه در حضور اجتماعی زنان هستند در حالی که 3.9درصد معتادان ایران را زنان تشکیل میدهند. و چند سالی میشود که از 15سالگی، مصرف مخدر را شروع میکنند.
این موارد ویترین بیرونی وضعیت بخشی از زنان جامعه است که به در گستره زنان آسیب پذیر قرار دارند و در دل این میدان قطعا موارد ریزتری دیده می شود که شاید به اندازه این موارد نمود بیرونی نداشته باشد.
اما گویی تمام هم و غم معاونت زنان و خانواده در راهبردهای حوزه زنان شامل» تقویت باور به حقوق برابر زنان و مردان در جامعه،ارتقای موقعیت و جایگاه زنان در خانواده و اجتماع، ایجاد اجماع ملی در رویکرد هه جانبه به مسایل زنان، تقویت قدرت انتخاب آزادانه و مسئولانه زنان، رفع چالش ها و موانع فراروی زنان به منظور رشد و شکوفایی استعدادهای آنان، ایجاد فرصت های شغلی برابری برای زنان و مردان و بازآوری رفاه برای تمامی زنان است که از طرق متناسب و مقتضی باید محقق شوند. در راهبردهای خانواده این برنامه هم مواردی چون پاس داشتن ارزشهای خانوادگی و پررنگ کردن نقش خانواده به عنوان یک گروه مرجع، برقراری عدالت جنسیتی در خانوده و اجتماع،افزایش ارتباطات خانوادگی میان خویشان و دوستان و نزدیکان به منظور جلوگیری از تفردگرایی در میان خانواده ها، تشکیل نهادهای خیریهای و مدنی در امور مربوط به خانواده ها به منظور همیاری و همکاری با خانواده هابه هنگام لزوم،تولید برنامه های خانواده محور در رسانه ها و پرهیز از دولتی شدن خانواده ها در ایران مورد تأکید قرار گرفته است.»
کلید واژه تمامی این گزارش عملکرد که توسط خود معاونت مورد بحث، ارائه شده است، برابری و عدالت جنسیتی است که شما میتوانید آن را « فمنیسم دولتی» معنا کنید.
سال 95 نیز در آستانه تحویل است و تمام دلنگرانی های حوزه زنان و خانواده در حوزههای مختلف نه تنها ریشه کن نشده حتی در یک برنامه ریزی کوتاه مدت به این دردها مسکنی هم تزریق نشده است و همچنان پیکره مطالبات اصلی زنان و نگرانیها در خصوص مشکلات پیش روی خانواده ها، حال خوشی ندارد.
با توجه به سخنرانی ها و مصاحبات گوناگونی که در روزهای اول تصدی معاونت زنان و خانواده با هدف سیاه نمایی وضعیت زنان در دولت قبلی صورت گرفت، چشم ها انتظار یک تحول عظیم در این زمینه را داشتند، چشم هایی که بعد از گذشت بیش از دو سال هنوز منتظرند...در حالی که اکثریت قاطع می دانند گفتن و گفتن و انداختن تقصیرات به گردن دولت قبلی راهکار فرار دولت اعتدال و امید است.
حال در آسانه پایان سال 94 از خانم مولاوردی می پرسیم با توجه به افزایش 800 میلیون تومانی معاونت مربوطه اش چه تصمیمی برای مشکلات زنان دارد، مشکلاتی که در فهرستوار اگر به آن نگاهی بیندازیم فقط با شعار برابری و دادن گزارش عملکردهایی که فقط به درد ستاد حقوق بشر و جوامع بین المللی می خورد نمی توان آن را حل کرد.
خانم مولاوردی یک بار صادقان به منتقدین عملکردش بگوید که بودجه سال جاری صرف چه اموری شد و چه مشکلی از مشکلات زنان جامعه را حل کرده است؟! به جز برگزاری کارگاه هایی که در مقیاس کشوری هیچ دردی را برای زنان جامعه دوا نکرده است برای تاکنون معاونت امور زنان در جهت چه کاری قدم برداشته است ، مشکلات حوزه زنان ما چیست و آنها چه میکنند؟ برای مشکلات زندگی زنان سرپرست خانوار، مرخصی زایمان، بیمه زنان خانهدار، افزایش سن ازدواج دختران، غربالگری سرطانهای بانوان و بهداشت جسمی زنان چه قدمهایی برداشتند؟ برای مسکن زنان بی سرپرست چه اقدامی شده است؟ برای دختران فارغ التحصیل چه تمهیداتی داشته اند؟
خانم مولاوردی و همکارانش که حتی درصد پایین ختنه دختران در ایران، ازدواج های زیر ده سال و .. را برای جامعه اسلامی ما نمیپسند، آیا فراموش کردن مطالبات حقیقی زنان، ایجاد هیاهوی بی مورد در خصوص برابری جنسیتی برای یک معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری ایران اسلامی پسندیده است ؟
از خانم های همفکر مولاوردی باید پرسید آنجا که داد سخن می گوید و می فرمایید :« 1. این معاونت چه کاری را انجام داده که کوچک ترین زاویهای با مسائل اسلامی و انقلابی داشته باشد.2. مگر غیر از این است که معاونت در جهت رفع تبعیض هایی که علیه زنان وجود دارد تلاش می کند و به فرهنگ سازی در حوزه زنان کمک می کند. 3.مگر نه اینکه یک زن حقوقدان در پی حل مسائل زنان است و نقش مهمی در انعکاس بسیار خوبی از زن ایرانی در سطوح بین المللی ایفا می کند و این توان را دارد که با شخصیتی شکوهمند ظاهر شود و در محافل ملی و بین المللی هویت واقعی زن انقلابی مسلمان و فرهیخته را به نمایش می گذارد.» آیا تلاش برای تساوی حقوق زن و مرد که در بیان از آن تحت عنوان « برابری حقوق زن و مرد» یاد میکنید با مسائل اسلامی زاویه ندارد؟ آیا تلاش برای اختلاط نادرست زن و مرد در ورزشگاه ها ، زاویه ای با موازین حضور زن مسلمان از دیدگاه اسلامی ندارد؟ آیا از آرمان های انقلاب اسلامی این بود که زنان روسپی و فاحشه را مورد حمایت قرار دهیم و برایشان امکانات رشد فحشا را بیشتر و بیشتر کنیم؟ آیا قانون و شرع پاک کردن صورت مسئله زنان بدکاره را به روشهای حمایتی میپسندد؟ آیا فرهنگ سازی برای زنان آنهم با باورهای غربی و اروپایی زاویه ای با آرمان های انقلابی ندارد؟ آیا شخصیت شکوهمند در قاموس شما شخصیت مرعوب غرب تعریف می شود؟ کدام زن همطراز انقلاب اسلامی خواسته های اینچنینی دارد و پای مسائل مهم زنان را که باید در داخل کشور حل و فصل شود به مجامع بین المللی می کشاند و فقر را زنانه، فحشا را زنانه و اگر چیزی نگویی تمام مشکلات جامعه ایران را زنانه جلو می دهد و زن انقلابی و متشخص ایرانی را اینگونه معرفی می کند؟
در پایان گفت، بازی سیاسی خواندن مطالبات زنان نه تنها راهکار فرار از پاسخ گویی به سوالات منتقدان در این زمینه نیست بلکه مبین این حقیقت است که پاسخی قاطع و روشنی برای این سوالات وجود ندارد یا اراده ای برای پاسخ گویی وجود ندارد.
انتهای پیام / غ