شاعرانه های یک زیبایی
یادگار قرنها عفت، نجابت، بندگیست / سرفراز داستانها، چادر ایرنی است
شعر شاعران آیینه تمام نمای شرایط جامعه عصرشان از نظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. شاعران با سُرایش قالب های مختلف شعری به بیان احساسات، اعتراضات و خواسته های خود از سیاستمداران، دولتمردان و مردم زماانه می پردازند.
از دیرباز شاعران معقول و متعهد ایران زمین از نظم به عنوان دُری گرانبها برای ترویج عفاف و حجاب در سطح جامعه و تقبیح بی عفتی و بدحجابی و بی حجابی بهره ها برده اند.
در واقع شاعران متعهد و هوشمند پارسی زبان، اهمیت وافر این مقوله اخلاقی را دریافته اند. آنان سعی کرده اند ابعاد گوناگون عفاف و حجاب را در جنبه های مختلف شعر خود به دیگران و خود بنمایانند تا با یادآوری آن بتوانند سنگ بنای عفاف را به صورت نهادینه در میان گروههای مختلف جامعه بنیان نهند. در این میان «ابوالقاسم فردوسی» از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
برای مثال در شاهنامه، کمال زن در این است که عفاف و حجاب، شرم و حیا را با علم و آگاهی جمع کرده باشد.
بسی سال بانوی ایران بدم
بهرکار پشت دلیران بدم
نجستم همیشه به جز راستی
ز من دور بُد کژی و کاستی ( وصف شیرین در دربار خسرو پرویز از زبان خودش)
همانطور که گفته شد ، شعر شاعر بازتاب اوضاع اجتماعی اوست و در ادبیات چون سینما و موسیقی ما شاهد ابتذال نیز هستیم از این رو یکی از ابزارهای مهم در ترویج بی حجابی، استفاده از ادبیات منظوم است. در این زمینه شاعران نوگرا و متجدد، اشعار بسیاری در ستایش از کشف حجاب سرودند و کوشیدند با استفاده از این زمینه ادبی ، حجاب را تحقیر کنند و در میان مردم، سبک و آن را عامل انحطاط جامعه ایرانی نشان دهند. طبیعی است که دامنه نفوذ شعر و ادبیات، بسیار جدی بوده و این اشعار می توانست تأثیر عمیقی در میان توده مردم برجا بگذارد.
سرایش شعر در نفی حجاب ،از ایرج میرزا،عشقی و عارف شروع شد و پس از کشف حجاب رسمی رضا شاه، بسیاری از شاعران حرفه ای و غیر حرفه ای،برای خالی نبودن عریضه، قطعه ای در این باره سرودند. به همین مناسبت،در تمامی مجالسی که برای بزرگداشت هفدهم دی برگزار شد،شاعران برجسته و غیر مشهور نیز حاضر شدند و قصیده ها و غزل های خود را در ستایش از اقدام رضا خان همراه با تعابیر زننده از حجاب خواندند. مطبوعات آن زمان نیز به کار نشر اشعار شاعران پرداختند و حتی مجموعه هایی از اشعار این چنینی یکجا فراهم آمد و به چاپ رسید.
هم زمان با این جریان استعماری، جمع بسیاری از شاعران متدین و مردمی، به دفاع از هویت ملی مذهبی ایرانیان پرداختند و با سرودن اشعاری در وصف حجاب، به مقابله با این هجوم فراگیر برخاستند. این اشعار که متناسب با شرایط آن روزگار سروده شد، نهضت مردم را در ایستادگی مقابل تهاجم گسترده غرب زدگی و از خود بیگانگی یاری کرد. شاعران دین دار کوشیدند افزون بر استفاده از تعابیر ادبی، به شرعی بودن حکم حجاب و نیز فواید اجتماعی آن در شعر خود اشاره کنند.
نمونه ای از دفاع جانانه شاعران عصر حاضر از مقوله حجاب و عفاف که نشان می دهد چیز بی اصالت و وارداتی هر چند به زبان فاخر شعر سروده شود، تأثیرگذار نخواهد بود.
اگر رقیب،دل خود زغصه آب کند
محال آنکه توان رفع از حجاب کند
بگو به مدعی ، هرگز به ادعا نرسی
بسوز! عاقبت این غم تو را کباب کند
هزار مثل تو کردند این خیال،ولی
نشد میسر ایشان که فتح باب کنند
البته در تاریخ ادبیات ایران، هستند شاعرانی که به دلایل مختلف نسبت به زن و مسائل زنان بی اعتنا هستند و حکیم ناصرخسرو قبادیانی، بی اعتناترین شاعر ادبیات فارسی به زن شمرده می شود که دیوان او در نگاه اول، خالی از حضور زن تلقی می گردد؛ لکن در لایه های ذهن او و در میان اشعارش می توان به طور غیرمستقیم سایة نامرئی زن را پیدا کرد.
در ادامه نمونه ای از اشعار شاعران ایران زمین را در ستایش عفاف و حجاب زن می خوانیم:
فردوسی:
منیژه:
منیژه منم دخت افراسیاب برهنه ندیده، رُخم آفتاب
تهمینه در برابر رستم
کس از پرده بیرون ندیده مرا نه هرگز کس آوا شنیده مرا
شیرین در بارگاه شیرویه:
مرا از هنر موی بد در نهان که آن را ندیدی کس اندر جهان
نه کس موی من پیش از این دیده بود نه از مهتران نیز پوشیده بود
اوحدی
خوب، چون روی خود بیاراید از نماز و ورع چه کار آید؟
شهریار:
دارد متاع عفت از چار سو خریدار بازار خودفروشی این چار سو ندارد
صائب تبریزی
خوب کردی که رخ از آینه پنهان کردی هر پریشان نظری لایق دیدار تو نیست
وافی عراقی
آینه بی حجاب، به طبع گیرد غبار خوش بود آئینه را، پرده بر آن داشتن
منع تماشاچیان، گر نکند باغبان می نتواند به باغ، سرو روان داشتن
.. غنچه به باغ ایمن است، تا بود اندر حجاب آفت جان و دل است، چهره عیان داشتن
محمدرضا ترک
زیباترین! عروسک اهریمانان شدن شایسته مقام اهورایی تو نیست!
محبوبه کلبعلی
چادر شب را
به سر کشیده بود ماه!
بانوی زیبای آسمان
و بر مدار عفاف
می چرخید با نجابتی شاعرانه
چون دختران سرزمین من
که تندیس روشنی از نورند
در لفافه خورشید
اسماعیل دهقان
دخترا، می کنم از مغلطه کاران خبرت که مبادا ببرند از ره عفت به درت
تاخبردار شوی یا به قلم یا تبلیغ برده چادر ز تو، بنهند کلاهی به سرت
دکتر دلفی
.. زن چون عفیف گشت و سخندان و پارسا دیدار او هزار غم و درد را دواست
..باید صفای روح بیابی که کیمیاست زن، ای حُسنِ روی تو آیینه خداست
سعدی:
دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت تا چون خورشید نبینند به هر بام و درت
***
بارها گفته ام این، روی به هر کس منمای تا تأمل نکند دیده هر بی بصرت
***
ماه رخسار بپوشی تو بُت یغمایی تا دل خلقی از این شهر به یغما نرود
***
صعقه می خواهی حجابی در گذار فتنه، می جویی نقابی برفکن
محمدرضا آقاسی
خواهرم ای دختر ایران زمین
یک نظر عکس شهیدان را ببین
.. خواهرم اینقدر طنازی مکن
با اصول شرع لجبازی مکن
در امور خویش سرگردان نشو
تو عروس چشم نامردان نشو
طلوعی
چون نظر، واسطه علقه هر مرد و زن است کور باد آن که کُند رفع حجاب از ایران
در صدف، هیچ هنر نیست اگر شن باشد عفت آن است که در ظاهر و باطن باشد
گویی دلم هم با دل زهرا گره خورد خیاط هر کوکی که پای چادرم زد
شبیه پیله به دورم تنیدست شاید شوی، دلیل عروجی که محضرش زهراست
بوی زهرا و هاجر و مریم از پر چادرت سرازیر است
در این آشوب تهران چادرت عطر خدا دارد هزاران دلبر زیبا چنین عطری کجا دارد؟
شبیه زهرا شدنم اتفاقی نبود
بانوی نجیبی و دلم از تو بنا شد بانو شدنت باعث آقایی ما شد
رسم محبوبان
( محبوب همیشه در حجاب)
هاتف اصفهانی
تو درون پرده، خَلقی به تو مبتلا، ندانم به چه شیوه می بری دل، تو که رخ نمی نمایی
عطار نیشابوری
چندین حجاب و بنده به ره گرفته ای تا هیچ خلق پی نبرد راه کوی تو
چون مشک در حجاب شدی در میان جان تا ناقصان عشق نیابند بوی تو
خاقانی
چندان که مجاور حجابی داری صفات نهان کعبه
حافظ
گر من، آلوده دامنم چه عجب همه عالم گواه عصمت اوست
من که باشم در آن حرم که صبا پرده دار حریم حرمت اوست
محتشم کاشانی
گشته حجاب عارضت زلف و نسیم بی خبر آه کجاست تا کند برطرف این حجاب را
فخرالدین عراقی
کی برون آیی ز پرده آشکار؟ چند روی خوب را پنهان کنی؟
***
یاری است مرا، ورای پرده انوار رخش سِوای پرده
***
من ز عشق تو پرده بدریده تو نشسته درون پرده به ناز
هاشمی
چادر مشکی کشیدی مثل کعبه بر سرت بعد از این برگردنم بانو طوافت واجب است
مولوی
چه کارستان که داری اندر این دل چه بت ها می نگاری اندر این دل
حجاب عزت را بستی ز بیرون به غایت آشکاری اندر این دل
*چادرت شاعر دیوان غزل هاست
انتهای پیام/ ت