- منیره غلامی توکلی - یکی از علل مهم و تأثیرگذار در افزایش آمار طلاق در کشور ما بحث بدپوششی زنان جامعه است که در زیرگروه مبحث کلان بی بندوباری و ولنگاری فرهنگی قرار می گیرد. بدپوشش بودن زنان که بالتبع بدحجابی آنها را نیز به دنبال دارد زایده تفکری است که نه تنها از آنها بخاطر آسیب های روحی- روانی که بر جنس مخالف خود وارد می کند، سلب مسئولیت می کند بلکه به نوعی زنان را در جنگی سخت علیه سایر هم جنسان خود و کیان خانواده، تجهیز کرده است.
بیشتر بخوانید
لرزش چهارچوب خانواده در سیلاب بی بندوباری
تفکری که در توجیهی احمقانه در برابر مطالبه گری« چرایی بدپوششی و بدحجابی» با جملاتی نظیر « مردان چشمان شان را درویش کنند!» و « دلم می خواهد به تو چه؟» پاسخ گو است بار دیگر در برابر این سؤال قرار می گیرد که آیا به راستی، افراد در توجیه بی بندوباری خود می توانند بگویند: « به توجه»! یا «دلم می خواهد »؟. آیا افراد این حق را دارند که تحت عنوان آزادی، هنجارشکنی کنند و با نقض قانون پوشش، عفت عمومی را خدشه دار، سلامت روانی جامعه را تهدید و بنیان خانواده را متزلزل کنند؟
سیدهاشم میرلوحی در کتابی پیرامون همین موضوع می نویسد: « بشر، حیوان ناطق است، یعنی بخشی از وجودش را حیوانیت تشکیل می دهد و بخش دیگر که جنبه انسانی دارد با نشانه عقل وشعور مطرح می شود. در قسم دوم است که وجود اعتقادات دینی، دستورها و بایدها و نبایدهای دین، انسانیت او را به منصه ظهور می رساند و اجازه نمی دهد تا در بعد حیوانی بماند. به عبارت دیگر آنچه حُسن و قُبح آن را دین تأیید می کند، همان چیزی است که بخش انسانی انسان یعنی عقل نیز بر آن مُهر تأیید می زند و این همان چیزی است که حکومت های فاسد و ملعبه دست جهودان صهیونیست سعی می کنند آن را نابود کنند.»
وی در ادامه به بررسی روش های نابود کردن "دین" توسط دشمنان انسانیت می پردازد و می نویسند که دشمنان با« ایجاد شک و شبهه در اعتقادات و متزلزل کردن انسان در اعتقادات مذهبی، بایدها و نبایدهای انسانی را از او می گیرند و با تسلط بخش حیوانی او، حقیقتا او را به حیوان نزدیک می کنند تا بهتر بتوانند بر او تسلط یابند.»
یکی از مؤلفه های قدرت و پیشی گرفتن بخش حیوانی انسان، ولنگاری رفتاری اوست که نمود اولیه آن در انتخاب معاشران، طرز معاشرت و نوع پوشش و آرایش افراد برای حضور در جامعه دیده می شود که همگی از دایره هنجارها و عرف اجتماعی خارج هستند. بدون شک چنین جامعه ای بیمار است! جامعه بیمار را افرادی بیمار در خانواده هایی از هم گسیخته یا متزلزل تشکیل می دهد که پیونده های عاطفی در آنها کم رنگ شده و رواج بی بندوباری میل جوانان شان را به تشکیل زندگی مشترک کم کرده است!
آمریکا با رکود 45 درصدی تولد نوزادان نامشروع در سال، 5/1 میلیون سقط جنین در سال، ابتلای یک سوم مردم به بیماری های مقاربتی، نمونه ای قابل توجه در تسلط بُعد حیوانی و نبود اقبال و توجه به ابعاد انسانی بشر است.
در کشور ما نیز متأسفانه آمار طلاق سرسام آور بالا رفته است! وکلای دعاوی و روانشناسان؛ طبق گفته اکثریت غالب زوج های خواستار طلاق، « عدم رضایت جنسی » را عمده ترین دلیل برای جدایی می دانند! و این در حالی است که با نگاهی به ظاهر زن امروزی این سؤال پیش می آید که چگونه همسرش با داشتن چنین زن خوش هیکل، خوش صورت و طنازی باز هم « رضایت جنسی» ندارد؟!.
میتراخسروبیک کارشناس مسائل اجتماعی با بیان اینکه برخلاف تصور عامه که در معرض دید بودن جاذبه های جنسی زن باعث عادی سازی برای مردان می شود، گفت: این مسئله در دراز مدت، فقط « سطح تحریک پذیری » مردان را بالا می برد به نوعی که «آستانه رضایتمندی جنسی» او آنچنان بالا می رود که دیگر با دیدن بخشی از زیبایی های همسرش تحریک نمی شود و در این صورت مرد به همسر خود قانع نشده یا خواهان اشکال دیگر روابط جسنی می شود. روابط جنسی که می تواند خارج از محدوده شرعی ، عقلی و انسانی باشد.»
وی در ادامه، تنوع طلب شدن مردان، همجنس گرایی و ازدواج با حیوانات.. را از نتایج بالا رفتن سطح تحریک پذیری مردان بر می شمارد و می گوید: « این فکری غلط است که زنان با کم کردن زحمت حجاب، زندگی راحت تر و شادتری را برای خود رقم می زنند، چرا که در مسیر بی حجابی و بی بندوباری زحمت و رنج آنها برای حفظ امنیت، آرامش و نگهداشتن زندگی زناشویی شان بسیار بیشتر شده و باید هزینه های مادی و معنوی بیشتری برای رسیدن به آرامش بپردازند.»
حال اگر آزادی – بی بندوباری-زن در پوشش می توانست باعث آرامش او و به مرور زمان باعث کاهش غریزه جنسی مردان شود در جوامعی مانند آمریکا و کشورهای اروپایی همین غریزه جنسی طغیان نکرده و به شکل بحران اجتماعی و انسانی در نیامده بود.
1. افزایش روابط نامشروع، 2. از بین رفتن بنیان خانواده، 3. استفاده از زنان در تبلیغات و تجارت، 4. بالا بودن آمار تعرض و خشونت، 5.کاهش سن باروری، 6. افزایش فرزندان نامشروع و مادران تنها از مهم ترین بحران هایی است که جوامع غربی با آن دست و پنجه نرم می کنند.
گفتن این واقعیت بسیار تلخ و شرم آور است اما با نگاهی به بحران های موجود در کشورهای غربی( 6 مورد گفته شده در بالا) به راحتی می توان فهمید با شدت گرفتن نفوذ فرهنگ منحط غربی از طریق شبکه های ماهواره ای و محصولات اینترنتی با هدف حیازدایی از زنان و نابود کردن بنیان خانواده، برخی از آن بحران ها در جامعه ما نیز قابل لمس می باشد.
افزایش طلاق، از هم پاشیدگی خانواده به خاطر خیانت یکی از زوجین و استفاده از زنان برای تبلیغ و تجارت، از مهم ترین بحران های حوزه زنان و خانواده در جامعه امروز ما است.
انتهای پیام/*