سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست


یک شنبه ساعتی بعد از اذان صبح به قصد  رفتن به سر مزار عمویم که به دست تقدیر در امامزاده اسماعیل(ع) قائم شهر دفن است، بار سفر به سمت شمال ایران را بستیم که با بسته بودن جاده هَراز از جاده فیروزکوه به سمت قائم شهر رفتیم که قسمت شد چند ساعتی در پارک جنگلی جوارم استراحت کنیم و جای شما خالی این جنگل مرطوب که در فاصله شش کیلومتری شمال غرب شهر زیرآب و 11 کیلومتری فیروزکوه قرار داشت خیلی زیبا بود .

نکته ای که توجه من را حسابی به خود جلب کرد این بود که قریب به اتفاق درختان این جنگل با لباس سبز خزه ای، سبزتر و با طراوت تر استوار و بهاری به تماشای آسمان سر بلند کرده بودند.


چند تا عکس هم گرفتم شما هم ببینید، بگم که برخی از  عکس ها هنگام حرکت ماشین گرفته شده اند. 

 

قلمدون جنگل جوارم

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 94/3/13 توسط منیره غلامی توکلی

امروز زیاد به شهید فرهانیان فکر کردم

شهید فرهانیان درست زمانی به شهادت رسید که برای وفای به عهدش سر مزار جوان شهیدی رفته بود!

بعد هم با اصابت ترکش موشک در راه مزار آن شهید که به مادرش قول داده بود هر سال، به جای او سر مزار پسرش برود، به شهادت رسید.

ساعت اداری رو به اتمام بود که بچه های اصفهان خبری ارسال کردند

در خبر نوشته شده بود:

«جمعی از بانوان پاسدار و بسیجی ناحیه امام صادق(ع) اصفهان، در سالروز شهادت شهیدان طیبه واعظی و همسرش ابراهیم جعفریان به دیدار خانواده این عزیزان رفتند»

عجب دلی دارند این خانواده!

در اضلاع یک چهارگوش در پهنه قطعه 39 بهشت زهرا(س) سه فرزند خود را دفن کرده اند

فاطمه، مرتضی، طیبه و ابراهیم

سالگرد شهید طیبه واعظی

مادر شهید جعفریان در این دیدار گفته بود:

«هر سال سالگرد شهیدانم  به مزار فرزندانم می رفتم، اما ناراحتم که امسال در سالگرد شهادتشان به علت کهولت سن نتوانستم بروم »

........

چقدر دلم می خواست آن مادر را می دیدم

بوسه بارانش می کردم

اشک زلال چشمانش را با دستان خود می چیدم

در آغوشش می گرفتم، تا طراوت وجودش را از آن خود کنم 

بعد می گفتم:

مادر اگر قابل بدانی به جای تو؛ ما سالروز شهادت فرزندانت

نائب الزیاره بودیم اگر چه بچه ها همیشه مادر می خواهند

حتی در دل خاک

اگر چه بچه ها برای رویا دیدن، دست نوازش مادر می خواهند

حتی در خواب ابدی


انتهای پیام/ ت

این داستان ما شاید در حاضر هیچ ربطی به شهید فرهانیان نداشت اما الان هم جنگ نرم است و ما هم سربازان جنگ نرم و شاید ما هم سربازانی باشیم که در نبود خانواده شهدا باید پاسدار عشق و حریم و مکتب آنها باشیم.



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 94/3/5 توسط منیره غلامی توکلی

 

دیروز عصر برای پوشش خبری  مراسم بزرگداشت شهدای مظلوم یمن و سالروز شهاد طیبه واعظی رفته  رفته بودم فرهنگسرای خاوران، مراسم خوب و گسترده ای بود و جمع بسیار زیادی از بانوان و مردان و کودکان و نوجوانان شرکت کرده بودند.

در این مراسم که از بعد جمعیت می توان گفت  که باشکوه بود، دو اتفاق بسیار عجیب افتاد که بسیار جای تأمل داشت.

مراسم یادبود شهدای یمن، فرهنگسرای خاوران

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاریخ سه شنبه 94/3/5 توسط منیره غلامی توکلی

قلمدون:                                                                       

  حماسه سازان سوم خرداد سال 56 را فراموش نکنیم

شهید طیبه واعظی

امروز سوم خرداد بود.  سی و سومین سالروز آزادسازی خرمشهر، شهری که به واسطه استقامت و شجاعت مردمش به واسطه ایثار و از خودگذشتگی مردم ایران زمین، بعد از گذشت یک سال و نیم چون عزیزی دلنشین،  باوقار و استوار  از دست متجاوزان به پیکره مام وطن بازگشت.

خرمشهر خونین شهر لقب چرا که بریده شدن میله های اسارتش به خون کسانی رقم خود که عاشقانه از او دفاع کردند.

اما امسال سوم خرداد ماه برایم جلوه ای دیگر داشت. امسال تازه متوجه شدم که در سوم خرداد ماه 56 یک حماسه دیگری نیز رقم خورده بود. حماسه ای که در استقامت و سرخ رنگ بودن، در عاشقانه و بی پروا بودن، چون استقامت خرمشهر بود.

استقامت بانویی عفیفه و محجبه در برابر ظلم و شکنجه ساواک، ایثار مادری جوان برای به ثمرنشستن نهال انقلاب اسلامی، عاشقانه ای که زوجی انقلابی سر دادند و با خون خود آن را امضاء کردند.

امروز سالروز شهادت طیبه واعظی دهنوی، شهید شاخص سال جامعه زنان کشور است. شهیدی که به قول دوستی در جوانی پروانه شد و برای پروانه شدن، پیله های دنیوی را پاره کرد و با بصیرت راه خورشید را در پیش گرفت.

پروانه شدن ، همان بزرگ شدن است و طیبه چه زیبا از 7 سالگی بزرگ شد و دغذغه انقلاب داشت و از 14 سالگی خیلی خیلی بزرگ شد و در قامت یک مبارز لباس جهاد بر تن کرد.

دختری که در 14 سالگی رسما وارد مبارزات علیه رژیم سرسپرده شاهنشاهی شد و در 20 سالگی به شهادت رسید.

بانویی که در 14 سالگی ازدواج کرد و با شناخت از منش حسینی همسرش، فاظمی وار از ولایت ( امام خمینی) دفاع کرد .

بانویی که  19 سالگی مادر شد و چهار ماه بعد رخ در نقاب خاک کشید و از آسمان ها نظاره گر فرزندش شد.

بانویی که عفیفه بود و مرگ را بر کشیده شدن چادر از سرش برمی گزید و شاید فقط به خاطر همین مسئله به دژخیم تحکمی التماس آلود داشت.

بانویی که واقعا عاشقانه انتخاب کرد، عاشقانه زندگی کرد و عاشقانه زندگی را با همسرش به پایان رسانید و در یک روز به دست دژخیمان ساواک به شهادت رسیدند.

شهید واعظی

امروز سالروز شهادت طیبه واعظی دهنوی، است و من توفیق داشتم تا با سایر همکارانم بر سر مزارش رفته و توفیق زیارت مزار سایر همرزمانش ابراهیم جعفریان ( همسرش)، مرتضی واعظی دهنوی (برادرش)، فاطمه جعفریان ( زن برادرش) را نیز پیدا کنیم.

اینم تصاویر این روز پر شکوه، روزی که  در قطعه 39، ردیف 46 میهمان چهارشهید از یک خانواده شدیم، خانواده واعظی که شش شهید را تقدیم انقلاب اسلامی کرده است، دو شهید این خانواده ( دو جنین پسر) هنوز پا به این جهان خاکی نگذاشته بودند که در روز تحویل گرفتن پیکر طیبه نصیری ملعون با لگدی که بر شکم مادر شهید واعظی باعص سقط شدن آنها شده  و آن دو نیز توسط یزیدیان زمان به محسن بن الحسین (ع) پیوستند.

روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

 

مزار شهید واعظی

 

مزار شهید واعظی

 

مزار شهید فاطمه جعفریان

 

مزار شهیدان ابراهیم جعفریان و مرتضی واعظی

 

مزار شهید واعظی

 

مزار شهید واعظی

 

مزار شهید طیبه واعظی ، قطعه 39 ردیف 46 شماره 46

 

مزار شهید مرتضی واعظی دهنوی

 

مزار شهید فاطمه جعفریان

 

مزار شهید طیبه واعظی ، قطعه 39 ردیف 46 شماره 46

شادی روح شهدا از صدر اسلام تا کنون صلوات



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 94/3/3 توسط منیره غلامی توکلی


واعظی دهنوی

امسال هم شهید " طیبه واعظی دهنوی" از استان اصفهان به عنوان شهید شاخص بسیج جامعه زنان کشور به بانوان کشور نه بلکه به جهان اسلام معرفی شد .

شهید طیبه واعظی و همرش ابراهیم جعفریان، از مبارزان انقلابی هستند که ساواک عزم خود را جزم کرده است تا آنها شناسایی و محل اختفایشان را پیدا کرده و حسابی دغ و دلی خودش را از مبارزات حساب شده آنها بگیرد.

طیبه 24 تیرماه 1336 در روستای دهنو از توابع استان اصفهان به دنیا آمده است. پدر او از روحانیی است و به همین خاطر در شهر مذهب قم زندگی می کنند. پدر از روحانیان معتمد محل است بنابر تعریف مادر شهید در آن سال ها « وضع مالی ما خوب نبود. البته همه روحانیون زیرفشار بودند. پدر طیبه هم که روحانی مبارزی بود، نماز و روزه استیجاری می پذیرفت. طیبه هم برای کمک به خانواده قالی می بافت.

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاریخ شنبه 94/3/2 توسط منیره غلامی توکلی
<      1   2   3      
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک