سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست

منیره غلامی توکلی

چند روزی است که تصاویر و عکس نوشته ها و اخبار مربوط به گورخواب ها در  رسانه ها و شبکه های اجتماعی بازتاب زیادی پیدا کرده است و حتی خبرنگاران رسانه های شهرستان های مختلف کشور را بر آن داشته تا با به وسیله قلم و  با به تصویر کشیدن وضعیت نابسامان کارتون خواب ها و گورخواب های سایر شهرستان ها آن را از یک موضوع پایتختی به موضوع ملی و از پدیده اجتماعی به پدیده ای سیاسی بسط دهند.

به طور قعطی می توان گفت کارتون خوابی یکی از ده ها معضل و مشکلی است که در جوامع بشری دیده می شود و این پدیده مختص به کشور ما و یا حتی کشورهای در حال توسعه نیست چرا که شاهد کارتون خوابی کودکان، زنان، سالمندان و حتی افراد تحصیل کرده و تُجار ورشکسته در کشورهای اروپایی و آمریکایی هستیم!

 

 اگرچه بین المللی بودن این پدیده نمی تواند وجود آن را در کشور اسلامی ما با منابع طبیعی و ثروت ملی زیاد و فعالیت صدها مرکز خیریه و در رأس آن کمیته امداد امام خمینی(ره) توجیه کند اما به نظر می رسد از بُعد حفظ چهره بین المللی نظام جمهوری اسلامی، باید در چگونگی انعکاس این دست مسائل و مطالبه گری از مسئولان، بیش از پیش دقت نظر داشت.

 باید توجه داشت که برخی از چهره ها، جریان ها و خبرگزاری های خارجی به ظاهر دایه مهربان تر از مادرند و دل به حال محرومان می سوزانند! اما در واقع ماهیگرانی هستند که با گل آلود شدن آب به دنبال صیدی بزرگ اند، صیدی که بتوانند با آن هر چه بیشتر چهره نظام اسلامی را زیرسؤال ببرند!

اگر اکنون هموطنان فقیر ما به هر دلیلی – بزرگترین آن غفلت مسئولان است- برای حفظ خود از سرما و داشتن جان پناهی برای خوابیدن به گورها پناه برده اند این افراد در ماه ها و فصل های گذشته در کوچه ها و خیابان های شهرمان در کنار پارک ها و معابر با همان سر و وضع فقیرانه روی کارتون خوابیده بودند در حالی که نیمکت پارک، فرش شان و سقف آسمان لحاف روی شان بود!


در آن روزها هنرمندانی که اکنون نامه می نویسند و دل می سوزانند، برخی از افراد که در شبکه های مجازی این وقایع را به نظام وصل می کنند، کجا بودند؟

افرادی که اکنون با کارتون خوابان و کودکان کار سلفی می گیرند با ایکون هاو استیکرهای غمگین! میزان ناراحتی خود را نشان می دهند، اکثراً همان افرادی نیستند که با زیرسؤال بردن حج و هزینه کردن برای این سفر، چراغی را که به خانه روا بود برای مسجد حرام می دانستند!  آیا این افراد به این فکر نیفتادند که به قولی یک وعده هزینه "جوج شمال" خود یا هزینه یک سفر به دوبی و مالزی و رقصیدن در هواپیما را برای کمک به هموطنان شان اختصاص دهند.

آیا گرفتن عکس ، تهیه گزارش ، نوشتن و دل سوزاندن برای این افراد می تواند جای دستی را بگیرد که از زمین بلندشان کند و بر اریکه تشخص انسانی بنشاندشان؟!

برخی از بنگاه های خبری که به جای تهیه خبر، دست به جریان سازی در این مقوله زده اند، دست شان درد نکند که اینچنین در تب و تاب حمایت از هموطنان فقیر خود می سوزند و می نالند اما آیا به همان اندازه هم در زمینه فعالیت های خیرخواهانه ملت ایران مانور داده اند طوی که جریانی وسیع راه بیفتد و دست مریزادی به ملت ایران بگوید؟ از  گرم خانه های شهرداری، طرح محسنین، از طرح ایتام، از طرح های بزرگ بسیج سازندگی در قالب " اردوهای جهادی" از طرح و فعالیت های آبشار عاطفه ها، خیریه محک، خیریه وفاق سبز علوی و... خیریه هایی که شعب زیادی در سرتاسر کشور ایران اسلامی دارند.

بله ملت ایران سرافراز است از همنوع دوستی نه فقط هموطن دوستی، چه بسا ایران اسلامی همیشه از نخستین کشورهایی بوده است که داوطلبان به کمک فقرا و آسیب دیدگان سایر کشورها رفته است اما توقع می رود که این ملت در ابعاد کمک ها و دلسوزی های ملی، مقطعی کار نکرده و با تمام شدن فصل سرما و یا انجام شدن انتخابات دیگر یادی از فقرا و کارتون خواب ها و گورخواب ها ننماید...

از طرفی ما منکر این نیستیم که دولت ها نیز باید به وظایف خود در این زمینه بیش از ملت عمل کنند. اینکه دولت نباید مخارج وظایف خود را  بر گردن ملت آن هم ملتی که خود دست به گریبان تحریم های سخت است بیندازد امری قطعی و درست است این موضوع باید تذکر داده می شد که از سوی ملت به دولت تذکر داده شد و حال باید دید که دولتمردانی که در آن ها سوابق حقوق هایی ناعادلانه و نجومی یا اختلاس هایی بی شرمانه وجود دارد، چگونه پاسخ گویی این مطالبه گری خواهند بود و آیا برای فقرای این مملکت بر سر سفره انقلاب اسلامی سهمی در نظر گرفته می شود یا نه ؟

در نهایت نگارنده براین معتقد است نباید در یک برهه از زمان، یک موضوع و پدیده اجتماعی را به حق یا ناحق به مسائل سیاسی پیوند زده و از رنج کشیدگان به عنوان اهرم هایی برای نشان دادن عدم کفایت دولت در رسیدگی به محرومان استفاده کنیم چرا که این نوع دلسوزی ها و سیاست کاری ها قطعا مشکل آفرین خواهد شد چرا که فرداهایی نه چندان دور باید جواب آژانس ها و نهادهای مثلا حقوق بشری را بدهیم.

انتهای پیام/ غ



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 95/10/13 توسط منیره غلامی توکلی

قلمدون :

کودکان نخستین قربانیان صهیونیسم بین الملل/ قتل عام کودکان میانمار، فلسطین و سوریه هولوکاستی علیه اسلام

در هر جنگی، زنان و کودکان و سالمندان بیشترین آسیب ها را متحمل می شوند. این جنگ خواه توسط عوامل داخلی صورت گرفته باشد و خواه با تجاوز کشوری خارجی قربانیانی را برجای خواهد نهاد که یا جان خود را در آتش جنگ افروزی از دست داده اند یا خانه و کاشانه شان را.

مردم فلسطین دَه ها سال است که در کشور خود تحت غیرانسانی ترین رفتارها و کشتارها قرار دارند، به قولی مردم فلسطین را می توان نمونه بارز " نسل کشی" توسط یهودیان صهیونیست دانست، صهیونی که خود را نژاد برتر و افضل بر تمام جهان می داند در حالی که حتی یک وجب خاکی برای تشکیل حکومت و دولتی قانونی نداشته و نخواهد داشت.

این دولت جعلی با ملتی که از سرتاسر دنیا فراخوان شده اند! در بازی های سیاسی قدرت های اروپایی و آمریکایی دست به دست می چرخد و باقی خود را مرهون لطف آنها می بیند! دولت صهیونیستی و حامیان آن زندگی " انگلی" دارند که بقای میهمان و میزبان به یکدیگر وابسته است. این همان نکته ای که جامعه غرب را بر آن می دارد تا برای حفظ بقای خود و دور شدن از انگلی به اسم " صهیونیسم" فلسطینیان را قربانی خود کرده و در چشمان شان را در برابر این همه ظلم ببندند.

چیزی که بیش از همه درد این فاجعه را بیشتر می کند، سکوت و بی تفاوتی شاید هم همراهی برخی از کشورهای مسلمان با این جنایتکار کودک کش است، سکوتی گاهی خط فراموشی را تا سر حد کشورهای حامی مظلومان هم می برد و در کنوانسیون ها و نهادهای مختلف حمایتی فراموش شان می کند.

چه کسی از وضعیت زنان کودکان فلسطین، عراق و سوریه و میانمار برای نهاد زنان سازمان ملل تا حال گزارش فرستاده یا اگر این اقدام را انجام داده، دلسوزانه پیگیر مسائل آنان بوده است؟

آیا نهاد زنان سازمان ملل متحد در آسیا و اقیانوسیه از خود نماینده ای ندارد که تا کنون نه تنها شاهد کاری درخور آنان برای رهایی شان از این همه ظلم نبوده ایم. ایا کسی صدای مادران و دختران و کودکان میانماری را می شنود و بعد به خانم رئیس جمهور این کشور وحشی! جایزه صلح نوبل می دهد؟!

رژیم غاصب و حیوان صفت صهیونیستی سال هاست که شهرهای فلسطین در نوار غزه را مورد گلوله باران قرار داده است و به بمباران منازل مسکونی پرداخه است. کودکان مظلوم و بی پناه فلسطینی از قربانیان اصلی حوادث هستند. بر اساس آمار و ارقام سازمان جهانی یونیسف سالیانه حدود 700 کودک توسط اسرائیلی ها دستگیر شده و از امکانات بهداشتی و رفاهی محروم می شوند و همچنین از گرسنگی، حبس و شکنجه که از عوامل غیرانسانی بشمار می روند رنج می برند. این کودکان حتی نمی توانند به مدرسه بروند و ادامه تحصیل بدهند. به عبارتی بچه های فلسطینی از روزی که رژیم اشغالگر وطن آنان را تحت محاصره قرار داده یک روز خوش ندیده اند. چرا که سیاست قدرت های مداخله گر در فلسطین ایجاد جو ناامنی است به قول رهبر معظم انقلاب« آنها چه بخواهند و چه نخواهند وجودشان و حضورشان موجب ناامنی است.» نقش آفرینی کودکان در عرصه استقلال کشورشان قابل ستایش و تقدیر است، بچه های فلسطینی با دستان خالی از سلاح فقط متوسل به پرتاب سنگمی شوند و قابل تأسف اینکه رژیم ددمنش صهیونیستی از این کوکان معصوم هم ترس و واهمه دارد و این ترس تا سرحد پستی است، چنانچه صهیونیزم برای حفظ موجودیت خود، کودکان را شبانه در حالی که چشم و دست های آنها را می بندند روانه زندان های تاریک می کنند. طبق گزارش ها، در اغلب شکنجه ها از ناحیه سر ضربات محکمی که به کودکان مظلوم وارد می کنند، موجب می شود که کودکان به حالت کما می روند و در صورت زنده ماندن مبتلا به بیماری روحی و روانی می شوند.

رژیم صهیونیستی از کودکان فلسطینی به عنوان سپر انسانی استفاده کرده و در بسیاری دیگر از مواقع وسیله ای برای معامله با برخی گروه های فلسطینی و سیاستمداران قرار می دهد.

کما کان اینکه امروزه داعش این کار را با فرزندان مظلوم کشورهای عراق و سوریه می کند بنابرگفته یکی از فرماندهان آمریکایی در عراق « نیروهای داعش با گذاشتن کودکان روی دوش خود از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده می کنند.» همچنین "حسن الساری" یکی از رهبران بسیج مردمی و مسئول گروهان‌های الجهاد اظهار داشته : « تاکتیک کنونی تروریست‌های داعش استفاده از غیرنظامیان در برخی شهرها به عنوان سپر انسانی است.»

این که داعش مشتی نمونه از خوار گروه های تروریستی است که توسط اسرائیل و آمریکا تعلیم دیده و جیب هایشان توسط عربستان سعودی و همپیمانانش پُر پول می شود، جای تعجب ندارد چرا که پدر مالی این تروریست ها در یمن برای شان دانشگاه ضدبشری را تدارک دیده است و مادرشان در فلسطین اشغالی سال هاست که افعی چند سری شده است.

رژیم نفور صهیونیستی بی هیچ ترس و واهمه ای جنایات خود را انجام می دهد، زیرا از حمایت های ایادی استکبار برخوردار است و خود حامی بچه تروریست هایی است که پرورش داده است.

این همه گستاخی و بی پروایی، این همه جسارت بین المللی برای به خون کشیدن خیابان ها و معابر کشورهای مسلمان یا مسلمانان در سایر کشورها به خاطر بی توجهی مدافعان حقوق بشر است. اسرائیل وسایر کشورهای تروریسم پرور واقفند که قدرت های غربی بهترین حامی و سهامدار در این جنایات هستند! آنها با کشار و نسل کشی مسلمانان در اقصی نقاط جهان به دنبال ایجاد هولوکاستی واقعی علیه اسلام هستند. 

صیونیست بین الملل با کودکان برخلاف قوانین کنوانسیون های بین المللی رفتار می کند،به طوری که کودکان کمتر از 12 سال را به جرم پرتاب سنگ، شرکت در راهپیمایی، مسلمان بودن و نپیوستن به گروه های معارض مورد بازجویی خشن قرار می دهند آنها را مورد ضرب و شتم، سیلی، لگد و حتی پرتاب اشیاء سنگین به سرشان قرار می دهند در صورتی که در مهد تروریسم یعنی اسرائیل مجرمان زیر 14 سال کودک نامیده شده و حتی زندانی نمی شوند! ولی اشعالگران صهیونیستی با تصویب لایحه ای علیه کودکان فلسطینی در کمیته وزارتی اسرائیل در صدد هستند که اجازه صدور حکم حبس برای کودکان 13 سال به بالا را که محکوم به ارتکاب جرایم قتل یا اقدام به قتل شده باشد، می دهد.

کما کان اینکه در آغاز سال نوی میلادی، ظامیان رژیم صهیونیستی صبح جمعه گذشته- 10 دی - یک دختر جوان فلسطینی را در ایست بازرسی قلندیا در شمال قدس اشغالی به‌بهانه تلاش برای حمله به آنها با سلاح سرد هدف تیراندازی قرار داده او را مجروح کردند.به گزارش مرکز اطلاع رسانی فلسطین، نظامیان صهیونیست این دختر جوان فلسطینی را به‌ضرب گلوله زخمی کرده سپس به اسارت گرفتند.  صهیونیست‌ها به‌دروغ مدعی شده‌اند که به این دختر جوان دستور ایست داده‌‌اند اما او توجهی نکرده و در نهایت به‌سمت او تیراندازی کرده‌اند.

سؤال اینجاست که کودک فلسطینی چگونه می تواند با سنگ که پیشرفته ترین اسلحه اش می باشد! یک نظامی سر تا پا مسلح صهیونیستی را به قتل رساند!؟

نوع دیگری از خشونت علیه کودکان که توسط تروریست های تکامل یافته داعشی انجام می شود، اجبار کودکان برای انجام عملیات های انتحاری است، بر اساس گزارش پرس توی فارسی « داعش پسربچه ها را با کمربند انفجاری به خطوط مقدم اعزام می کند، بنابر این گزارش که آبان ماه بر روی خروجی این خبرگزاری قرار گرفت: « هم‌زمان با ادام? پیشروی‌های ارتش عراق و نیروهای سوری در موصل و رقه، گروه تروریستی داعش در هفت? گذشته ده‌ها نفر از جاسوسان و کسانی را که از میدان جنگ گریخته‌اند، اعدام و پسربچه‌ها را با کمربندهای انفجاری به خطوط مقدم درگیری‌ها اعزام کرده است.»

حال باید دید که کنوانسیون حقوق کودک، در این قضایا چرا سکوت اختیار کرده است! آیا چشم لوچ او نمی بینید یا نمی خواهد که ببیند و چگونه است که با وجود چنین سازمان و نهاد عریض و طویلی قاتل هزاران کودک یمنی، تحریم کننده این کودکان از قوت لایموت و آواره کننده زنان و دختران یمنی در رأس شواری حقوق بشر سازمان ملل متحد قرار می گیرد.

براساس آمارهای سرویس زندان های اسرائیل تا سال 2016، تعداد 438 کودک فلسطینی بازداشت و در زندان هستند البته همانطور که می دانیم این آمارها کمتر از تعداد واقعی است بر اساس کنوانسیون ژنو، به افراد کمتر از 17 سال سن، کودک اطلاق می شود و قوانین مربوط به کودکان با بزرگسالان متفاوت است و نباید کودکان را محبوس و مورد بازداشت و شکنجه قرار داد ولی مورد بچه های  فلسطینی، عراقی ، یمنی، سوری و میانماری فرق می کند! و شرایط آنها با کودکان غیرمسلمان بسیار متفاوت است.

بنابر آمار رسمی وزارت بهداشت کشور یمن، 27 هزار یمنی در تجاوز عربستان به خاک این کشور کشته و مجروح شده اند و بنابر گزارش یونیسف که مهرماه امسال ارائه شد، 1163 کودک یمنی در تجاوزات عربستان کشته و زخمی شده اند که بر این تعداد باید 1730 تن دیگر را نیز که از مارس 2015 تا سپتامبر 2016 کشته و مجروح شده اند، اضافه کرد.

 هدف رژیم صهیونیستی و حامیان تروریست و گروه های تروریستی زاییده از این تفکر، کشتار غیرنظامیان است! کشتار کسانی که نیروهای انسانی و مدافعان سرزمین هایشان محسوب می شوند. در جنگ 22 روزه علیه غزه 400 کودک در جنگ 10 روزه 500 کودک به شهادت رسیدند که حتی در بین آنها کودکی یک روزه هم وجود داشت همین تجربیات تروریستی که در سکوت حامیان حقوق بشر به ویژه حقوق کودکان صورت گرفت، داعش و همپیمانانش را بر آن داشت تا موشک 600 کیلویی را به بیمارستان الضبیط  در حلب و بیمارستان اعزاز بزنند!   

حال باید از خود پرسید چقدر باید شاهد باشیم که به مسلمانانی که در سرزمین ها و کشورهای مختلف اسلامی و غیراسلامی زندگی می کنند تعرض شده و جان و مال و ناموس شان را به غارت می برند و جهان اسلام این خبرها را منتشر کرده و صحنه های دلخراش آن را مخابره می کند و عکس العملی در خور از خود نشان نمی دهد؟! چقدر باید شاهد باشیم که در شهرهای یمن، فلسطین، بحرین، میانمار، سوریه،عراق، افغانستان و ... خانه های مسلمانان را می سوزانند و اموالشان را به یغما می برند و زنان و کودکان معصوم و بی پناه را قطعه قطعه می کنند و به قتل می رسانند و ما تنها به اظهار تأسفی بسنده می کنیم!؟

این واقعیت است که جهان اسلام و مسلمانان به عبادات و فرایض دینی می پردازند امابلوغ اجتماعی آنطور که در شأن یک مسلمان و در حد ظهور و تشکیل حکومت جهانی مهدوی است نرسیده اس اما برعکس در جبهه مقابل ما که دشمنان حقیقت و مهدویت قرار دارند، در کفر و باطل خود به وفاق و همدلی رسیده اند، به قول شاعر

                                                                                                                                  آبادی میخانه ز ویرانی ماست   جمعیت کفر از پریشانی ماست
انهای پیام/ت



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 95/10/12 توسط منیره غلامی توکلی

منیره غلامی توکلی 

 

آندُلُسیزم، شیوه مبارزاتی غرب علیه ملل مسلمان/ جنگ علیه خانواده خط مقدم جبهه دشمن

 با پیروزی انقلاب اسلامی عملا هویت نوین فرهنگی و دینی وارد معادلات بین المللی شد. چند سالی بعد از وقوع انقلاب اسلامی یعنی از سال 1990 به این سو اندیشمندان کشورهای غربی سه محور دیانت مبتنی بر اندیشه های انسان محور، توسعه پایدار مبتنی بر جهانی سازی با تبدیل موضوعات ساده به موضوعات جهانی و  ارتباطات مبتنی بر رسانه های فراگیر  را برای سلطه فرهنگی و مبارزه با تمدن‌های بزرگ، برگزیدند.

رسانه های غربی بر اساس این تفکر نهادینه شده که «تمدن اسلامی، بزرگ ترین تهدید برای تمدن غرب است»  به مبارزه با اسلام و اِلِمان های اسلامی پرداختند. آنها به خوبی دریافته بودند که سبک زندگی اسلامی با آموزه های غربی سازگاری ندارد و افکار عجین شده با دین، در مسیر مشخص شده فرهنگ غربی قدم برنمی دارد.

 
در این میان یکی از اصلی ترین راهکارهای غرب، برای رسیدن به اهدافش، فاسد کردن جامعه مسلمانان است، روشی که در ذهن آنها نقطه روشنی چون پیروزی در «نبرد آندلس » را دارد.

بیش از دو دهه است که جامعه ایران اسلامی، دچار  تهاجم آندولیسمی شده است که در خواب زدگی مسئولان و متولیات فرهنگی و حتی نهادخانواده رو به گسترش است. البته در این عرصه هستند کسانی که دغدغه مندان اصلی این قضیه اند و به هر زبان و شیوه ای آن را گوشزد می کنند، کسانی که در زمانه صدور بخش نامه برای انجام نگرفتن فریضه امر به معروف و نهی از منکر! می توان آنها را " دلواپسان فرهنگی" نامید. 
 
بهار و تابستان می روند، اما رد پای سیاه بدحجابی و بهتر است بگوییم " تن نمایی" بر دامان پاییز و زمستان می نشیند! چهار فصل حجاب و عفاف رنگ خزان به خود گرفته است و با این اوصاف برایش بهاری نمی توان در نظر گرفت.
 
اگر دو دهه پیش از سوی غرب و ماهواره ها به عنوان " بازوهای تبلیغاتی قوی" فرهنگ مبتذلشان؛ اعلام جنگ با فرهنگ و سنت های بومی و اسلامی ایران شد، اکنون این جنگ فرسایشی به جای رسیده است که نیروهای خودی خواه یا ناخواه در میدان دشمن به نفع آنها می تازند و دشمن را برای زدن تیر خلاص بر پیکره مجروح فرهنگ جامعه همراهی می کنند!.
 
با اینکه مصادیق آلودگی فرهنگی به مراتب عیان تر و حتی تأثیرگذار تر از آلودگی زیست محیطی است - قطعا می توان گفت که درمان فرهنگ در بُعد زیست محیطی نیز دچار غفلت زدی گی شده - اما دلسوزی واقعی برای این مقوله مهم اما مظلوم واقع شده پیدا نمی شود، در حالی که همه فرهنگ فرهنگ می کنند اما دهانی شیرین نمی شود! 
 
یک دهه پیش بود که تب مدلینگ بر جان جامعه افتاد و به مرور چون خوانندگی پای خود را در زیرزمین های ضد فرهنگی باز کرد، همین چهار - پنج سال پیش بود که صحبت از ظهور مدل های مجازی در فیس بوک و اینستاگرام و بعد هم تلگرام شد و اکنون همان مدل ها از زیرزمین ها و کانال های مجاز پا به کف خیابان و کوچه های شهر ما باز کرده اند، کوچه هایی که هر کدام به نام شهیدی مزین است!
 
اما حلقه مفقوده این ماجرا باور تهاجم فرهنگی از سوی غرب علیه فرهنگ و تمدن اسلامی توسط بانیان فرهنگی چون صدا و سیما، روحانیون، معلمین و افراد تأثیرگذار و تریبون دار و در کنار آن پاسخ گویی به شبهات وارده از سوی برنامه های ماهواره ای با زبان خودشان نه با زبان هیجانی را از راه های مؤثر مقابله با فرهنگ مبتذل و مهاجم غرب است که نباید آن را دست کم گرفت.
 
در این جنگ که  رسانه های نوین چون اینترنت و شبکه‌های ماهواره ای، جای سربازان یونیفورم پوش و موشک های دوربرد و اسلحه ای قوی را گرفته اند، از دریچه چشمان، اتاق فکر و ارزش های مسلمانان را مورد هدف قرار داده‌اند و در این هدف گیری فروپاشی خانواده و در رأس آن خودباختگی فرهنگی زنان به عنوان اصلی ترین هدف مورد هجوم سنگین رسانه ای قرار گرفته است.
 
 
اگر جنگ فرهنگی را "جنگی علیه خانواده" و کارکردهای آن که مهم ترینش انتقال فرهنگ است، بدانیم؛ در ترسیم جبهه مقاومت فرهنگی و حتی پیشبرد آن تا به مرز پیروزی نهایی " خانواده " خط مقدم محسوب می شود. حجت الاسلا مجتبی زارعی دلخوش کارشناس و پزوهشگر مسائل فرهنگی در گفت وگو با خبرنگار ما خانواده را کوچک ترین نهاد تشکیل دهنده جامعه و مهم ترین کارکردهای آن را تولید نسل، تربیت و پرورش شخصیت انسانی افراد جامعه و حفظ و انتقال میراث فرهنگی به نسل ها دانست و گفت: نقش بانوان به عنوان قطعه محوری پازل خلقت،‌ در تربیت و پرورش نسل‌های آینده و انتقال میراث و ارزش های دینی و فرهنگی  از سایر افراد بیشتر و مؤثرتر است.
 
وی با بیان اینکه، چرایی و چگونگی رشادت های جوانان ایران در طول سال های دفاع مقدس، موضوع تحقیقات کارشناسان فرانسوی قرار گرفت،افزود: نتیجه تحقیقات نشان داد وجود الگوهای رفتاری و تربیتی ملی – مذهبی که مادران رزمندگان اسلام از آن پیروی می کردند، رمز ایثارجانانه جوانان از داشته های ملی و مذهبی خود بود.
 
از این رو دشمنان اسلام،برای رسیدن به اهداف سلطه‌طلبانه خود در راستای غلبه بر ملت های مسلمان به ویژه ملت ایران، هدف گزاری دوم را در  قالب « ایجاد خودباختگی فرهنگی در تمام ابعاد، برای از بین بردن ارزش های فرهنگی، دینی و بومی مسلمانان به ویژه زنان مسلمان پایه ریزی کردند.» لذا بعد از جنگ تحمیلی شاهد گرایش‌های مختلف وارداتی در عرصه های فرهنگی به تعبیر رهبر معظم انقلاب «شبیخون فرهنگی» و «ناتوی فرهنگی» هستیم.
 
زارعی دلخوش کاربردی عمل کردن دشمن و ایجاد مافیای فرهنگی در پوشاک، تغذیه، نحوه آرایش و خرید وسایل منزل و مسائلی از این دست را از مهم ترین دلایل پیشرفت دشمن در این جنگ نرم برشمرد و گفت: در بیشتر این حملات نوک پیکان دشمن، قشر زنان را هدف قرار داده است.
 
این مبلغ دینی، نخستین گام در مسیر تغییر سبک زندگی جامعه اسلامی ایران را سوق دادن افراد به سمت مصرف گرایی دانست و تصریح کرد: اوج این تأثیرپذیری را می‌توان به عنوان مثال در تمایل زیاد به گرفتن وام و حتی ورود فرهنگ مصرف گرایی در خانه های خانواده های مذهبی دید.
 
حجت الاسلام زارعی دلخوش، از تغییر در نوع پوشاک و ترویج آرایش و پیرایش به عنوان گام بعدی و در عین حال دارای ابعاد مخرب فردی، خانوادگی و اجتماعی نام برد و افزود: تغییر در سبک پوشش و ترویج آرایش تا به حدی است که با ایجاد مافیایی عجیب در بازار پوشاک حتی افرادی که تمایل به پوشش های وارداتی ندارند برای تهیه البسه خود دچار مشکل هستند.
 
وی ادامه داد : دشمن در گام سوم، بهداشت و تغذیه را مورد هدف قرار داد،  جای گزینی فست فود ها به جای غذاهای خانگی  برای بدن نتیجه ای جز سستی در  طاعت و عبادت و همچنین بیماری و نیازمندی کشور به بهداشت و داروی کشورهای غربی ندارد!‌ و چنین جامعه وابسته دارویی و بهداشتی و  سست و بیمار، خطری برای دشمن در پی نخواهد داشت.
 
این کارشناس مباحث فرهنگی، راه اندازی شبکه های ماهواره ای به ویژه شبکه‌های ماهواره ای فارسی زبان را آخرین تیر ترکش دشمن برای از بین بردن حفاظ عفت و حیای جامعه یعنی غیرت دانست و افزود: جای گزینی واژگانی چون «راحت باشیم» و «یکی باشیم» برای ترویج بسیاری از شیوه های سخیف زندگی غربی چون، روابط خارج از عرف زن و مرد، قبح زدایی از روابط محارم با یکدیگر، خیانت زن به شوهر و بالعکس، سقط جنین، تقدس زدایی از عشق مقدس بین زن و شوهر و کم رنگ کردن نقش والدی مادر و پدر از شیوه‌های برنامه‌های ماهواره ای برای از بین بردن استحکام بنیان خانواده  و سلامت روحی و روانی جامعه اسلامی است.
 
 
وی، تصریح کرد: خروجی چنین جامعه‌ای، سبک زندگی بی هدف و بی هویت غربی است. از این رو رهبر معظم انقلاب با تبیین سبک زندگی ایرانی – اسلامی  و لزوم تقویت بنیان های این سبک زندگی، توجه خاص نشان دادند؛ چرا که نتیجه کلی اجرای چنین اهداف شومی از جانب دشمن، تهدید و تضعیف عقاید و ارزش‌های بومی و مذهبی مردم، جای گزینی بی مبالاتی و بی تفاوتی به جای احساس مسئولیت و برداشته شدن تکلف برای انجام وظایف دینی است که محوریت یک جامعه اسلامی را شکل می دهد.
 

اینکه متولیات فرهنگی در زمینه تبیین چرایی و چگونگی عفاف و حجاب برای افراد جامعه اعم از زن و مرد، عملکرد ضعیف و غیرقابل دفاعی داشته اند، چیزی نیست که فقط " دلواپسان فرهنگی" داد آن را داشته باشند، پروانه سلحشوری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس با اعتقاد به اینکه « عدم رعایت پوشش مناسب یکی از نمودهای ده ها بی هنجاری دیگری است که در جامعه پدیدار شده است» معتقد است که « متأسفانه نهادهای متولی امر فرهنگ نتوانسته‌اند در ایجاد جامعه آراسته به فرهنگ ایرانی – اسلامی موفق عمل‌ کنند، و با توجه به عملکرد ضعیف کارگزاران فرهنگی و اجتماعی، ضعف در رفتارهای مبتنی بر مسئولیت‌پذیری، تعهد اجتماعی، راست‌گویی به خوبی مشاهده شده و در این بین وضعیت عفاف و حجاب قابل قبول نیست.»

 

 در ایران اسلامی، بیش از 25 نهاد مختلف (از آموزش و پرورش و ارشاد گرفته تا مرکز امور زنان و حتی وزارت امور خارجه) در «قانون عفاف و حجاب» نقش دارند که اغلب کار عملی خاصی نمی کنند. شاید در پایان هرسال بولتن ها و گزارش‌کارهای بسیاری درباره فعالیت‌هایشان برای گسترش حجاب نیز ارائه دهند اما تاثیر آن را بر جامعه شاهد نیستیم!  این عملکردهای بی تأثیر و شعاری قطعا بدون هزینه انجام نشده اند از این رو می توان گفت بودجه ای قابل قبول تنها از سوی مراکز دولتی در این زمینه به حدر می رود و اگر آن را با بودجه های فرهنگی مراکز مردمی و ان جی او ها جمع ببندیم شاهد، رقمی بالا به دست خواهد آمد؛ بودجه ای که حتی نتوانسته است، در سرمای پاییز و زمستان از بدحجابی و گاها تن نمایی جلوگیری کند! فصلی که حتی حیوانات نیز خود را به انحای مختلف از گزند سرمای آن حفظ می کنند.

 

شاید این عارضه سهمگینی که دجار فرهنگ جامه ما شده است و به قولی « چاله ای شد که با پول و شعار پُز نمی شود » تنیجه مک دونالدی شدن حجاب در میان دستگاه های فرهنگی است و با شعار «هدف وسیله را توجیه می کند»رو به رشد است. نهادهای فرهنگی با نمایش فعالیت های آشکار قصد دارند از خود چهره ای مخالف بی‌حجابی بسازند. فعالیت های کم‌تاثیر اما گسترده و به قولی «توی چشم» انجام می دهند. نشریات گلاسه چاپ می کنند و از همه بدتر با فونت بزرگ می نویسند «حجاب محدودیت نیست، مصونیت است» و در ادامه هیچ تعریف و توضیح قانع کننده ای برای این جمله کلیشه ای بیان نمی کنند. کلیشه بدترین اتفاقی است که می تواند برای یک رویداد فرهنگی بیفتد. مسئله ای که کلیشه ای شود، خلاقیت برای ارائه و تبیین آن از بین برود، محکوم به شکست است.


انتهای پیام/ت



نوشته شده در تاریخ شنبه 95/10/11 توسط منیره غلامی توکلی

این گزارش به قلم دوست خوبم خانم ماندانا رجبی نوشته شده است/ 

 اعتیاد از پدیده های شوم دوران اخیر می باشد. براساس پیش بینی سازمان ملل در سال های آینده، بیشترین مصرف مواد مخدر در میان زنان می باشد. اما چرا؟

بر اساس آمار جهاد دانشگاهی یک میلیون و 325 هزار نفر در ایران معتاد وجود دارد که 3/9 درصد از این تعداد زنان و 7/90 درصد را آقایان تشکیل می دهند. اگر چه آمار اعتیاد آقایان نسبت به خانم ها بیشتر است.

 آمار رشد و افزایش گرایش خانم ها به سمت اعتیاد دارای شتاب بیشتری است. خانم ها نسبت به شیشه رغبت بیشتری نشان می دهند. همچنین از تعداد 171 هزار نفر زندانی سراسر کشور، رقم 102 هزار نفر فقط در ارتباط با مواد مخدر در زندان ها به سر می برند و هر معتاد ایرانی برای اینکه خودش را اداره کند باید 10نفر دیگر را معتاد کند.

حدود 60 درصد از زنان زندانی در ارتباط با جرایمی که در رابطه با مواد مخدر است در زندان به سر می بردند و مطابق آمارهای صورت گرفته حدود 55 درصد از طلاق ها ریشه در اعتیاد مردان دارد. 21 درصد کل معتادان در ایران دارای تحصیلات لیسانس و بالاتر هستند که 63 درصد متأهل و 53 درصد افراد معتاد شاغل می باشند.

افزایش دو برابری آمار زنان معتاد در کشور در ظرف مدت زمان کوتاه واقعا یک هشدار جدی و زنگ خطری است که احتیاج دارد سریعتر به این معضل اجتماعی رسیدگی شود و علل و عوامل و انگیزه های آن شناخته شود و آنگاه راهکارهای مناسب ارائه شود .

 گزارشات رسیده حاکی است بیش از 94 درصد کسانی که با اعتیاد دست و پنجه نرم می کنند، اعتیاد شان با سیگار و دخانیات شروع شده است. ناگفته پیداست که بسیاری از ناهنجاری های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و.. نیز از پدیده های شوم مواد مخدر است.

بسیاری از زنان به دلیل نداشتن اطلاعات کافی از عواقب اعتیاد به مصرف مواد مخدر و روانگردان ها روی می آورند، آنان بار اول مصرف احساس شادی و نشاط کاذبی را می کنند و این باعث می شود که در رزوهای بعدی مقدار بیشتری مواد مصرف کنند و بدین گونه نادانسته مدر دام اعتیاد گرفتار می شوند. عواملی که منجر به معتاد شدن خانم ها می شود متعدند که می توان موارد زیر رابرشمرد:

گروهی از خانم ها برای داشتن اندامی متناسب و  لاغر به مصرف شیشه روی می آورند که در طولانی مدت دچار مخاطرات اعتیاد می شوند و شرایط اسفناکی را در طول زمان برای خود ایجاد می کنند. از سویی دیگر برخی از خانم ها برای چشم و هم چشمی و یا به علت اینکه خود را مدرن و روشنفکر نشان دهند مثلا در میهمانی ها و شب نشینی ها وقتی در شرایطی قرار می گیرند برای آنکه از قافله عقب نمانند از مواد مخدر استفاده می کنند. در پارتی های شبانه مصرف شیشه متداول است و اگر مهمان از آن مصرف نکند در واقع هنجارشکنی کرده است!.

اما زنان متأهل به دو علت به دام اعتیاد سقوط می کنند، یکی به دلیل اثبات وفاداری و علاقه به همسرشان که ناشی از فریب خوردن و اجبار و یا با این باور دروغ که مواد مخدر صنعتی و روانگردان ها معتاد نمی کنند یعنی اعتیاد نمی آورند! و از طرفی برخی از آقایان برای سوء استفاده در توزیع و فروش مواد مخدر از خانم های خود استفاده می کنند، طبق آمار حدود 70 درصد زنام معتاد به وساطه اعتیاد همسران خود و فشار، ترس و هم دردی با آنها اقدام به توزیع مواد مخدر یا مصرف این گونه مواد می کنند.

اعتیاد عوارض و تبعات زیادی در میان خانم ها به وجود می آورد که برخی از آنها را در این جا مطرح می کنیم:

با توجه به دستگاه عصبی و فیزیکی زنان، مواد مخدر صنعتی و روانگردن ها تا شش برابر مردان بر روی آنها اثر منفی بجا می گذارد و در مدت کوتاه زنان را دچار پیری زودرس، یائسگی  و مرگ زودرس می کند. اما وقتی زنان معتاد ناخواسته باردار می شوند مخاطرات زیادی را متوجه فرزندان خود می کنند، کودک آزاری و قتل جز اسیب های ناشی از اعتیاد است. ناگفته نماند که درصد بالایی از زنان معتاد به علت مصرف مواد مخدر به رفتارهای پرخطر جنسی سوق داده می شوند و از اینرو از سوی خانواده های خود طرد می شوند.

فاصله ابتلا به مواد مخدر تا سقوط کامل بسیار کوتاه است و بسیاری از زنان چون احساس قربانی شدن دارند، بدنبال قربانی کردن افراد دیگر می روند که این موضوع می تواند فضای خطرناکی را برای جامعه بدنبال داشته باشد. سرعت تخریب بدن زنان به لحاظ شرایط فیزیولوژیکی بیشتر از مردان بوده و همچنین به لحاظ روحی و روانی اعتیاد آنان بر کیفیت درمان تأثیر می گذارد.

زنانی که برای فراموش کردن غم ها و ناراحتی ها و همچنین برای رسیدن به اندامی لاغر مواد مخدر مصرف می کنند البته در مقطعی لاغر و شاداب می شوند اما تمامی این موارد مقطعی است و بعد از مدت زمان کوتاهی پیامدهای مخرب آن آغاز می شود. اعتیاد زنان منجر به کارتون خواب شدن آنان می شود از این زنان معتاد کارتون خواب در معرض آسیب های اجتماعی جدی تری قرار می گیرند که شاید ابتدایی ترین آن افتادن در مسیر انحرافات جنسی و سوء استفاده جنسی است. البته وضعیت وقتی ناجورتر می شود که زنان معتاد متأهل باشند و بدتر از آن اگر فرزندی هم داشته باشند مشکل حادتر خواهد شد زیرا زن معتاد قادر به تربیت و نگهداری فرزند خود نمی باشد.

 

برخی از دختران جوان برای تفریح و سرگرمی از مواد مخدر که ارزان تر و دسترسی به آن نیز آسانتر است استفاده می کنند، زیرا برای دیگر سرگرمی ها احتیاج به هزینه های بالاتری است که متناسب با بودجه دختران جوان نیست! از دیگر موارد اعتیاد زنان می توان به برنامه های نامناسب ماهواره ها اشاره نمود که با نمایش سریال های مبتذل و برنامه های ناجور تبلیغات نامناسب تأثیرات مخربی بر فکر و سبک زندگی دختران و بانوان بجا می گذارد. گاهی تماشای این برنامه ها این ذهنیت را به وجود می آورد که بین زن ها و مردها تفاوتی وجود ندارد و باید از همه مواردی که آقایان بکار می برند، خانم ها نیز استفاده کنند. برخی از افراد برای بیدار ماندن از شب تا صبح به مصرف مواد مخدر روی می آورند و یا برای افزایش لذت جنسی، ولی متأسفانه بعد از مدتی سیستم بیولوژیک فرد مختل شده و یا حتی دچار ناتوانی های جنسی شدید می شوند که تا آخر عمر بدان گرفتار می شوند.

گروهی از دختران جوان به علت برخوردهای نامهربانانه ای که با آنها می شود به گوشه پارک ها و مراکزی که احتمال گرایش به مواد مخدر وجود دارد، سوق پیدا می کنند و بعد از مدتی دچار اعتیاد شدیدی می شوند که هیچ راه برگشتی برای آنها وجود ندارد.

برخی از دختران دانشجو گرایش به مواد پیدا می کنند و یکی از علل آن این است که کنترل خانواده های آنان کمتر شده، زیرا ذهنیت خانواده به آنها این است که چون دخترشان به دانشگاه می رود دیگر عاقل شده و احتیاجی به کنترل ندارد. البته در برخی از مواقع که برای تحصیل به شهر یا استان دیگری برود مشکل بیشتر از پیش خودش را نشان می دهد که البته توصیه می گردد ارتباط عاطفی و دوستانه والدین با دختران جوان باید در سطحی باشد که همه مسائل را دختران با خانواده هایشان در میان بگذارند تا والدین بتوانند بر اساس آن پیش بینی های لازم را داشته باشند.

اما زنان متأهل به دو علت به دام اعتیاد سقوط می کنند، یکی به دلیل اثبات وفاداری و علاقه به همسرشان که ناشی از فریب خوردن و اجبار و یا با این باور دروغ که مواد مخدر صنعتی و روانگردان ها معتاد نمی کنند یعنی اعتیاد نمی آورند! و از طرفی برخی از آقایان برای سوء استفاده در توزیع و فروش مواد مخدر از خانم های خود استفاده می کنند، طبق آمار حدود 70 درصد زنام معتاد به وساطه اعتیاد همسران خود و فشار، ترس و هم دردی با آنها اقدام به توزیع مواد مخدر یا مصرف این گونه مواد می کنند.

اعتیاد عوارض و تبعات زیادی در میان خانم ها به وجود می آورد که برخی از آنها را در این جا مطرح می کنیم:

با توجه به دستگاه عصبی و فیزیکی زنان، مواد مخدر صنعتی و روانگردن ها تا شش برابر مردان بر روی آنها اثر منفی بجا می گذارد و در مدت کوتاه زنان را دچار پیری زودرس، یائسگی  و مرگ زودرس می کند. اما وقتی زنان معتاد ناخواسته باردار می شوند مخاطرات زیادی را متوجه فرزندان خود می کنند، کودک آزاری و قتل جز اسیب های ناشی از اعتیاد است. ناگفته نماند که درصد بالایی از زنان معتاد به علت مصرف مواد مخدر به رفتارهای پرخطر جنسی سوق داده می شوند و از اینرو از سوی خانواده های خود طرد می شوند.

فاصله ابتلا به مواد مخدر تا سقوط کامل بسیار کوتاه است و بسیاری از زنان چون احساس قربانی شدن دارند، بدنبال قربانی کردن افراد دیگر می روند که این موضوع می تواند فضای خطرناکی را برای جامعه بدنبال داشته باشد. سرعت تخریب بدن زنان به لحاظ شرایط فیزیولوژیکی بیشتر از مردان بوده و همچنین به لحاظ روحی و روانی اعتیاد آنان بر کیفیت درمان تأثیر می گذارد.

زنانی که برای فراموش کردن غم ها و ناراحتی ها و همچنین برای رسیدن به اندامی لاغر مواد مخدر مصرف می کنند البته در مقطعی لاغر و شاداب می شوند اما تمامی این موارد مقطعی است و بعد از مدت زمان کوتاهی پیامدهای مخرب آن آغاز می شود. اعتیاد زنان منجر به کارتون خواب شدن آنان می شود از این زنان معتاد کارتون خواب در معرض آسیب های اجتماعی جدی تری قرار می گیرند که شاید ابتدایی ترین آن افتادن در مسیر انحرافات جنسی و سوء استفاده جنسی است. البته وضعیت وقتی ناجورتر می شود که زنان معتاد متأهل باشند و بدتر از آن اگر فرزندی هم داشته باشند مشکل حادتر خواهد شد زیرا زن معتاد قادر به تربیت و نگهداری فرزند خود نمی باشد.

پس از وابسته شدن زنان به مواد مخدر، در سطح بسیار نامطلوبی تغییرات در زیبایی، چهره و اندام زنان معتاد مشاهده می شود. از طرفی اعتیاد منجر به از بین رفتن ساختار فکری و روانی زنان می گردد که باعث ایجاد مشکل در زمینه اشتغال و فعالیت فرد، فقر، فحشا و انحرافات جنسی با افراد مختلف که همین امر منجر می شود بیشتر آمار ابتلا به ایدز را داشته باشند، چون  روابطشان قاعده مند نیست و عملا تحت عنوان پرخطر شناخته می شود. پس افت شدید اخلاقی و اختلال در سیستم فکری و روانی و مشکلات شدید پزشکی پیدا می کنند که منتهی به سنکوپ های متعدد و سرانجام به مرگ آنها منجر می شود و از طرفی در همین افراد مسائل و مشکلات روانشناسی و احتمال توهم و هذیان افزایش پیدا می کند که تا حدی می تواند هم بر خودشان و هم برای افراد پیرامونشان خطرات جدی را به دنبال داشته باشد.

اعتیاد در زنان متأهل منجر به طلاق می شود بنابراین زن از سیستم حمایتی خانواده جدا می شود و اما اعتیاد دختران جوان سبب می شود که ازدواج محروم شوند. زنان و دختران معتاد بعلت رانده شدن از خانواده به خانه های مجردی روی می آورند. به هر حال تنها زندگی کردن مشکلات را بیشتر خواهد کرد و از سویی ارتباطات نامشروع را افزایش می دهد. البته کسانی که چنین مشکلاتی دارند از خودشان همنوع خود را پیدا می کنند و خانه های تیمی تشکیل می دهند که درآنجا این تأثیرات مخرب افزایش می یابد. از دست دادن شغل و حرفه منجر به فقر اقتصادی می شود و از این رو زن معتاد برای بدست آوردن مواد مخدر به مواردی از قبیل فحشا و تکدی گر روی می آورد.

متأسفانه مراکز ترک اعتیاد ویژه زنان بسیار محدود است. یکی از مشکلات درمان اعتیاد، ننگ وعار دانستن اعتیاد زنان است که موجب کاهش مراجعه زنان به مراکز درمانی می شود، اغلب زنان که معتاد هستند به علت داشتن فرزند نمی توانند دنبال درمان خود باشند و یا دیر نسبت به درمان خود اقدام می کنند، ناگفته نماند که پنهان کاری در مورد زنان نسبت به مردان بیشتر است و برای همین زنان معتاد به راحتی نمی توانند به مراکز ترک اعتیاد رجوع کنند.

نکته مهم اینکه در بعضی از شهرها مراکز ترک اعتیاد زنان وجود ندارد، میزان درصد ابتلای بانوان به اعتیاد بیشتر از آن رقمی است که آمارها می گویند، در مورد زنان معتاد باید گفته شود که برخی از آنها پس از ترک اعتیاد، دوره عود بازگشت آنها کوتاه است و دوباره به سمت مصرف مواد مخدر گرایش پیدا می کنند اما چرا؟

زیرا فکر وتفکر و نوع نگاه آنها به زندگی تغییر نکرده است و مجدداً وقتی در شرایطی قرار می گیرند که امکان بازگشت مهیاست همان رفتارهای قبلی را از خود نشان می دهند. در خاتمه باید متذکر شوم که اعتیاد زنان، به تمام اعضای خانواده به ویژه فرزندان آسیب های جبران ناپذیری وارد می کند که قطعا همانطور که می دانیم نسل منفعل مساوی است با عقب ماندگی جامعه.

منابع

نشریه دنیای زنان

روزنامه ایران

افق حوزه

 

انتهای پیام/ 



نوشته شده در تاریخ جمعه 95/10/10 توسط منیره غلامی توکلی
در نشست « حماسه 9 دی تجلی جهاد کبیر» مطرح شد: /بخش پایانی

مادر اولین شهید فتنه88: بعد از شهادت حسین، بچه های محل بسیجی شدند/ 9 دی با قاب عکس حسین نفر اول راهپیمایی بودم/ حتی با عذرخواهی سران فتنه از آنها نمی گذرم

مادر شهید حسین غلام کبیری می گوید: « من تا جایی که توانسته ام در راهپیمایی ها چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شرکت کردم، اما روز 9 دی من با قاب عکسی که از حسینم در دست داشتم اولین نفر در صف اول راهپیمایی بودم، بعد از شهادت فرزندم، بچه های محل همه عضو بسیج شدند. این یعنی راه حسین همچنان ادامه دارد...

منیره غلامی توکلی

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس،  این ویژگی مادرانه است که هر چه از عشق به فرزند بگوید باز هم برای گفتن حرف ها در سینه دارد، بلاخص فرزندی که مادر دوست دارد لباس دامادی بر تنش ببیند و هنوز بعد از گذشت 7 سال بعد از رفتنش دل رفتن به عروسی دوستان او را ندارد هر چند که کادوی عروسی آنها را به جای فرزندش می دهد!. مادر شهید نوجوان حسین غلام کبیری از شهدای فتنه 88 در نشست « 9 دی ، تجلی حماسه کبیر» به بیان خاطراتی از آخرین روز زندگی فرزندش پرداخت. 

آخرین نگاهی که هرگز فراموش نمی کنم!

از خانم زینعلی مادر نخستین شهید فتنه 88 می خواهیم که واقعه 25 خرداد و از شهادت دُردانه اش برایمان تعریف کند، او می گوید: آن روز حسین کتاب و دفترهایش را جمع کرد و گفت که دیگر امتحاناتم تمام شده و راحت شدم! قصد بیرون رفتن از خانه را داشت که اوضاع شلوغ شهر را برایش گفتم و خواستم که مراقب باشد اما او گفت: کجا شلوغ شده؟ آن بالاها، اینجا که خبری نیست... و به من دل تسلی داد.

وی ادامه می دهد: حسین، قبل از اینکه از خانه خارج شود، دوش گرفت و بهترین لباس هایش را پوشید تا به برای اقامه نماز به مسجد برود، غذایی خورد و رو به من کرد و پرسید: مامان! داداش حبیب کلاه کاسکتَ ش را به من می دهد؟ گفتم نه! او که نیست و اصلا متور به تو نمی دهد... نگو این بچه از طرف بسیج به مأموریت برود، وقتی از در خارج می شد نگاه عجیبی به من کرد که هنوز آن نگاه در ذهنم باقی مانده است.

گفتند: حسین فقط خراشی برداشته است

ساعت ها می گذشت اما خبری از حسینم نبود، در تمام لحظاتی که من در تب و تاب بودم پسر بزرگم و حتی دختر بزرگم که در شهرستان زندگی می کرد می دانستند چه اتفاقی برای حسین افتاده است.گویا همان شب به پسر بزرگم خبر می دهند او هم به خواهرش در شهرستان خبر می دهد و آنها هم به سمت تهران می آیند.

صبح زود وقتی دخترم برای رفتن به محل کار از خانه خارج می شود، عروسم که در طبقه پایین ساختمان ما زندگی می کنند، او را از اتفاقی که برای حسین افتاده، مطلع می کند و او هم به سراغ پدرش می رود و با هم به بیمارستان می روند.

ساعتی بعد همان طور که عروسم خبر داده بود دخترم با شوهر و فرزندش به خانه ما آمدند، بعد از احوال پرسی های معمول دامادم ابتدا به من گفت که گویا حسین دیشب با عده ای درگیر شده و آنها را حسابی زده است و الان در بازداشتگاه است، باید برویم و او را بیرون بیاوریم. در مسیر دیدم به سمت بیمارستان می رویم، دامادم بهانه آورد که وقتی حسین، عده ای را می زند، خودش هم از ناحیه صورت مجروح شده و الان در بیمارستان است ، در حیاط بیمارستان همسرم را دیدم که حال خوشی نداشت و آنجا تغریبا متوجه اتفاقی که برای پسرم افتاده بود شدم.

حسینم فقط گریه می کرد!

حسین در بخش ویژه بستری بود، پسرم خیلی زیبا روی تخت خوابیده بود، سرم و دستگاه به او وصل کرده بودند و با دستگاه اکسیژن نفس می کشید. به من گفتند که پاهایش شکسته و دچار شکستگی دنده شده و دنده ها در ریه اش فرو رفته اند و خونریزی داخلی کرده. نگران بودم که نکند، نوازش من باعث باز شدن دستگاه ها از حسین شود، او را آهسته نوازش کردم ، اشک هایش را پاک کردم و دلداری اش دادم که مادر خوب می شوی، اما حسین فقط گریه می کرد.

بچه ام در آن لحظات سخت باز هم به همه محبت می کرد و دست خواهرها و برادر و پدرش را می فشرد الا دست من! حسین می دانست که دستم را عمل کرده ام و دست مرا محکم فشار نمی داد.  وقتی از کنار تختش دور شدم، حسینم تمام کرد.

با تبرئه قاتل حسین، دلم داغدارم شکست

خانم زینعلی در مورد چرایی و چگونگی شهادت فرزندش می گوید: « حسین از طرف بسیج به همراه تعدادی دیگر از بسیجان با لباس شخصی برای تأمین امنیت منطقه سعادت آباد به آن منطقه اعزام می شود، نرسیده به مقصد به خاطر اینکه تعداد مسافران بیشتر از ظرفیت ماشین بوده از ماشین پیاده می شود و بقیه را راه با متور می رود. با رسیدن به مقصد تمام متورها را در یک لاین جمع می کنند. ساعت 12 شب ضارب که گویا از اغتشاشگران بوده از ایست و بازرسی قبل از محدوده ای که حسین و دوستانش ایستاده بودند با سرعت عبور می کند، وقتی به محل استقرار حسین می رسد پایش را روی گاز می گذارد که از آنجا هم رد شود که با متور های پارک شده و  بچه من می خورد و او را بلند کرده و چند متری آن طرف تر به روی ماشین دیگری پرتاب می کند و همین حادثه باعث شکستن دو پا و دنده حسین و خونریزی داخلی او می شود.

                                                                                  

پیام رهبری و دیدار با ایشان آرام مان کرد

وی با اشاره به پیام مقام معظم رهبری بعد از شهادت حسین می گوید: « دل ما با این پیام آرام شد، اگر چه حسین خیلی دوست داشت به دیدار آقا برود اما ما به دعوت بیت رهبری به دیدار آقا رفتیم که بار اول موفق به دیدار نشدیم و بار دوم ایشان را دیدیم « وقتی، قاب عکس و مدرک قبولی حسین در دانشگاه را نشان مقام معظم رهبری دادم، در حالی که بر چادر من بوسه زدند، فرمودند دخترم فرزند شما در دانشگاه اصلی قبول شد و مقام خیلی بالایی نزد خداوند دارد، شهید شما در راه بصیرت مردم و حفظ نظام اسلامی به شهادت رسید و بدانید مقام این شهید حتی از برخی شهدای جنگ تحمیلی نیز بالاتر است.» حسین همیشه آرزو داشت که به دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی برود و بعد از شهادتش در دیدار با رهبر انقلاب، ایشان عکس او را به یادگار از من گرفتند.

این مادر شهید، با بیان اینکه آنقدر برای بچه ام گریه کرده ام که دیگر آب چشمانم خشک شده است، می گوید: حسین همیشه می می گفت: آدم مسلمان باید زود زن بگیرد اگر حسین من هم زنده بود الان وقت انتخاب همسرش بود.»  اما قاتل حسین تبرئه شد در حالی که فقط 2 سال زندانی کشید وقتی سر مزار فرزندم بودم این خبر را به من دادند و من بد حالی پیدا کردم و دلم شکست.

9 دی با قاب عکس حسین ، نفر اول صف راهپیمایی بودم

مادر شهید حسین غلام کبیری در پایان صحبت هایش می گوید: « من تا جایی که توانسته ام در راهپیمایی ها چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شرکت کردم، اما روز 9 دی من با قاب عکسی که از حسینم در دست داشتم اولین نفر در صف اول راهپیمایی بودم، بعد از شهادت بسیجی حسین غلام کبیری فرزندم، بچه های محل همه عضو بسیج شدند. این یعنی راه حسین همچنان ادامه دارد...

 

انتهای پیام/ ت



نوشته شده در تاریخ جمعه 95/10/10 توسط منیره غلامی توکلی
<      1   2   3   4      >
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک